"از طریق عارف شدن به حقوق خود و اینکه من و همه به عنوان انسان، موجوداتی حقوند هستیم، آینده را در خود حال کنند و حالی بشوند که انتظارش را در آینده دارند."
با یکی از روشنفکران اصلاح طلب خارج از رژیم گفتگویی داشتم. می گفت که با این کشتاری که رژیم کرد کار خودش را تمام کرد و دیگر امکان ماندن ندارد و اینکه تمام توجیهات برای فرا خواندن مردم به پای صندوقهای رای سوخت و رفت پی کارش. در عین حال نگرانی خود را از اینکه بعد از رژیم چه می شود اظهار می کرد و می گفت که وضعیت حال مانند زمان انقلاب نیست که سازماندهی از طریق مساجد انجام بگیرد و بسیاری از مساجد خود به مراکز سر کوب تبدیل شده اند و...و خلاصه حالتی نا امیدانه داشت.
نخواستم در پاسخش، بقول معروف نمک روی زخمش بپاشم و بگویم که ماهیت اصلاح ناپذیرانه استبداد حاکم استبداد را که ما از آغاز به هر زبانی بود بحث می کردیم و طرح می کردیم و عرضه می کردیم، ولی چرا سر خود را زیر برف کردید و نخواستید بشنوید؟
بنا بر این در پاسخ نکات زیر را خاطر نشان کردم:
- سکوت نسبی دولتها و رسانه های غربی(فقط مقایسه کنید پوشش خبری هنگ کنگ را که در طول ماه ها تظاهرات رو به خشونت که در آن حتی یک تظاهر کننده بدست پلیس کشته نشده است را که خبر اول رسانه است با نوع گزارش اخبار ایران که بقول سازمان عفو بین الملل حداقل 106 نفر کشته شدند و بزحمت در بعضی از اخبار و گزارشها آمد. حتی ترامپ که برای هر موضوع کوچکی توییت صادر می کند، هفت روز طول کشید تا یک توییت آبکی صادر کند.) بما می گوید که غرب، همین رژیم را می خواهد و در همین وضعیت. چرا که نفع غرب در ماندن استبداد حاکم است و تجربیات مکرر نشان داده است که در زمان انتخاب، غرب همیشه حقوق انسان و دموکراسی را در پای منافع خود سلاخی کرده است. بنا بر این برای تغییر رژیم، مردم فقط و فقط باید روی توانایی های خود حساب کنند و بس.
- اینکه اعتراضات بگونه ای خود جوش در سراسر ایران از تبریز و مریوان و مشهد و شیراز و آبادان و صدها شهر و منطقه دیگر رخ داده است ، حد اقل دو چیز را بما می گوید: 1. روح جمعی و ملی در ایران، زنده است و پویا. به این سبب بود که، در کل، تجزیه طلبان در جریان اعتراضات توانا به هیج اظهار وجودی نشدند و این نشان داد که زمانی که جامعه ملی عمل کند، طبل تو خالی بیش نیستند و طبلی که بیشتر استبداد حاکم از آن به عنوان لو لو خور خوره برای جلوگیری از جنبش استفاده کرده است. 2. نفس گسترش بیسابقه تظاهرات که به سرعت شکل سیاسی گرفت و استبداد و در راس آن آقای خامنه ای را هدف گرفت و هم شعار، <استقلال، آزادی، جمهوری ایران/ی> که سراسری شد بما می گوید که در درون جامعه سازماندهی وجود دارد ولی به علت شرایط سرکوب، به چشم ما کم می آید.
- ماهیت اعتراضات در سراسر جهان فرق کرده است و ایران هم جدای از آن نیست. توضیح اینکه، بیشتر این تظاهرات از نوعی سازماندهی افقی و نه عمودی بر خوردار می باشند و دیگر مردم نمی پذیریند که یکی از بالا دستور بدهد و اینها عمل کنند.
- با نگرانی ات که فردای رژیم چه می شود زیاد موافق نیستم، چرا که وقتی وسعت بسیج و سازماندهی مردم به آنجا برسد که رژیم را در قبرستان استبدادها دفن کند، به حدی از بلوغ رسیده است که بداند چه می خواهد.
- ولی اطمینان صد در صد زمانی ایجاد می شود که در سطح و عمق جامعه، مردم با مقولات، ارزشها و اهداف <حقوندی> و <حقوق> آشنا شده و از آن طریق با خود، با دیگر انقلابیون و نیز اصحاب رژیم، ارتباط بر قرار کنند. به بیان دیگر، نیاز دارند که آنی بشوند که از آن انتظار رژیمی <آنگونه> را دارند. باز به بیان دیگر، از طریق عارف شدن به حقوق خود و اینکه من و همه به عنوان انسان، موجوداتی حقوند هستیم، آینده را در خود حال کنند و حالی بشوند که انتظارش را در آینده دارند. عارف بشوند به حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق طبیعت و حقوق جامعه، به عنوان عضوی از جامعه بین المللی.
-
در این رابطه نقش نسل جوان و بخصوص قشر دانشجو برای بردن این نوع نگاه و باور به میان عمیق ترین اقشار جامعه، از مهمترین وظائف می شود و شروع انجام این وظبفه از تغییر خود و تغییر در خود شروع می شود.