۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

اگر طالقانی آنقدر زود از بین ما نرفته بود


بعضی وقتها از خود سوال می کنم که اگر طالقانی به آن سرعت و در آن سن پایین ( در بین روحانیون، مرگ زیر سن هفتاد معادل جوان مرگ شدن است!  آقای جنتی را نمی بینید که با حضرت نوح مسابقه گذاشته؟!) از میان ما نرفته بود، آیا آقای خمینی جرئت می کرد آنگونه ترکتازی کند و خوان انقلاب را و اهداف و اندیشه راهنمای آن را به تاراج برد؟
بنی صدر با او چندین بار صحبت کرده بود و اینکه خطر عود دوباره استبداد، انقلاب را تهدید می کند.  آیت الله زنجانی هم خطر را خوب حس کرده بود و در تماس با اینها سخن از ایجاد جبهه ای بر ضد استبداد زده بود.  آقای طالقانی، با بنی صدر موافقتی انجام می دهد و به او می گوید که تو بگو و من دنبال آنرا خواهم گرفت.  بنی صدر در مورد ایجاد شوراها شوراها شروع به نوشتن می کند و بعد هم آقای طالقانی، خطبه معروفش را در مورد مدیریت شورایی و اینکه خود مردم مسئول زندگی و سرنوشت خود شوند می کند و در آخر، بدون اسم بردن از رهبران حزب جمهوری می گوید که : <گروه ها و افراد دست اندركار شايد اين طور تشخيص بدهند كه اگر شورا باشد ديگر ما چه كاره هستيم؟ شما هيچ!!>
هنوز چند روز از این صحبتها نگذشته بود که ناگهان از دست ما رفت.  دفن کردن سریع او مانع شد که علت مرگ تشخیص داده شود و...و

 محبوبیت خارق العاده طالقانی که هیچ دست کمی از آقای خمینی نداشت، را می شود به عنوان دلیلی دیگری  از تمایل اکثریت مطلق جامعه به قرائت دموکراتیک از اسلام داشت، دید و اینکه چگونه اصلاح طلبان حاضر برای پوشاندن نقش خود در ایجاد استبداد، همیشه در توجیه باورهای استبدادی خود گفته اند که در آن زمان همه اینگونه بودند!!!  نه آقایان و خانمها، همه اینگونه نبودند، البته این درست است که در سطح نخبگان، اکثریت مثل شما قدرت طلب بودند و قدرت را اصل می دانستند و مردم را به پشیزی به حساب نمی آوردند، ولی در سطح جامعه ملی،  اسلام به عنوان گفتمان آزادی بود که اکثریت داشت و بهمین علت بود که با وجود تبلیغات شدید و شبانه روزی شما بر ضد بنی صدر، او با بیش از 76 درصد آراء انتخاب شد . در ماه های قبل از کودتا، از حمایت بیشتری نیز برخوردار شده بود تا جایی که زمانی که از حق قانونی خود استفاده و تقاضای رفراندم کرد، آقای خمینی با علم بر اینکه شکست بزرگتری از انتخابات ریاست جمهوری خواهد خورد، گفت که 35 میلیون نفر بگویند آری، من می گویم نه.

دانستن این امور هم کمک می کند که نسل جوان به قهر بزرگ خود با انقلاب پایان دهند و هم اینکه در این آشتی، تجربه انقلاب را تا به نتیجه رساندن آن که همان استقرار آزادیها و مردم سالاری و رشد و عدالت اجتماعی در ایران مستقل است، ادامه دهند و کاری را که بیش از 120 سال پیش شروع شد به پایان برسانند و پویاترین مردم سالاری ها را در جهان مستقر کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر