۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

چند نکته در مورد مقاله امروز آقای اشکوری



پیشنهاد می کنم اول مقاله امروز ایشان را بخوانید:


حال چند نکته:

- از خصوصیات انسان وسط باز این است که همیشه محلی را برای فرار باز می گذارد.  وقتی به مقاله اول اقای اشکوری و مقاله امروز ایشان مراجعه می کنیم خواننده نباید متعجب شود و در فکر فرو رود که آیا نویسنده این  دو مقاله یک نفر است یا دو نفر  متفاوت که یکی اولی و دیگری دومی را نوشته است.  مقاله اول، مقاله ای غلاظ شداد است که نویسنده در آن بنی صدر را با صفاتی مانند دروغگو و خائن وصف می کند و به خود تبریک که چرا در کودتای سی خرداد شرکت و رای به عدم کفایت داده است و به تبعیت از مافیای حاکم، اولین رئیس جمهور را در کنار احمدی نژاد و باند مافیایی اش می نشاند.  ولی در مقاله امروز ایشان لحن و بیان و پایگاه نظری و قضاوت کاملا فرق کرده است بطوری که می نویسند: :"...گرچه من در مقام نقد و نقض مدعیات جناب بنی صدر آن مقاله را نوشته و این پرسشها را مطرح کرده ام اما سئوالات من واقعی و ایجابی است از این رو اگر پاسخ درخور بشنوم و مستندات را ببینم و قانع شوم طبعا ایرادهای خود را پس خواهم گرفت و به حقانیت دعوی ایشان معترف خواهم شد و آن را اعلام خواهم کرد..."

چه شده که حال از نفر اول به نفر دوم تحول کرده است؟  علت هیچ جز وسط باز بودن ایشان نیست.  بی علت نبود که بنی صدر در آن زمان به ایشان هشدار داد که به راه ابو موسی اشعری می رود.  از جمله خصوصیات وسط باز بودن این است که طرف راه فرار را برای خود باز می گذارد و حال ایشان سعی کرده است تا خطای اول را جبران کند.  بنظر می رسد که در مقاله اول با این ذهنیت نوشته شد که فکر می کردند که خارج از ایران هم مانند داخل ایران است و هر کس هر چه دلش می خواهد می گوید و بهمین علت بود که در آن با علم الیقین در مقاله اشان بنی صدر را دروغگویی می نامند که نه در پی دفاع از آزادیها که در پی قدرت بود و او را خائن و به تکرار او را از اسلاف احمدی نژاد می دانند ولی حال که یکدفعه متوجه شده اند که جو خارج از کشور جو داخل کشور نیست که دهانها بسته و قلمها شکسته باشد و انسانها بسرعت شناخته می شوند، حال کوشش دارند کنترل خسارت کنند و خود را داوطلب مشروط عذر خواهی از بنی صدر و در واقع خود را فرد جدیدی معرفی می کنند که صاحب اخلاق است و انصاف و از آنجا که در پی حقیقت است احتمال خطا را می دهد و حاضر است که تهمتها و دشنامهای خود به بنی صدر  را پس بگیرد و سخن را با این عبارت به پایان می برند:" از خدا خواهیم توفیق ادب"!!! عجبا هر چه دلشان می خواست حواله اولین رئیس جمهور کرده اند و حال یاد ادب افتاده اند.

ولی واقع امر این است که ایشان خوب می دانند که بنی صدر همانموقع هم مجلس را قلابی می دانست و از اشتباهات بزرگ خود می داند که برای دوری کردن از تکرار داستان مصدق و کاشانی، در حالیکه همان موقع هم از قلابی بودن مجلس و تقلبات وسیع سخن گفت و نوشت ولی در انتها، در برابر فشار اقای خمینی نایستاد و کوتاه آمد.  ولی از آنجا که گفته اند که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم منفعت است، چند ماه بعد از برسمیت شناختن مجلس قلابی سر باز زد.  اگر بر فرض محال، اقای اشکوری اینها را نمی دانند، حتما سخنرانی اقای خمینی را به خاطر دارند.  مگر می شود یادتان نباشد که شما بهمراه دیگر اعضای مجلس در شش خرداد شصت، که آغاز مرحله اخر کودتا بود، به نزد اقای خمینی برده شده بودید و در آن سخنرانی بود که ایشان اولین حمله صریح را به بنی صدر کرد و از او خواست که باید مجلس را بپذیرد و قبول کند و مجلسیان چه شادیها که نکردند.  شما سخنان امام امت خود را نشنیدید؟  اگر بنی صدر مجلس و شورایعالی قضایی و...و را قانونی می دانست که دیگر احتیاج به تهدید علنی اقای خمینی در رادیو و تلویزیون و مطبوعات نبود که بنی صدر را سخت به انتقاد بگیرد که چرا قانونی بودن مجلس و شورایعالی قضایی و... را نمی پذیرد.  آقای اشکوری امکان ندارد شما این سخنان و طوفان بعد از آن را به یاد نداشته باشید و حال در انتظار این هستید که اسناد به شما عرضه شود! 

