۱۳۹۱ مرداد ۱۶, دوشنبه

اسارت و قتل و تهدید به قتل 48 ایرانی در سوریه و مواضع سوال برانگیز بعضی از مخالفان مافیای حاکم

از سفری کوتاه برگشتم.  در این فاصله، اتفاقات بسیاری رخ داده اند، از جمله به اسارت گرفتن 48 ایرانی در سوریه و به قتل رساندن سه نفر از آنان و تهدید به قتل دیگران از طرف ارتش "آزادی بخش" سوریه.  در این رابطه بحث های شدیدی بین ایرانیان مخالف رژیم در رابطه با نوع عکس العمل به این گروگانگیری در حال انجام شدن است.  نگاهی به آنها من را متوجه این کرد که مهمترین عنصر، که همان حقوق انسان است در ان جایی ندارد.  به همین علت، کامنت زیر را نوشتم:

"در اینجا بنظر می رسد که یکی از اساسی ترین مسائل فراموش شده است و آن حقوق انسانها می باشد.  این را هرگز نباید فراموش کرد که حقوق انسان، قبل از باور و عمل انسان قرار می گیرد و از اصلی ترین این حقوق حق حیات می باشد.  وقتی از این منظر به این مسئله نگاه کنیم، با خود خواهیم گفت که حتی اگر این 48 نفر همه آدمکش و تروریست هم بوده اند، با این وجود، دفاع از حقوق انسانی آنها وظیفه تمامی کسانی می باشد که برای آزادی مبارزه می کنند و بر اساس همین باور،  حقوق را ذاتی انسان می دانند( از این منظر، از حقوق انسانی امثال استالین و هیتلر و خمینی که با یک دست خط دستور کشتار هزاران اسیر را می دهند و....و هم باید دفاع شود).  نقض این اصل/ ارزش/پرینسیپل، ناقض را در کنار مستبد دمشق و هم جنسانش قرار خواهد داد

در دفاع از حقوق انسان، نه فضای خاکستری وجود دارد و نه می شود با آن بازی سیاسی کرد.  ارتش "آزادیبخش" سوریه که جیره خوار مستبدان عرب خلیج فارس و قدرتهای سلطه گر غربی ( ترکیه را هم باید به ان افزود.) شده است، وظیفه دارد که از جان این اسیران ( و دیگر اسیران) محافظت کند و در زمان اسارات، کرامت آنها را حفظ کند.   ولی وقتی می بینیم که بطور مشکوکی از کشته شدن سه نفر خبر می دهد و در کنار آن تهدید به اعدام بقیه اسیران می کند، نشان می دهد که این ارتش، هیچ فرقی با آدمکشان رژیم اسد ندارد.  دیگر اینکه نشان می دهد که کسانی که از این ارتش دفاع می کنند، نیز هیچ باوری به ازادی و حقوق انسان ندارند که اگر داشتند، به قتل رساندن و تهدیدی به قتل کردن بقیه را بشدت محکوم می کردند.  به بیان دیگر چنین مواقعی حکم آب را دارد که پای سیاه و سفید باورمند و عمل کننده بودن و یا نبودن به حقوق انسان را در هنگام از آب  رد شدن، به نمایش می گذارد.

پیشنهادم به کسانی که به دفاع از این ارتش جیره خوار بر آمده اند این است که قدری در باور و نظر خود اندیشه کنند و به یاد بیاورند که ما برای جامعه ای مبارزه می کنیم که حتی حقوق انسانی بدترین ها نیز با بیشترین وسواس رعایت شود چرا که اگر اینگونه باوری را نداشته باشیم و بر اساس این باور عمل نکنیم، رژیم آینده، تنها ادامه استبداد سلطنتی و ولایت فقیه منتهی با اسمی جدید خواهد بود.  متاسفانه سوریه ای های مخالف اسد، مانند رژیم اسد، بدست خود جام زهر وابستگی و استبداد را سر کشیدند ( البته از یک منظر نمی شود زیاد ایراد گرفت، وقتی کشوری بعد از جنگ جهانی اول، در رابطه قدرت ابر قدرتهای زمان خود ایجاد می شود، سخت است به اهمیت رعابت اصل استقلال در مبارزه پی ببرد.) و با اینکار خود، در صورت پیروزی، تجریه سوریه را تضمین کردند.  در اینجاست که به اهمیت خارق العاده دو اصل راهنمای استقلال و آزادی در مبارزه می شود پی برد
."

http://news.gooya.com/politics/archives/2012/08/144875.php

۳ نظر:

  1. هیچ انقلابی به دموکراسی منتهی نشده است. برداشت شما کاملن منطقی است. به نیرویی که دیکتاتوری عربها پشتبانش هستندنباید دل بست.

