توضیح: مقاله زیر در تاریخ 23/5/2024 در چند سایت منتشر شده بود. ولی دیروز که با یاداشتی ( که دیروز منتشر کردم) قصد داشتم لینک را باز نشر کنم متوجه شدم لینک باز نمی شود و لینکهای دیگر نیز در دسترس نیست! بنا بر این همانگونه که ملاحظه می کنید مقاله را بلاگم باز نشر کردم. ولی امروز لازم دیدم که یاداشت دیروز را به بخش انتهایی مقاله تبدیل کنم ، و مقاله را تحقیقی را در اختیار هموطنانم بگذارم.
هموطنان نیاز دارند بدانند که دستگاه اطلاعاتی رژیم خیانت، جنایت و فساد بسیار هشیارانه تر از ساواک جنایتکار شاه عمل می کند و از جمله روشهای آن وارد کردن تعدادی از شاخصهای خود به عنوان مخالف و منتقد و بر انداز، به درون جبهه مبارزانی که در پی به نتیجه رساندن جنبشهای 130 ساله ایرانیان و استقرار جمهوری شهروندان ایران در وطن مستقل و آزاد می باشد. این شاخصان با جلب اعتماد مردم و اینکه غسل تعمید یافته اند، هم به جامعه در یافتن راه حلها آدرسهای غلط می دهند و هم در زمانهای حساس با ایجاد ترس و یا امید و هر دو کاذب، هم برای استبداد حاکم رای جمع می کنند و هم در صفوف مبارزان ایجاد اغتشاش می کنند.
البته، این کوششها تنها زمانی موفق می شود که مبارزان واقعی نیز عمل سیاسی را نه کوشش برای آزاد شدن و رشد جامعه که بازی قدرت بدانند و هدف را قدرت دانسته و روش ماکیاولی در مبارزه را بپذیرند. نمی شود انتظار تغییر رژیم استبدادی را داشت بدون اینکه ما تغییر نکنیم و اصول ارزشی که ستون پایه های آن حقوق انسان و حقوق شهروندی است را در باور و رفتار و اخلاق خود منعکس نکنیم. اگر موفق به اینکار شویم، استبداد حاکم بسیار سریعتر و کم هزینه تر از آنچه که فکر می کنیم سرنگون و قدرتهای خارجی امکان به کار گرفتن مهره های داخلی خود را نخواهند یافت و جمهوری شهروندان ایران در وطن آزاد و مستقل خواهد شد. ولی اگر در اینکار موفق نشویم، اگر ایرانی بماند، سرنوشت ما همچون آونگی خواهد شد که دو سوی آن، دو استبداد در شکل متفاوت ولی در ماهیت یگانه منتشر آنها خواهد بود. به سخن دیگر، هر تغییری، از تغییر ماست که شروع خواهد شد و ماندگار. اینکه استبداد مذهبی و سلطنتی سرنوشت تاریخی ما شده است، به این علت است که استبداد موفق شده است که ضد ارزشها و نرمهایی که استمرارا استبداد را ممکن می کند در طول تاریخ در درون ما جا سازی کند. تغییر کنیم تا موفق به تغییر و آزاد و مستقل کردن خود و وطن شویم.