البته از آنجا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، توهین و دشنام نامه شما به اولین رئیس جمهور ایران که حاضر نشد در برابر قدرت بیشتر دست از دفاع از حقوق مردم و ازادیها بشوید سبب شده است که، بخصوص، نسل جوان در مورد  مجلس اول و اینکه به چه علت رئیس جمهور آن را قلابی می دانست کنجکاو شود تا با ارائه اسناد اولیه(primary source)  نسل جوان ببیند که متقلبان و خائنان به اصول راهنما و اهداف انقلاب چه کسانی بودند و این مجلس قلابی در عملی غیر قانونی، چگونه به عنوان عامل و کارگزار اقای خمینی در این کودتا شرکت کرده است و شما از کسانی بوده اید که کاتولیک تر از پاپ، نه فقط خود رای به عدم کفایت داده اند بلکه در پی جمع کردن امضا از دیگران بودید و حتی اعلامیه مستقلی به همراه هفت نفر دیگر بر علیه فردی که به سبب هواداری از او انتخاب شده بودید، انتشار دادید.

آقای اشکوری هنوز پاسخی به تهمتها و توهین ها و ادعاهای شما داده نشده است.  یکی از مقالات را که در حال انتشار است  را خواندم و با خواندن آن متوجه شدم که دیگر نیازی به بحث آزاد نیست چرا که این تحقیق درست همانکاری را با مقاله بی بی سی شما انجام داده است که کتاب <سوداگری با تاریخ> محمد امینی با کتاب <آسیب شناسی با تاریخ> میر فطروس که در آن با نشان دادن دروغها و تحریفهای کتاب میر فطروس(تاریخ نویس رضا پهلوی) این آقای بی اخلاقی که قلم را در خدمت زر خانواده پهلوی گذاشته بود را برای همیشه بی اعتبار.

البته آقای اشکوری راه بازگشت همیشه برای انسانها باز است.  فقط باید با خود و مردم صادق باشید و آنچه را می دانید و نقش خود و دیگران در کودتای خرداد شصت را بیان کنید.  این نسل حق دارد بداند که بلای عظما حاضر نه نتیجه انقلاب که نتیجه کودتای در انقلاب بود. کودتایی که شما در آن نقش داشتید.  حال اگر به جای فرار به جلو، با گفتن حقایق، سعی در جبران مافات کنید شک ندارم که اکثریت مطلق هموطنانمان شما را و نقشتان در کودتا را خواهند بخشید.  ایران ازاد و مستقل و مردم سالار و رشد یاب و در پی ریشه کنی ساختاری فقر، نه از بیراهه انتقام و خشونت که از شاهراه عفو و بخشش است که مستقر خواهد شد.  ولی در ایران جدید، مانند ایران باستان، اصل بر راستی رستی خواهد بود.  حقایق را باید بگویید، همه حقیقت را و هیچ چیز جز حقیقت را.

مخلص
محمود دلخواسته

به قول خارجی ها! پی اس:
مقایسه کنید طرز نگاه و قضاوت آقای اشکوری که می گویند خدا پرست هستند با آقای خسرو صدری از اعضای سابق حزب توده خدا ناپرست، در رابطه با بنی صدر.  ایشان در بخش کامنت مقاله من تحت عنوان <پیر ورسای هشتاد ساله> شد، نوشتند:
از : خسرو صدری
عنوان : بنی صدر سیاستمداری قابل احترام است!
من عضو حزب توده ایران بودم و همه می دانند که حزب ما وآقای بنی صدر آبشان در یک جوی نمی رفت. مسلما جهانبینی آن روز و امروز آقای بنی صدر نیز با افرادی مثل من کاملا متفاوت است. با این حال نگاهی به کارنامه سیاسی آقای بنی صدر، جزسلامت و صداقت ایشان نشانمان نمی دهد. بنی صدر نه زیر بار زور انحصارگران داخلی رفت، که اگر رفته بود از قدرت رانده نمی شد و نه مثل رجوی به آغوش صدام افتاد ونه از غیض انحصارگران به دامان با سخاوت گشوده شده آمریکا پناه برد، که اگر چنین کرده بود مسلما گرداننده کنفرانس پراک و غیره او بود و نه کسی چون شهریارآهی. مثل او را کم داریم، اگر اصلا داشته باشیم.

در این شلخته بازار سیاسی مشمئز کننده بهتر آن است که سیاست مردان نیک صفت سرزمینمان را قدر بدانیم تا مبلغ و مشوق نیکی وپاک دامنی باشیم.
۵۲۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       
و در پاسخ به دیگری نوشتند:
کجا در سیاست پاکی و صداقت شرط لازم بوده است؟ این ها متاع نایاب در سیاستند وبرای همین در کسانی چون بنی صدر و فیدل کاسترو( به باور من)، وجودش قابل تقدیر است.
مصدق ملی گرا وطرفدار سرمایه داری و طالقانی هم مذهبی و آخوند بود. ولی هردو مورد احترام اقشار گوناگون مردم از جمله من لامذهب و مخالف سرمایه داری هستند.
بنی صدر رئیس جمهورو شخصیتی بانفوذ، نه فقط در بین مردم بلکه در میان ارگان های اجرایی بوده و هست. در شرایطی که پیشخدمت کروبی و موسوی را هم از ما بهتران الآن باد و خرجشان می کنند تا به ساز آنها برقصند ، تصورش دشوار نیست که کسی چون او جاه طلبی خود را، اگر داشت، به چه بهای گزافی می توانست به فروش رساند. خیل چپ های سابق را ببینید که چگونه کاسه گدایی جلوی آمریکا گرفته اند تا قدر بنی صدر بهتر دانید 

مقاله اول آقای اشکوری
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/03/post-503.html