یکی از تعاریف <نهادینه> شدن/Institutionalization در جامعه شناسی،
نرمال شدن آن/
normalization و سیستماتیک شدن آن در جامعه می باشد. به بیان دیگر، به امری عادی و معمولی تبدیل شدن
آن موضوع می باشد.
چند روز قبل یکی از هموطنان مصاحبه سالها قبل آقای
حجاریان در رابطه با کودتای خرداد 60 را برایم فرستاد. اولین موضوعی که در مصاحبه توجهم را جلب کرد نهادینه
شدن خشونت در ذهنیت مصاحبه شونده و مصاحبه گر می باشد. از جمله در رابطه با توضیح کشتار سی خرداد می گویند:
"...در صورتيكه دولت ما خشونت(منظورش
مجاهدین هستند.) را تماشا ميكند. مثل آدمي
كه به بچه ميگويد نكن، نكن و آخرش خسته ميشود و بچه را از پشتبام به پايين پرت ميكند.
يكي از علل وقوع سيخرداد همين بود كه دولت ما مقتدر نبود. به سازمان گفت نكن، نكن!
اما نكن، نكن فايده نداشت، دولت هم قدرت مهار نداشت، يك مرتبه اسلحه كشيد و همه را
كشت. حتي گفت زخميها را تير خلاص بزنيد. ظهر سيخرداد بود، اين را راديو گفت، اسمشان
را هم نپرسيد كه چه كساني هستند. توجيه شرعياش را هم پيدا كردند"
در اینجا نمی خواهم به تفضیل به این دروغ ایشان بپردازم که سازمان
مجاهدین ( که بعدها به فرقه رجوی تبدیل شد.) تا روزهای بعد از 30 خرداد شصت خشونت
بر آنها بطور مرتب اعمال می شد و حتی در گزراش روزنامه رئیس جمهور در اردبیهشت 60
می بینیم که سازمان اطلاعات ارتش به او اطلاعات داده بود که بطور متوسط هر هفته
بیش از 1200 حمله و گاه مسلحانه به این سازمان و چند سازمان دیگر انجام می شد.
ولی می خواهم بگویم که در اینجا هم توضیح این کشتار
ناشی از نرمالیزه شدن خشونت در ذهن آقای حجاریان است و هم در ذهن مصاحبه گر که اصلا
به ذهنش نمی آید که از اقای حجاریان، برای مثال، سوال کند:
- آیا واقعا این را جدی می گویید که رژیمی
که خود را اسلامی می دانست از رادیو دستور داد که زخمی ها را در همان خیابان تیر خلاص
بزنند؟
ایشان نه تنها دنبال موضوع را نمی گیرد، بلکه براحتی
از آن رد شده و مصاحبه را به جای دیگر می برد.
دیگر اینکه، آقای حجاریان، 30 خرداد را نه کودتا
که <شهر آشوبی> می داند:
سوال: و اما اسمي كه شما بر خرداد 60 ميگذاريد
چيست؟
pحجاریان: به نظر من بهترين لغتي كه براي واقعه سيخرداد 60 متناسب است،
"شهرآشوبي" است يا به اصطلاح فرنگيها(Turbulence) شهرآشوب بودن. يك شهرآشوبي اتفاق افتاد، زمان مشخص هم داشت، عمرش هم تمام
شد. وقتي كه رجوي به خارج رفت، قضايا خاتمه يافت.
سوال این است که چرا ایشان 30 خردادی را که اکثریت
مطلق شرکت کنندگان نه از مجاهدین که از طرفداران رئیس جمهور بودند را (در این رابطه
قبلا مشاهدات عینی خود را منتشر کرده ام.) را محدود به مجاهدین می کنند؟
علت جز این نیست که پذیرفتن این واقعیت، در واقع
پذیرفتن وقوع کودتاست، چرا که هواداران رئیس جمهور قانونی کشور در روز روشن در خیابانها
به گلوله بسته شده و رادیو دولتی اعلام کرده که به زخمی ها هم رحم نکنید و در جا تیر
خلاص بزنید.
در جای دیگر برای فرار از این واقعیت و توجیه وضعیت،
بنی صدر را نه منتخب مردم (در واقع تنها انتخابات آزاد در طول عمر رژیم، از جمله با
این دلیل که شورای نگهبانی وجود نداشت تا مانع نازد شدن بشود.) که منصوب آقای خمینی
می دانند:
"(بنی صدر را) امام برداشت. همانطور كه خودش
هم او را نصب كرده بود، اما درقالب انتخاب."
در تحقیق دیگری کذب بودن این ادعایی که بعد از کودتا
روایت رسمی رژیم و نیز مخالفان هم جنس رژیم شد را نشان داده ام. ولی سوال این است که چرا ایشان اصرار به تکرار این
دروغ که در واقع توهین و تحقیر مردم ایران و 76 درصد از رای دهندگان که اولین رئیس
جمهور منتخب خود را در طول تاریخ بر گزیدند به مردم ایران و رای دهندگان می باشد، دارند؟ پاسخ جز این نمی باشد که پذیرش اینکه کودتا رخ داده
است، پذیرفتن این واقعیت است که ایشان نیز از زمره کودتا چیان بوده اند و البته همانطور که در این مصاحبه
می بینیم، ایشان هیچ مسئولیت پذیری نمی کنند. (اینهم یکی از اصلی ترین مشخصات روشنفکران
جهان سومی می باشد که هیچوقت خود را نقدی واقعی نمی کنند و همیشه تقصیر را به گردن
دیگران و "وضعیت" می اندازند.)
در جای دیگر در رابطه با جامعه مدنی می گویند:
"در جاهايي ممكن است مردم خودشان توان داشته
باشند و خودشان جامعه مدني بسازند، اما در جاهايي مردم توان ندارند و غرب ميآيد برايشان ميسازد."
این پاسخ نشان می دهد که ایشان اصلا نمی دانند که
جامعه مدنی چیست و چگونه پدید می آید و رابطه اش با قدرت چگونه است و نقش آن در رابطه
با قدرت چیست.
دیگر اینکه وقتی (دولتهای) غربی را قادر به ساختن
جامعه مدنی برای دیگر کشورها می دانند، هم نشان از روانشناسی زیر سلطه ایشان دارد و
هم به ما توضیح می دهد که چرا وقتی اکثریت نخبگان اصلاح طلب که از اصلاح رژیم ولایت
مطلقه فقیه ناامید می شوند، بسرعت سر از کاخ سفید در می آورند و دخیل حمله نظامی به
مام وطن را بر ضریح کاخ سفید می بندند.
این اصلاح طلبان تا خود را از عقده بد خیم حقارت
رها نکنند و به تواناییهای خود و مردم باور نکنند و برای خود و مردم عزت و کرامت قائل
نشوند در بر همین پاشته خواهد چرخید و اصلاح طلبان سابق، ستایشگران ترامپ و نتانیاهو
و...و دیگر سلطه گران خواهند شد.
http://www.meisami.net/no-31/No-031-04.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر