۱۳۹۸ مهر ۲۶, جمعه

خمینیسم، دزد ناموس و پرستو ساز





جد مادریم از بیک های کنگاور بود.  یکی از داستانها که سینه به سینه به مادرم رسید این بود که شبی دزدی وارد اتاقی که با همسرش خوابیده بود می شود.  جدم، اول خود را به خواب می زند و می بیند که لحاف از روی همسرش بیرون افتاده و پایش عریان بیرون است.  دزد به آرامی لحاف را روی پای همسر می کشد و بعد شروع می کند به دزدی کردن.  در اینجا جدم از رختخواب بیرون می پرد و دزد را به زمین می زند و دستگیر.  بعد  از او سوال می کند که چرا لحاف را روی پای همسرم کشیدی؟ دزد جواب می دهد که من دزد مال هستم و نه دزد ناموس.  در واکنش، دزد را می بخشد و سرمایه ای کوچک به او می دهد تا به شغلی مشغول شود.

یا اینکه، برادر کوچکم، مهرداد، که در شانزده سالگی در بعد از انقلاب و به هیچ جرمی جز سفر به سنندج، نزدیک یکسال به گروگان کومله در آمده بود و در این مدت بسیاری از دوستانش شکنجه و اعدام شدند، بعد از آزادی، در میدان انقلاب یکی از پیشمرگه های کومله را که نگهبانشان بود را دید، ولی از آنجا که کمی قبل از آن بنی صدر وجود شکنجه و اعدام در زندانها را افشا کرده بود، حاضر نشد که او را دستگیر تا مبادا، شکنجه و اعدام شود.

خمینی و خمینیست ها، دزدان ناموس این وطن هستند و با خیانتی که خمینی به اعتماد و عشق مردم کرد، ضربه ای به بعد معنوی و اخلاقی جامعه وارد کرد که شاید در تاریخ وطن بی سابقه باشد.  مرجع تقلیدی، که، مظهر خشونت بود و به راحتی آب خوردن عهد می شکست و دروغ می گفت و خدعه می کرد و خیلی علنی می گفت که هیچ تعهدی به سخنی که می گوید ندارد و امروز چیزی را می گوید و فردا چیز دیگری.

خیانت به امید و خیانت به اعتماد مردمی که او را چنان مظهر معنویت می دیدند که بعضی حتی چهره او را در ماه دیدند و بروی میادین مین دویدند، خنجری بر بعد معنوی جامعه بود که هنوز از آن خون می چکد.  در چنین وضعیتی است که رژیمی که چهره پلید خیانت، جنایت و فساد خود را در پشت دین پنهان کرده است، پرستو ساز می شود و پرستوها را به ماموریت برای به دام انداختن می فرستد.  

در نتیجه بحران اخلاقی که در جامعه ایجاد کرده است و از جمله نتایج آن اینکه، شدت عدم اعتماد مردم به یکدیگر در جامعه دچار وخامتی بیسابقه شده است.  اینگونه است که در داخل کشور، کلاه بر سر یکدیگر گذاشتن را به حساب زرنگی می گذارند و رکورد دار چکهای برگشته شده ایم و بسیاری از مبارزان سیاسی، چرتکه می اندازند و اینکه <هزینه دادم> می کنند و در خارج، در نهایت بی شرمی، فوجی از تحصیلکردگان، دخیل بر ضریح کاخ سفید می بندند و جیره خوار آن می شوند، نامه فدایت شوم به ترامپ می نویسند و راحت دروغ می گویند و تحریف می کنند و سانسور.  البته در چنین وضعیتی فوجی دیگر حاضر می شوند که نقش پرستو را بازی کنند و هیچ متوجه نشوند که چنین نقشی را بازی کردن، نقض تمامی ارزشهایی است که  در طول هزاران سال، آدم را انسان کرده است و انسانیت و انسان بودن را جزء سرشت اخلاقی او.

خلاصه اینکه، جامعه دچار بحران سخت اخلاقی است و برای خارج شدن از این بحران، نیاز به این است که انسانها، خود و دیگران را حقوند ببینند و دارای کرامت و حقوق انسان که ذاتی اوست و اینگونه نقض حق دیگری را نقض حق خود بدانند.  به بیان دیگر، برای خلاص شدن از استبداد تبهکار حاکم، بیش از هر چیز نیاز به انقلابی در اخلاق و معنویت داریم.

توضیح عکس: عکس پدر بزرگ مادری ام می باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر