۱۳۹۴ خرداد ۲۸, پنجشنبه

انقلاب ادامه دارد






مدتیست در پی کاری هستم و در این رابطه بود که مدتی قبل با چند نفر از معلمان و شاگردانم در سالی که در مدرسه راهنمایی تدریس می کردم تماس گرفتم و جویای اطلاعاتی راجع به آن سال که بسیاری از شاگردان در آن زمان، آن را سال طلایی می خواندند شدم. 
فکر کردم گفتگوی کوتاهی را با یکی از شاگردانم که بیشتر از سی سال است که رابطه خود را حفظ کرده و خود مدتهاست پدری شده است و فرزندانش به دبیرستان می روند، بمناسبت فرار رسیدن کودتای 30 خرداد که روایت به سرقت رفته انقلاب است با شما در میان بگذارم:

در پاسخ به درخواستم نوشت:

درود بر معلم عزيز ودلخواسته ام  در ايران هفته معلم است كه اين روز را به شما تبريك ميگويم در رثاي معلم همين بس كه روز كشته شدن يك معلم را در ايران جشن ميگرند !!! 
دوران راهنمايي يكي از دوران خوش ما بودكه تاثير زيادي در شكل گيري شخصيت ما داشت خاطراتي كه از شما دارم بيشتر به دوراني است كه به منزلتان مي امدم .من زياد از تاريخ خوشم نميامد  حتي فحش هم نميدادم ونميشنيدم ...  فقط دگر انديشي واستقلال  طلبي ونواوري شما بيشترين تاثير را در من داشته است البته مهرباني وتيپ فيزيكي وعلاقه شما به امام علي نيز در اين دوستي بي تاثير نبوده است .روزي كه گفتيد از ايران ميخواهيد برويد خيلي ناراحت وسرگردان بودم .
بازهم فكر ميكنم و هرچه بخاطرم رسيد برايتان ميفرستم هرچند كه از ان روزها 33 سال ميگذرد وغبار روزگاران بر ان نشسته والان فرزندم دبيرستاني است
زندگي كارمندي بسيار طاقت فرسا وبي عدالتي موج ميزند اما هميشه اميدوارم كه روزهاي بهتري در انتظارمان باشد وبتوانيم روزهاي بهتري را بسازيم
درود بر شما

پاسخ دادم:
...جان، بارها خواستم به پیامت که از دل بر آمده بود را پاسخ بدهم ولی نتوانستم و نمی دانستم چه بگویم.  حالا هم نمی دانم.  سخت دردناک است که ببینم که با فقر دست و پنجه نرم می کنی.  این سرنوشت اکثریت مردم مملکتان هست.  یادم است که بعد از کودتای خرداد 60 ، همانوقت که هر شب صدها نفر را اعدام می کردند یکبار به مسجد محلمان رفتم و به نماز ایستادم و در سجده سخت به گریه افتادم.  هق هق های گریه تمامی نداشت و نمی توانستم خود را کنترل کنم.  بچه های بسیج مسجد، یعنی همان کسانی که در انقلاب دست در دست هم داشتیم و می دانستم که بعد از کودتا بین شان اختلاف شده است که آیا من را دستگیر و به جوخه اعدام بسپرند یا نه، مانده بودند که چگونه اینگونه شده است.  نمی فهمیدند که اشکهایم برای انقلابمان و سرنوشتی که به آن دچار شد است.  نمی فهمیدند که برای این اشک می ریزم که می دیدم که انقلابی که آنهمه برایش زحمت کشیدیم را یک مشت فاسد قدرت طلب و در عبای اسلام و زهد وایمان بدست خالص ترین بچه هایی که قوه تعقل خود را تعطیل کرده و اطاعت کورکوانه از کسی که عهد خود در پاریس را با مردم و انقلاب شکسته بود دارند از بین می برند.  اشکهایم برای این بود که می دیدم که انقلابی که تحولی عظیم در جهان ایجاد و می توانست شگفت ترین تحول در جهان را باعث شود حال به هیولایی تبدیل شده که خوراکش ترسی مهیب در جامعه و سرکوبی بیسابقه و خون جوانان وطن شده است و قدرتهای جهانی حال نفسی براحتی می کشند که خب با انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل کردن این خطری که هیچ پیش بینی نکرده بودیم حذف شد و حال از آن می توانیم برای بر سرمایه مالی و سیاسی خود افزودن استفاده کنیم.

محمد جان این انقلاب قرار بود که فضای رشد برای استعداهای عظیم شما پدید آورد و کوشش شبانه روزی افرادی امثال من در دموکراتیزه و انسانی کردن روابط معلم با شاگرد و به صفر رساندن نقش خشونت در روابط بین معلم و شاگرد و بین شاگرد با شاگرد برای این بود که فضایی هر چه وسیع تر و مطلوب تر برای رشد استعدادها و انرژی ها فراهم شود تا از این طریق وطن چنان رشدی کند که ره صد ساله را یک شبه برود و عقب ماندگی های تاریخی امان را در زمانی هر چه اندک تر جبران کنیم.  هیچ شک ندارم که اگر کودتای 30 خرداد بر ضد جمهوریت نظام روی نداده بود، الان ایران یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان بود و فقر ریشه کن شده بود(یادت باشد که در تاریخ معاصر تنها در دو سال اول انقلاب بود که از طریق کوشش در تولید محور کردن اقتصاد، با وجود جنگ و محاصره اقتصادی، در آمد متوسط خانواده روستایی و شهری بر هزینه اش پیش گرفت.) و جهان جهان دیگری شده بود.  با این وجود، حتی یک روز امید خود را از اینکه ضد انقلاب حاکم را سرنگون و در استقلال و آزادی برنامه های رشد همه جانبه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی را به اجرا بگذاریم ناامید نشده ام.  ایران هیچگاه در طول تاریخ چند هزار ساله خود اینقدر به مردمسالار شدن و استقرار جمهوری شهر وندان نزدیک نبوده است.

مخلص ... جان
دلخواسته

پاسخ داد:

روزِ وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد! آن روزگاران یاد باد!
کامم از تلخیِ غم چون زَهر گشت
بانگ نوش باده خواران یاد باد
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
اين زمان در کس وفاداری نماند
زان وفاداران و ياران ياد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد
گر چه صد رود است از چشمم روان
زنده رود باغِ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا! رازداران یاد باد!