«اگر ایشان (آقای مهدی نصیری) بواقع کلام از رژیم خیانت و جنایت و فساد بریده
اند، اولین وظیفه ایشان پس از خروج از ایران، این می بود که صندوقچه اسرار استبداد
را گشوده و اسرار مگو را بگو کرده و در اختیار صاحبان اصلی آن که همان مردم ایران
می باشند بگذارند. چرا که این مردم حق دارند بدانند که چگونه انقلابی که بر علیه دیکتاتوری
و با اهداف مردمسالاری و استقلال و آزادی و برای استقرارعدالت اجتماعی و رشد، که
به «گفتمان پاریس» معروف و انجام شد منجر به استقرار استبدادی سرکوبگرتر و فاسدتر
و جنایتکارتر از استبدادی که سبب ساز انقلاب شد، گردید؟»
دو سال پیش، در جریان جنبش انقلابی مهسا/سیمرغ
ایران/401 و زمانی که تحت شعار "همه با هم" و "وحدت" کوشش شد
تا آقای رضا پهلوی را به جنبش انقلابی تحمیل کنند، مقاله ای تحت عنوان: « سلطنت طلبها، ستون پایه دیگر استبداد
حاکم» نوشتم و در آن از جمله هشدار دادم:
« در این بحران
سازی جدید رژیم، دو بازیگر وجود دارند که یکی استبداد مذهبی است و دیگری استبداد
سلطنتی. اینگونه که بعد از سالها ایجاد
فضاهای گسترده رسانه ای در داخل کشور که مکمل رسانه های وابسته در خارج از کشور
بوده است، حال، خامنه ای در سخنرانی خود، سلطنت طلبان را از میان دیگر نیروها ی
برانداز برکشید و به عنوان حریف اصلی خود معرفی کرد. به این ترتیب، به روش شاه،
سعی در سانسور و حذف آلترناتیو اصلی که همان جریان مصدقی استقلال و آزادی و دیگر
جمهوریخواهان است، نمود. باز به سخن دیگر،
جریانی را برکشید که رو به عقب دارد و دارای ماهیتی ارتجاعی است و اینگونه سعی به
عقب زدن جریانی نمود که رو به جلو دارد و کوشش دارد تا با استقرار جمهوری شهروندان
ایران، جنبشهای ۱۳۰ ساله ایرانیان را به نتیجه برساند.
آقای خامنه ای، به حساب
خود، با اینکار، سبب ایجاد بحران در درون نیروهای برانداز و لذا مانع ایجاد جنشی
سراسری برای براندازی می شود. در واقع، با روش اختلاف بیانداز و حکومت کن، سلطه جنایتکارانه
خود را بر وطن ادامه می دهد.» (1)
متاسفانه هشدارهای انگشت شماری از وطن دوستان درغوغا و گرد و خاک رسانه های
وابسته گم شد و حتی کسانی که تمام عمر سیاسی خود را اصلاح طلب بوده اند و حال یک
شبه برانداز شده اند ، ما را که همیشه و بگونه ای مکرر تکرار می کردیم که استبداد
مذهبی، بنا بر ماهیتش اصلاح پذیر نیست و تنها اصلاح ممکن، همان نبود آن است را
اتهامی نبود که نثارمان نکنند. البته به علت تناقضی که در اندیشه راهنمای
انقلاب موجود بود، سکته ای به این جنبش انقلابی وارد و دوباره زیر پوست جامعه رفت تا
در زمانی دیگر فوران کند.
درهمین راستا تحلیلی در چرایی فروکش کردن جنش انجام داده و
تحت عنوان:
«استقلال و دشمنانش: حلقه
مفقوده انقلاب ۴۰۱، اصل استقلال بود که قربانی “وحدت” با "رضا پهلوی"
شد»
منتشر کردم و در آن از
جمله یادآور شدم:
«چرا که در چنین فضایی است
که جنبش انقلابی ۴۰۱/مهسا/سیمرغ ایران، بگونه ای خودجوش رخ می دهد. ولی هنوز کوتاه
زمانی از جنبش انقلابی نگذشته که ناگهان رسانه های وابسته، با استفاده از منطق
صوری، انقلابیون را به “اتحاد” و “یگانگی” خواندند و اینکه برای سرنگونی استبداد
مذهبی باید با سلطنت طلبان همراه شد. البته این همراه شدن بدون حذف اصل راهنمای
استقلال ممکن نبود و اینگونه هم شد. اینگونه نسل جوان که فاقد حافظه تاریخی لازم
بود، در تله “اتحاد” افتاد و در نتیجه نه تنها شعار استراتژیک:
«مرگ بر ستمگر/چه شاه باشه
چه رهبر»
از دهانها افتاد، بلکه
اصل راهنمای «استقلال» که بدون آن «آزادی» امکان حضور نمی یابد نیز از شعارها حذف
شد.
به سخن دیگر، از آنجا که
دو اصل راهنمای استقلال و آزادی، به مانند دو روی یک سکه می باشند و یکی بدون
دیگری نمیتواند وجود داشته باشد (برای مثال، حتی در سطح فردی، آیا می شود تصور کرد
که فردی فاقد استقلال باشد، ولی بتواند در آزادی تصمیم بگیرد؟) با حذف اصل استقلال
ملی، جنبش در واقع، ندانسته، خود را از اصل آزادی نیز محروم کرد.
باز به سخن دیگر، اصل
استقلال قربانی شد تا فضا برای وابستگی و پهلویسم باز شود. البته حذف اصل استقلال،
بگونه ای اجتناب ناپذیر، حذف آزادی را نیز به همراه داشت و شعارهای سلطنت طلبان
طلیعه ظهور و کوشش در بازسازی دیکتاتوری پهلوی را می داد و شعارهایی در این راستا داده شد:
«رهبر ما
پهلویه/هر کی نگه اجنبیه »(2)
البته با وجودی که جنبش
انقلابی که از رژیم گذر کرده بود، در ظاهر فروکش کرد، ولی از آنجا که نه تنها
دلایلی که سبب ساز آن شده بود حل نشده بود بلکه بر آن افزون هم شده بود، دستگاه
اطلاعاتی رژیم در صدد این بر آمد که قبل از سر برآوردن جنبش، در آن اختلال ایجاد
کند. اینگونه بود که ناگهان خبر آمد که آقای مهدی نصیری که دهها سال در جریان
ارتجاعی ترین قشر استبداد حاکم قرار داشت و همکار نزدیک آقای شریعتمداری و کیهانِ
او بود و کم کم از منتقدان رژیم شده بود، از ایران خارج شده و با شعار "از
شازده تا تاجزاده» به میدان آمده است.
این در حالی بود که به
علت آگاه شدن بخش وسیعی از نسل جوان در نقش مخرب آقای رضا پهلوی در به شکست کشاندن
جنبش انقلابی مهسا، چماقداران سلطنت طلب در وضعیت دفاعی و آقای رضا پهلوی درغیبت
صغری به سر می برد.
البته بر نویسنده و تنی
چند از دوستان بسرعت معلوم شد که امکان اینکه آقای نصیری برای انجام پروژه رژیم
وارد شده اند، بسیار بالاست، بنابراین یاداشت زیر را منتشر کردم:
رژیم خیانت، جنایت و فساد خوب می داند که آقای رضا پهلوی صهیونیست بوسه زن بر
دیوار ندبه (که نتانیاهو فقط حاضر می شود این فرد بی شخصیت را تنها چند دقیقه ای
در آبدارخانه خود ببیند وعکسی گرفته شود) چنین وضعیتی را پیدا کرده است. رژیم می
داند که به علت سابقه سیاسی و از زمانی که در دوران ریگان، سازمان سیا ایشان را در
برابر دوربین نشاند تا پیامی خطاب به مردم با عنوان "من برخواهم گشت" را
بخواند، به نمادی از وابستگی محض، فساد محض و بی کفایتی محض تبدیل شده است. بنا
براین نزدیک شدن به ایشان همان و مرتکب خودکشی سیاسی شدن همان. اگر بخواهیم از ادبیات
دینی استفاده کنیم، اینگونه می شود گفت که استبداد حاکم می داند که هر کسی که دستش
به ایشان بخورد، درجا نجس می شود!
به همین علت، در اوج جنبش انقلابی مهسا/سیمرغ
ایران، برای شکستن آن و تمام کردن تاثیر سیاسی مخالفان خود، کوشش کرد تا به اسم
«وحدت"، آنها را به این آقا نزدیک کند.
پس با پرکردن اطراف ایشان از جان نثاران سابق آقای خمینی و خامنه ای و
کسانی که اینک خاک آستان "رضا شاه دوم" را طوطیای چشم خود کرده اند، توانست
جنبش را از اوج، فرود آورد. اینگونه بود که با «توئیت گیت» و «وکالت گیت» و «پیمان
مهسا گیت» با یک تیر دو نشان زد: هم سکته ای به جنبش وارد کرد و هم فرصت طلبهای بی
اخلاق و بی کفایتی که دور و بر ایشان جمع شده بودند را اگر نه به سنگ، بلکه به
زامبی تبدیل کرد. زامبی هایی که هنوز فکر می کنند زنده اند و هنوز بر کره خاکی
سیاست منشاء اثر.
ولی حال که می بیند کار پیمان مهسا ای ها به
«زامبی ستان» کشیده شده است، در پی آن است تا دیگرانی را که فکر می کند هنوز منشاء
اثری می توانند باشند را وارد این زامبی ستان کند. در اینجاست که ناگهان شعار «از
شاهزاده تا تاجزاده» را ورد زبانها می کنند و آقای مهدی نصیری که در تمام عمر
سیاسی اش همیشه از پاسداران ارتجاعی ترین جریانها در داخل استبداد مذهبی بوده است،
ناگهان خواب نما می شود و آب توبه بر سر می ریزد
و رژیم با سلام و صلوات پاسپورت بدست ایشان می دهد و از وطن خارجش می کند.
اینگونه، ایشان حال از وطن خارج شده، شمشیر بدست می گیرد تا رژیمی را که زندگی و
هویت و همه چیزش را از آن دارد کن فیکون کند. البته راه این کن فیکون کردن را نیز
می یابد و پیشنهاد جبهه مشترک اصلاح طلبان سابق با آقای رضا پهلوی را می دهد تا
تاجزاده (ها) دستشان را در دست شاهزاده گذاشته تا همانگونه که آقای خمینی
قبرستانها را آباد کرد، ایشان نیز «زامبی ستان» و «نجس ستان» را آباد کند.
خلاصه اینکه بنظر می رسد که این یکی از آخرین
ترفندهای دستگاه اطلاعاتی رژیم باشد و تله ای است و پرستویی است، ریش دار، برای به
زامبی تبدیل کردن این آقایان و خانمها.
( توضیح اینکه، زمانی که مصاحبه ایشان را در بی
بی سی دیدم و بنظرم رسید ممکن نیست که ایشان آقای رضا پهلوی را نشناسد و تاریخش را
نداند، به دوستانم گفتم که اگر فردا معلوم شد که ایشان در حال اجرای پروژه دستگاه
اطلاعاتی رژیم است هیچ نباید تعجب کرد.)
بعد از این یاداشت، مقاله
ای را از آقای احمد ایزدی، تحت عنوان: «از آخوند زاده به شاهزاده» (3)
خطاب به آقای مهدی نصیری دیدم. آقای
ایزدی در این مقاله با شک و تردید بسیار به ایشان و پروژه ایشان، سوالاتی بس مهم
را پرسیده است که متاسفانه من در جای دیگری
مشابه آنرا ندیده بودم. ایشان پرسیده اند:
اول بگویید در اینچهل سال آنجا چه خبر بوده است؟
از کودتای حزب جمهوری اسلامی و شاگردان مظفر بقایی،
(طراح کودتا سال ۳۲) علیه انقلاب ۵۷،
از اکتبر سورپرایز و ایرانگیت و معاملات پنهانی
ریگانیان و خمینی،
از گروگانگیری تا قتل عام ارتش بعد از کودتای نوژه،
از زندان و شکنجه و اعدامهای دهه ۶۰،
از کشتار سال ۶۷،
از قتلهای زنجیرهای.
از به دره انداختن اتوبوس نویسندگان.
از قتل کاظم سامی، مجید شریف، پوینده، مختاری، زال
زاده، فروهر و اسکندری و...
از سرکوب دانشجویان در ۷۸ در مقاطع بعد.
بگویید.
اگر واقعاً به سوی مردم برگشتهاید چیزهای نگفته را برای مردم بازگو کنید. از
روابط شخصی قدرت که شما هم یکی از مجریان بودید.
اینها مهمتر از سیاسی بازی با سلطنت طلبان بدنام است.»
در واقع سوال اصلی این نیست که چرا دیگران به این امور نپرداخته اند، بلکه چرا
شخص ایشان یعنی جناب نصیری، داوطلب در میان گذاشتنِ پاسخ اینگونه سوالات با مردم
نبودند و نیستند که در نتیجه بر شدت مشکوک بودن ماجرا می افزاید. به این معنی که اگر ایشان بواقع کلام، از رژیم
خیانت و جنایت و فساد بریده اند، اولین وظیفه ایشان پس از خروج از ایران، این می
بود که صندوقچه اسرار استبداد را گشوده و اسرار مگو را بگو کرده و در اختیار
صاحبان اصلی آن که همان مردم ایران می باشند بگذارند. چرا که این مردم حق دارند
بدانند که چگونه انقلابی که برعلیه دیکتاتوری و با اهداف مردمسالاری و استقلال و
آزادی و برای استقرارعدالت اجتماعی و رشد، که به «گفتمان پاریس» معروف و انجام شد
منجر به استقرار استبدادی سرکوبگرتر و فاسدتر و جنایتکارتر از استبدادی که سبب ساز
انقلاب شد، گردید؟
از جمله به همین علت است که هیچگاه به کسانی که از استبداد بریده و ظاهرا به
مردم پیوسته اند، تا زمانی که نقش خود را در ایجاد و استمرار استبداد روشن نکرده
اند و نیز اطلاعات خود در مورد مستبدین را بگونه ای شفاف و صریح و روشن در اختیار
مردم نگذاشته اند، نباید اعتماد کرد.
بنابراین، تا زمانی که آقای مهدی نصیری دریچه صندوق اسرار را باز نکرده و
تمامی آن را در اختیار مردم نگذاشته اند، باید به ایشان به عنوان آخرین پروژه
استبداد حاکم نگاه کرد. پروژه ای که برای ایجاد اختلاف در میان مردم (بازهم به
بهانه وحدت) دوباره آنها را با میان دوسنگ
آسیاب قراردادن، اجرایی شده است. چرا که اگر شما بواقع از استبدادی که دهها سال در
قلب اطلاعاتیِ آن قرار داشته اید بریده اید، نه تنها هیچ دلیلی برای خاموش بودن
ندارید، بلکه همه دلایل برای گفتن حقیقت را دارید. بنا براین سوالات احمدی ایزدی را بسط می دهم و
منتظر پاسخ شما هستم چرا که آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. حال این
گوی و این میدان:
-
کودتا برعلیه پیش نویس
دموکراتیک قانون اساسی از طریق وارد کردن اصل ولایت فقیه چگونه ممکن شد؟
-
چگونه تصرف سفارت آمریکا که
قرار بود چند روز بیشتر طول نکشد، تبدیل به گروگانگیری بمدت 444 روز شد و چه
افرادی در پس این توطئه قرار داشتند؟
-
اطلاعاتِ چگونگی سازش
پنهانی دستگاه ریگان با آقایان خمینی و رهبران حزب جمهوری اسلامی، یعنی آقایان
خامنه ای، رفسنجانی و بهشتی برای به تاخیر انداختن آزاد کردن گروگانها تا از این
طریق رونالد ریگان برنده انتخابات ریاست جمهوری گردد و به «اکتبر سورپرایز» معروف
شد را منتشر کنید. یکبار ژورنالیست
پژوهشگر آمریکایی، رابرت پاری، که بیشترین تحقیقات را در این باره انجام داده و
بهای بزرگی برای افشاگری هایش پرداخته بود، از اینجانب سوال کرد که چرا طرفهای
ایرانی در این رابطه ساکت هستند؟ از بنی صدر علت را سوال کردم و آقای بنی صدر گفتند
به ایشان بگویید که تمامی آنهایی که در این خیانت دست داشته اند، در خوردن از کیکِ
قدرت هم دست دارند و حاضر نیستند منافع خود را به خطر بیاندازند.
-
حتما می دانید که جنگ قرار
بود که در خرداد 60 با پیروزی ایران و گرفتن غرامت سنگینی به پایان برسد ولی بگونه
ای ناگهانی و درست قبل از ورود هیئت عدم تعهد به ریاست اولاف پالمه، رئیس جمهور
سوئد به ایران(که بعدا بگونه ای مشکوک ترور شد) آقای خمینی در ساعت ده شب، رئیس
جمهور را از فرماندهی کل قوا عزل و نزدیک
به دو هفته بعد، با کودتای خرداد 60، بنی صدر از ریاست جمهوری برکنار شد و فتوای 7
بار اعدامش را آیت الله گیلانی اعلام نمود و آدمکشان مجاهدین انقلاب اسلامی و
دیگران در تلاش مذبوحانه برای یافتن و به قتل رساندن رئیس جمهور، کسانی که به رئیس
جمهورِ قانونی کشور پناه داده بودند را اعدام کردند. در این رابطه، بنی صدر هرچه
را در این باره می دانست منتشر کرده است.
حال وظیفه شماست که اطلاعات آن طرف، یعنی طرف خود را منتشر کنید.
-
چگونگی انجام کودتای خرداد 60 (4) که آخرین
مرحله کودتا برعلیه انقلاب بهمن بود و کودتای خمینیِ جماران بر علیه خمینیِ پاریس بود
را شرح دهید.
-
از اعدامهای فله ای بعد از
کودتای خرداد 60 که در بعضی شبها چند صد نفر اعدام می شدند و از شکنجه ها و
تجاوزات جنسی به دختر و پسر بدست پاسداران بگویید و اینکه چرا آیت الله بهشتی، یک
بزاز، اسد الله لاجوردی را به سمت دادستان دادگاه انقلاب تهران و رئیس اوین برگماشته
بود تا آنگونه کشتار کند؟
-
از روابط پنهان رژیم کودتا
با اسرائیل و خرید اسلحه از این کشور و چرایی و چگونگی آن بگویید؟ می دانیم که
خرید اسلحه از اسرائیل نتیجه سازش و تبانی خائنانه خمینی و همراهانش با اسرائیل بود،
ولی صندوق اسرارِ مگوی استبداد، انبوهی از اسناد را در خود جا داده است. حقایق را بیرون بریزید.
-
از کشتار 67 بگویید و چرایی
آن. آقای سید حسین موسوی در توجیه این کشتار گفته بودند که قرار بوده زندانیان از زندان
بیرون بریزند. آخر یک زندانی که برای به توالت رفتن هم باید اجازه می گرفت چگونه
چنین امکانی را داشت؟ علت و علل در جای
دیگر قرار دارد. حقایق را بیرون بریزید.
-
زمانی که بنی صدر اعلام کرد
که سقوط اتوبوس نویسندگان به دره در راه
ارمنستان نه اتفاقی که طرحی بوده است برای به قتل رساندن آنها، حتی در خارج از
کشور، بسیاری به او تاختند که داستان سازی می کند. شما هر چه را می دانید، بیرون بریزید.
-
در مورد ترورهای سیاسی که
به قتلهای زنجیره ای معروف شد، هر چه می دانید را بیرون بریزید؟
-
در مورد نقش رای دادگاه
میکونوس و نقش کلیدی بنی صدر سخن بگویید و اینکه چگونه، ناگهان از درون رژیمی
منزوی و منفور و در ضعف کامل، ناگهان اصلاح طلبان سر برآوردند و اینگونه برعمر خود
بیش از 25 سال افزودند و فرصتهای تاریخی برای استقرار مردمسالاری در وطن مستقل و
آزاد را از بین بردند. چگونه اینگونه شد؟
هر چه می دانید بیرون بریزید.
-
در دادگاه میکونوس و شهادت
معاون اطلاعات رژیم، ابوالقاسم مصباحی، معلوم شد که آقای خمینی دو بار ایشان را به
نزد بنی صدر فرستاده بود تا ایشان به ایران باز گردد ( و البته بعنوان رئیس جمهور)
و هر دو بار بنی صدر شرط بازگشت خود را استقرار تمامی آزادی بی اما و اگر و
اعتراف آقای خمینی به سازش خائنانه خود با
دستگاه ریگان و اینکه «این بنی صدر نیست که باید به ایران برگردد، بلکه آزادی ها
هستند.» بنا بر این سوال رابرت پاری را
دوباره تکرار می کنم و هر چه را در این مورد می دانید، بیرون بریزید.
-
و....و.
شما ممکن نیست ندانید که اقای رضا پهلوی مادوسای ایران می باشد و دستش به هر
کس که بخورد نجس می شود. دست از عامل این
پروژه شدن بردارید و با گفتن حقایق سعی در جبران مافات کنید.
برای تماس:
(1)
https://www.akhbar-rooz.com/157351/1401/03/20/
(2)
https://www.akhbar-rooz.com/218251/1402/07/08/
(3)
https://news.gooya.com/2024/05/post-86847.php
(4)
https://www.radiozamaneh.com/283403
:یاداشت دیروز
حق با ما بود و مهدی نصیری، پروژه آقای خامنه ای بود
چند هفته ای از آمدن آقای مهدی نصیری به غرب نگذشته بود که با دیدن چند مصاحبه و تقرب علنی ایشان به آقای رضا پهلوی ، معلومم شد که ایشان در حال اجرای پروژه ای می باشند که آقای خامنه ای و دستگاه اطلاعاتی به ایشان واگذار کرده است. توضیح اینکه، شاه، مخالفان دیکتاتوری خود را در حزب توده فرو کاسته بود و اینکه اگر او برود، ایران، ایرانستان می شود و حال آقای خامنه ای همین روش را بکار گرفته است و فقط جای حزب توده با رضا پهلوی عوض شده است. آقای خامنه ای، مانند آمریکایی ها، می داند که آقای رضا پهلوی هیچ شانسی برای تخت طاووس ندارد. ولی می تواند نقش مخربی در جنبشها و اعتراضات بازی کند که کرده است. اینگونه جامعه را گرفتار مدار بسته ای می کند که یک طرف آن استبداد مذهبی و سر دیگر آن استبداد پهلوی است تا اینگونه بر عمر استبداد خود بیافزاید. چرا که مردم، بخصوص مردم ایران و با تجربه تاریخی که دارند، دیوانه نیستند که دست به انقلابی بزنند تا «استبداد تاج» جای «استبداد عمامه» را گرفته و لشکر رانتخوارهای پهلوی طلب جای رانتخوارهای ولایی را.
به همین علت بود که در تاریخ 23/5/2024 مقاله ای تحت عنوان: (1)
« آقای مهدی نصیری: اگر آخرین پروژه استبداد حاکم نیستید!»
منتشر کردم.
دیگر اینکه می دانستم که محال ممکن است که آقای نصیری با دهها سال تجربه در کار روزنامه نگاری نداند که آقای رضا پهلوی فردی است بس بی کفایت، بی لیاقت، بی اخلاق و فاقد حداقل علم مدیریت. یعنی کسی که حتی نمی تواند آشپزخانه خانه اش را هم اداره کند. بنا بر این آقای نصیری یا باید خود فردی سخت بی کفایت باشد که کوشش می کند چنین فردی را از حاشیه به مرکز بیاورد و یا اینکه دقیقا می داند که چکار می کند و آن اجرای پروژه ای است که آقای خامنه ای ایشان را مامور اصلی اجرای آن کرده است.
چندین ماه گذشت و ناگهان خبر دار شدم که ایشان به ایران باز گشته و به جای اینکه به جرم توطئه بر علیه رژیم دستگیر و زندانی شود، با سلام و صلوات وارد فردوگاه شده است و به کار شریف مشغول. بعد از مدتی یکی از مصاحبه های ایشان را با یکی از تلویزیون های داخل ایران دیدم که سخن از این می گوید که حدود 80 درصد ایرانی ها!!! طرفدار رضا پهلوی می باشند و اینکه باید با آنها اتحاد کرد و کار رژیم را تمام کرد! به بیان دیگر در تلویزیون و در داخل ایران همان سخنان خارج از ایران را ادامه و سخن از توطئه بر علیه رژیم حاکم می زند و دستگاه امنیتی رژیم سخنی بالاتر از گل به ایشان نزده است. یعنی همان رژیمی که آقای خندان، همسر خانم نسرین ستوده، را به جرم «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «اشاعه و ترویج بی حجابی» در 6 سال قبل! دوباره دستگیر و زندانی کرده است. این در حالیست که آقای نصیری با خیال راحت از این استودیو به آن استودیو و رسانه می رود و برنامه سرنگونی رژیم را ارائه می دهد.