    پاسخحذف
  2. این دفاع از حقوق انسان است که اوجب واجبات است

    این مقاله را کسی ننوشته است که قبلا جز اصحاب استبداد شاهی و ولایت فقیه بوده است و حال بدون روبرو شدن با گذشته خود، از حقوق انسان سخن می گوید. برادر من، مسعود دلخواسته، اولین شهید غرب تهران در انقلاب بود که بدست لباس شخصی های استبداد شاهی به قتل رسید. بعد از انقلاب، قاتل دستگیر شد و قرار بر اعدام او شد. این نازنین مادرم بود که حاضر نشد که قاتل اعدام شود و رضایت داد و گفت که من که جگرم سوخته است و می دانم چه دردی دارد چگونه حاضر بشود جگر مادر و همسر و فرزندان دیگری را بسوزانم؟

    برادر دیگرم در سن شانزده سالگی و در زمانی که برای ساختن حمام و مدرسه به کردستان رفته بود، همراه عده ای در خارج از کالمیاران به اسارت کومله در آمد، آدم کشان کومله، بسیاری از آنها را و بیشتر آنها را همان شب اعدام کردند. برادرم زنده ماند و بعد از یازده ماه اسارت آزاد شد. چند هفته بعد از آزادی یکی از زندانبانهایش را در میداان انقلاب دید. اول خواست او را دستگیر کند، ولی بعد چون شنیده بود که بنی صدر وجود شکنجه و اعدامهای برق آسا را در زندانها افشا کرده است، حاضر نشد که با دستگیری او، زندانبان خود را به جایی بفرستد که حقوق انسانی زندانیان نقض می شود. بنابراین به او اطمینان داد که او را معرفی نخواهد کرد و خداحافظی کرد

    مسئله ما با گناه و یا بیگناه بودن ساواکی ها و نظامیانی که به جوخه اعدام کشته شدند نیست، مسئله ما این است که با گناه و بیگناه، انسان بودند و انسان از حقوق ذاتی برخوردار است و از مهمترین این حقوق ذاتی، حق حیات است و از این حقوق است که باید دفاع شود. ما اگر دفاع از این حقوق را اوجب واجبات ندانیم، بعد از سرنگونی رژیم، باید منتظر این باشیم که رژیمی ادمکش تر و جنایتکارتر بر سر کار بیاید. مگر در بخش کامنتها نمی بینید که فردی نوشته است که همه را اعدام کنید؟ اگر این خوی آدمکشی که بطور کامل از انسانیت خود غافل است و در نفرت و خشونت غرق شده است، فردا بر مملکت حاکم شود نه فقط از کشته پشته خواهد ساخت که تضمین تجزیه وطن را خواهد کرد. تنها ضامن اینکه ایران فردا، پویاترین مردم سالاری ها را تجربه کند این است که به حقوق انسانی و ذاتی خود عارف شده و این حقوق را جهان شمول بشمار آوریم و از حقوق انسانی جنایتکاران و مستبدان نیز دفاع کنیم. اینگونه خواهد بود که ایران مشعلدار دموکراسی و حقوق انسان در جهان خواهد شد. ایران، ایران سعدی است و حافظ و مولوی، ما از چنان غنای فرهنگی وانسانی برخوردار هستیم که این را ممکن کنیم. نهیبی بخود زده و بر پا خیزیم

    مخلص

    محمود دلخواسته

    پاسخحذف
  3. I totally agree with you. This is why I am not backing majority of the IRI oppositions. They all are bunch of dictators and sell outs. As Bush famoulsly said:"Dictatorship is not good, unless I am the dictator!" The west would only bring in the dictators who listen to them. Once they stopped being a puppet, they would take them out, just like Saddam and many others.
    If these 48 guys were not working for IRI, then they must be stupid to there in the middle of a civil war. Why did IRI even issue a visa?

    پاسخحذف