۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

حقوق ملی آلترناتیو منافع ملی


بخش چهارم مصاحبه اینجانب در رابطه با تفاوت بنیادی <منافع ملی> و <حقوق ملی>.  انقلاب در اندیشه راهنما و جایگزینی گفتمان حقوق و آزادی با گفتمان قدرت، انقلابی می باشد که جهان در گیر انواع و اقسام بحران های روز افزون بیش از هر چیز بدان نیاز دارد.   خلاء اندیشه در جهان را براحتی از طریق نوع دفاعی که نئو لیبرالیسم توتالیتر  که گفتمان حاکم بر فضای سیاسی، اقتصادی و بطور روز افزون بر فضای اجتماعی و فرهنگی می باشد را می شود دید وقتی که می گوید:"آلترناتیو دیگری وجود ندارد."
در اینجا گفتگوها در رابطه با حقوق ملی که از منظر موازنه عدمی انجام گرفته است، کوششی می باشد در معرفی گفتمان الترناتیو.  کوشش در این بوده و هست که مباحث از زبان محدود کننده آکادمیک خارج و به راحتی قابل دسترسی همگان باشد.  اگر سوالی/هایی در این رابطه وجود دارد خوشحال خواهم شد اگر با ما در میان بگذارید تا در مصاحبه های بعدی بدان پرداخته شود:

"محمود دلخواسته: البته اول بگویم اینکه من گفتم حقوق از خودشان هستی دارند، از دیدگاه موازنۀ منفی، این معنی را پیدا می کند. مسألۀ حقوق، در غرب هنوز مورد مناقشه است. کسانی در جریان عصر روشنگری در اروپا به حقوق طبیعی معتقدند بودند. یک عده ای اصلاً به حقوق طبیعی و حقوق ذاتی انسان معتقد نیستند، ولی این حقوق را بعنوان یک قرارداد اجتماعی پذیرفته اند. ولی ما از دیدگاه موازنۀ منفی است که می گوییم انسانی که زاده شده، ذاتاً دارای حقوقی است که بدون آن حقوق، این انسان نمی تواند نیرو داشته باشد و ... بکند. از این جهت است که گفتم حقوق ذاتی، از خودشان هستی دارند و شفاف هستند و بازتاب سیاسی این را ما در حقوق اساسی می بینیم. به حقوق اساسی که شما نگاه می کنید، اینها به تمام، مشخصات واضح و مشخصی دارند، هیچ ابهامی در آنها نیست. مثلاً حق آزادی بیان، حق آزادی عقیده و حق زندگی، اینها بطور کامل مشخص هستند و هیچ ابهامی در آنها نیست. ولی چرا مردم در مسألۀ سیاسی، خصوصاً در رابطه با اقتصاد و مسائل نظامی و روابط خارجی از دیدگاه منافع ملی نگاه می کنند و این گفتمان منافع ملی را پذیرفته اند؟ علت آن چیست؟ علت اینست که جامعه به قدرت، اصالت بخشیده است. جامعه فکر می کند که قدرت اصالت دارد. یک نمونه اش را نگاه کنید که مسألۀ Edward Snowden است. ، آمد اطلاعاتی را مطرح کرد که دولت امریکا حتی در زندگی خصوصی امریکایی ها دخالت کامل دارد و جاسوسی می کند و تمام اطلاعات را می تواند بگیرد. شما می دانید در امریکا، فرضاً زن و شوهری هستند؛ اینها با تمام رابطۀ مشترکی که دارند، زندگی خصوصی خودشان را نیز دارند.

اگر شوهر بخواهد در رابطۀ خصوصی -مثلاً در ایمیل های خصوصی- زن یا برعکس جاسوسی بکند، چه غوغایی می شود و چه دعواهایی می شود و کار می تواند به طلاق هم بکشد. از اینطرف، دولتی آمده به ایمیل های هر دو دسترسی دارد و جاسوسی در مورد همه می کند. اگر جامعه حساسیت به مالکیت خصوصی و فضای خصوصی خودش داشت، الان باید انفجار سیاسی در امریکا ایجاد می شد. انفجاری که دولت ها و شخصیت ها باید استعفا می دادند و محاکمه می شدند. با اینکه غوغا بپا کرده، ولی آنچنان عکس العملی که باید جامعۀ ملی امریکا نشان بدهد، نمی بینیم. 