بنا بر این به دوستانی با طنز گفتم و نوشتم که انگار در ایران رژیمی حکومت می کند که از دموکراسی های غربی هم دموکراتیک تر است و ما نمی دانستیم و اصلا بیخود حدود 40 سال است که برای سرنگونی آن تلاش می کنیم و با اصلاح طلبان در افتادیم که این رژیم بنا بر ماهیت آن اصلاح پذیر نیست و سراب اصلاح پذیر بودن آن فقط بر عمر استبداد می افزاید.
توضیح می دادم که اگر در غرب، برای مثال، فرد سرشناسی در بی بی سی سخن از سرنگونی نظام سلطنتی انگلستان بزند و برنامه چگونگی این بر اندازی را بیان کند، دستگاه های اطلاعاتی بسرعت به سراغش می روند و در بهترین حالت او را ممنوع التصویر کرده و اینکه بی بی سی دیگر حق مصاحبه با او را نداشته و شب و روز او را کنترل می کنند.
خلاصه اینکه، اگر ساواک بی کفایت و جنایتکار و خشونت ورز شاه، اگر فقط قدری از زیرکی دستگاه اطلاعاتی رژیم که براحتی شخصتهای مخالف رژیم را یکی بعد از دیگر را وارد جبهه مخالفان استبداد مذهبی و هر گونه استبدادی می کند تا در میان آنها تشکیک و سر در گمی ایجاد کند، بسیار بیشتر بر عمر دیکتاتوری پهلوی می افزود. ولی ساواک پرویز ثابتی، مشاور نزدیک آقای رضا پهلوی آنقدر در کار خود بی کفایت بود که حتی داشتن توضیح المسائل آقای خمینی را جرم و مجرم سالها به زندان می افتاد! بقول بنی صدر، اگر شعوری در ساواک می بود، بجای جلوگیری از انتشار کتاب ولایت فقیه آقای خمینی، خودش آن کتاب را در ایران منتشر می کرد، تا مردم بدانند که واقعیت نظریات آقای خمینی چیست.
بهر حال، خواستم بگویم از آنجا که سیاست را نه بازی قدرت و در نتیجه بده بستان اصحاب و تشنگان قدرت، که روش آزاد شدن و رشد می دانیم و تحلیلها را از این منظر انجام می دهیم، واقعیت پروژه رژیم در آقای مهدی نصیری را از همان آغاز دیده و به مردممان هشدارها را داده بودیم. البته این را هم بگویم که آقای نصیری فقط یک پروژه از بسیار پروژه های رژیم است. بنا بر این همه شخصیتها را لازم است از طریق «آزمایش زمان/شهادت زمان» شناخت. منظور اینکه، برای شناخت واقعیت افراد همیشه به گذشته آنها و مواضع آنها رجوع کنید و مواضع حال آنها را با مواضع گذشته آنها بسنجید و اگر در آن تناقضی و خللی دیدید و زیگزاگها، آنوقت بدانید که نه اهل صفا و وفا و صداقت که اهل دروغ و فریب و مکر و نیرنگ می باشند و کوشش در فریب شما. خود دانید. عوامل نفوذی رژیم و مخالفان قدرت پرست و وابسته به قدرتهای خارجی را اینگونه براحتی می توانید شناسایی کنید.
محمود دلخواسته
(1)
وقتی برای نوشتن این یاداشت به مقاله رجوع کردم دید که که فقط لینک زیر موجود است و آنهم باز نمی شود!
https://akhbar-rooz.com/241474/1403/02/29/