هنوز ناراحت ازدست دادن 16 روز کار سخت بودم که دیدم پستچی در زد و بسته ای بزرگ بدستم داد که در آن دو کتاب بود. بسیار نازنین دوستی محبت کرده بود و زحمت و کتابها را خریده و برایم پست کرده بود. بسیار از دیدن این کتاب بسیار پر ارزش که نویسنده آن اصغر شیرازی، از فعالان کنوانسیون دانشجویی خارج از کشور، شاد شدم.
این را بارها ذکر کرده ام که مسئله اقوام ایرانی در ایران آزاد فردا یکی از مهمترین و حساس ترین مسائلی می باشد که جامعه و رژیم دموکراتیک ایران فردا با آن سر و کار خواهد داشت. سه علت اصلی مسئله را حساس کرده است:
1. سیاستهای سرکوب قومیتی و برسمیت نشناختن حقوق حقه مردممان، از جمله حق آموزش زبان خود و نیز اداره مرکز محوری خشن رژیم پهلوی و مافیای حاکم بر وطن و تبعیض در تقسیم ثروت ملی، احساس طبیعی تبعیض را در بسیاری از مردممان بر انگیخته است.
2. ایدئولوژیهای پان ایرانیسم ( که مقوله نژاد آریایی، که نزدیک هزار و پانصد سال پیش در نژادهای قبلی و بعدی که وارد وطن شدند حل شد، را وارد جامعه ملی کرد.)، پان کردیسم، پان ترکیسسم، پان عربیسم،...و که همگی ریشه در ایدئولوژی فاشیسم اروپایی دارند و از یک چشمه آب می خورند، جنبه تجاوز گرایانه و خشن دارند و نیاز به دشمنی خارجی دارند تا از طریق ضدیت با آن هویت بجویند (یکی مرگ بر عرب می گوید و دیگری بعد از قرنها ناگهان قومی به نام قوم فارس کشف/اختراع می کند، و فارس زبانی را با قوم فارس یکی می کند - برای مثال، من که از یک طرف کرد هستم و از طرف دیگر بختیاری که زبان تاتی اش ترکی شده، فارس زبان هستم، ولی به قوم خیالی فارس ربطی ندارم.) البته زمانی که بنا بر ضدیت و دشمنی شد، راه دوستی و همکاری بسته می شود و بجای یافتن دوست و همکاری در دیگری کوشش در یافتن دشمن و رقیب در دیگری می شود.
3. خلاء اندیشه راهنمایی که بر قدرت بنا نشده باشد، در غرب به ورشکستگی اندیشه و به بن بست رسیدن منجر شده است و البته مثل معمول، این خلاء را زور/خشونت پر کرده و یا در حال پر کردن است و این گونه فضای عمومی روز بروز انباشته از نفرت و دشمنی و انزجار از دیگری می شود. برگزیت در انگیس و انتخاب یک فاشیست نژاد پرست در آمریکا و رشد بی سابقه جریانهای نژاد پرست در غرب، فضای عمل این چهار جریان قوم پرست و نژاد زاده ناسیونالیسم فاشیستی را بیشتر می کند.
حرف بر سر این است که بعنوان کسی که با تمامی تئوریهای ملی گرایی آشناست (مگر آنکه تئوری در چند سال اخیر عرضه شده که من خبر ندارم، که البته شک بسیار دارم.)، باید بگویم که ملی گرایی ایران را از طریق تئوریهای ناسیونالیسم تولید شده در غرب نمی شود فهمید. مهمترین دلیل آن این است که ناسیونالیسم در غرب بیشتر زاده انقلاب کبیر فرانسه است (بعضی تئوری ها تا لویی چهادرهم در فرانسه نیز عقب می روند. تنها استثناء آنتونی اسمیت، یکی از اساتید من می باشد،که از طریق عرضه عنصر اسطوره، سعی در عرضه ناسیونالیسم یهودی کرده است.) در حالیکه ایران به عنوان یک واحد فرهنگی-سیاسی در سرزمینی مشخص حداقل بیش از دو هزار سال قبل از انقلاب فرانسه وجود داشته است وریشه های چنین حضور و آگاهی را حداقل در گاتهای اوستا می شود یافت.
مهمترین خصوصیت ملی گرایی ایرانی این است که بر عکس ناسیونالیسم کلاسیک اروپایی که بنا بر اصل ثنویت، نه بر حذف که بر جذب بنا شده است و به همین علت است که شاید در تاریخ کشورهای کهن کشوری را نیابیم که قدرت جذب و هاضمه فرهنگ ایرانی را داشته باشد، چرا که و از آنجا که ایده توحید اولین بار در ایران کشف شد (زرتشت) در این فرهنگ به انسان قبل از قومیت و نژاد و زبان او نگاه می کند و بقول سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند. که در آفرینش ز یک گوهرند.
اینگونه است که، برای مثال، مغولها به روسیه می روند و قرنها در شاخ طلایی زندگی می کنند و مغول می مانند و خشونت روش اصلی سیاسی اشان، ولی به ایران می آیند و بعد از دو سه نسل همین قوم وحشی که از کشته ها پشته می ساخت، شاعر می شوند و عارف و عاشق.
بهر حال امیدوارم که این کتاب ( که هنوز نخوانده ام ولی یکی از اهل اندیشه و علم آن را پیشنهاد کرد.) در پی یافتن و عرضه تئوری از ملی گرایی باشد که باز تاب عناصر ایرانیت بوده باشد.