 برای اینکه از دیدگاه منافع ملی، همیشه یک تنش بین امنیت و آزادی بوده است. همیشه دولت مسألۀ امنیت را ارجعیت داده و آزادی است که فدای امنیت شده است. و این دیسکورسی[ =گفتمانی] است که جامعه پذیرفته است. جامعه، این را پذیرفته و فکر می کند که این دولت و یا برادر بزرگ می تواند این کارها را بکند. البته به خود می گوید که یک نقی هم می زنیم و یک اعتراضی هم می کنیم، ولی ته دلش می پذیرد که دولت چنین حقی را دارد که این کار را انجام بدهد. با اینکه وقتی به او می گویید آیا به حقوق انسان معتقدید، می گوید بله، ولی این پذیرش حقوق انسان ته دلش ننشسته است. برای اینکه تضاد در اندیشه وجود دارد. این تضاد باعث می شود که از نظر فکری، از نظر ذهنی، چیزی را بپذیرد، اما از نظر روانی، عاطفی، آنرا نپذیرد. و یک حالتی است که نمی تواند مخالفت بکند، وقتی نقض می شود از دل و جان مخالفتش را ابراز نمی کند. 

وقتی ما از دیدگاه موازنۀ منفی نگاه می کنیم، حقوق را ذاتی انسان می دانیم و می گوییم انسان ذاتاً دارای حقوق است. انسان ذاتاً دارای حقوقی است که بدون آن حقوق، بعنوان یک انسان کریم و حقوقمند نمی تواند زندگی بکند و هستی انسان به منصۀ ظهور نمی توانسته برسد. و شفافیت حقوق را ما می توانیم در حقوق اساسی بطور کامل ببینیم. 

مرتضی عبداللهی: آقای دکتر، ببخشید، آیا از فرمایش شما درست برداشت می کنم  که برای این حقوق، ذاتی انسان است و از خود هستی دارد که احتیاجی برای اینکه تعریف بشود، به رابطه ای با پدیده و یا عامل و یا انسان دیگری ندارد. مثلاً حق زندگی. حق زندگی، حقی است که بودن یا نبودنش در خود انسان و در خود پدیدۀ زنده ای تعریف می شود. بودن یا نبودونش، جدا از رابطۀ با دیگری، محک یا زندگی ای است. حق آزادی، همینطور. یا... . این برداشت درست است؟

 محمود دلخواسته: بله، این رابطه،قائم به ذات است. این از خودش، هستی دارد. مثل آزادی می ماند. چون آزادی از خودش هستی دارد، اینرا نیاز ندارید که در رابطه با دیگری تعریفش بکنید. اینرا انسان در رابطه با  خودش و با توانایی های خودش، استعدادهای خودش، نیازهای خودش تعریف می کند. 

 ولی قدرت را شما نمی توانید در خارج از رابطه، تعریف بکنید. قدرت چیست؟ قدرت، در رابطه است که پدید می آید. رابطه با یکی دیگر. و نه هر نوع رابطه ای، رابطه ای که قدرت برقرار می کند. رابطۀ قدرت در ذهن جامعه -در غرب را می گویم، فقط در ایران را مطرح نمی کنم- اعتیاد ایجاد کرده است. مثلاً، روانشناس هایی هستند که می خواهند آموزش بدهند به افراد، به خانواده ها، به زن و شوهر، به پدر و مادر و فرزند، که چگونه رابطه ای برقرار بکنند. این نوع روابط بر اصل رابطۀ قوا بنا شده اند. که قدرت دست چه کسی باشد؟ و چه کسی قدرت را بدست بگیرد؟ در قدرت شریک بشویم. قدرت را بطور برابر بین همدیگر تقسیم بکنیم. این درک ایجاد نشده که مشکل، خودِ قدرت است. مشکل، عدم تقسیم قدرت نیست. مسألۀ بودن قدرت است که مشکل ایجاد می کند. اگر رابطۀ زور و رابطۀ قوا را  زن و شوهر در بین هم در حد امکان حذف کنند، به همان اندازه ای که حذف می کنند، رابطۀ آزاد را با یکدیگر برقرار می کنند. ...
http://youtu.be/5HbFDDN6wG4    فایل تصویری

۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه

مصر: استبداد سکولار در برابر استبداد دینی



خطای کشنده انقلابیون مصری که همان آلوده کردن جنبش عظیم خود به سرنیزه خونین کودتای نیروی نظامی ،که بیش از نیم قرن پایه اصلی استبداد را تشکیل داده است، بود و اینگونه تضاد بین روش و هدف ایجاد کردن و به قدرت اصالت بخشیدن علت اصلی وضعیت رو به فاجعه رفتن امروز مصر است. 
همانگونه که کودتا بر ضد اولین رئیس جمهور منتخب تاریخ مصر، مرسی بس بی کفایت و اقتدار گرا را تبدیل به قهرمان و حتی شهید زنده! کرده است کشتار امروز طرفداران اخوان المسلمین بوسیله ارتش، عاشورایی را که اخوان المسلمین به آن نیاز داشت برایشان فراهم کرد تا حدی که حتی سلفی ها که اطاعت از حاکم را وظیفه دینی خود می دانند، مجبور شدند جبهه حامی کودتا را ترک کرده و در کنار اخوان المسلمین که مردم را به دفاع از انقلاب( که در آن نقشی بسیار جزئی داشتند و تا روزهای آخر مانند اصلاح طلبان ما وسط بازی می کردند.) در برابر ارتش می خوانند قرار گیرند و بسرعت گفتمان مبارزه شکل گفتمان دینی به خود بگیرد. دیر نخواهد بود که اخوان المسلمین در باور میلیونها مصری، مبارزه خود علیه کودتا چیان را مبارزه مومنین بر ضد کفار  ترسیم  خواهد کرد و اینگونه خواهد بود و در زمانی که اسلحه لیبیایی و حمایت سیاسی ترکیه ای و پول قطری موجود می باشد، هیچ بعید نخواهد بود که شاهد تکرار سناریوی سوریه در مصر باشیم. 
نتیجه حاکمیت چنین گفتمانی در میان مسلمانان مصری که در آن مقوله ای بنام دموکراسی، به علت کودتا، ارزش و اهمیت خود را از دست خواهد داد، و هم اینکه، سکولارهای مصری نیز نشان داده اند که اسباب و معیارهای دموکراتیک را زمانی که جریان آنها، رهبری را در دست نداشته باشد بر نمی تابند و در مبارزه سیاسی به خشونت نهادینه نیروی نظامی تکیه می کنند  و به تکرار مخالفان خود را "توده جاهل" می خوانند و در پی ایجاد دموکراسی "نخبه" های خود هستند، وضعیتی ایجاد خواهد کرد که دیگر مبارزه نه برای ازادی و اهداف دموکراتیک انقلاب که بر سر قدرت خواهد بود و از آنجا که هیچ طرف وجود سیاسی طرف دیگر را نمی پذیرد( اگر سکولارها وجود سیاسی اخوان المسلمین را می پذیرفتند بر ضد رئیس جمهوری - اگر چه بی کفایت و قبیله گرا و اقتدار گرا- و تنها بعهد از یک سال دست به کودتا نمی زدند و اینکه اخوان المسلمین  فرمان بسیج عمومی داده است، به این معنی می باشد که  طرف دیگر را به رسمیت نمی شناسند.) تنها زبان برخورد زبان خشونت خواهد بود.
البته هیچ شک ندارم که میلیونها ازادیخواه مصری، حتی در مخیله اشان نمی آید که خود را در جبهه استبداد سکولار بیابند ولی همانگونه که قبلا هشدار داده بودم، وقتی جریانی در مبارزه سیاسی به قدرت اصالت بدهد و از طریق قدرت حریف را شکست دهد، این قدرت است که او را در اختیار خود در می آورد و دینامیسم و قوانین خود را به آن جریان تحمیل.  بنا براین زمانی  که به اصل قدرت در گفتمان سکولار و گفتمان دینی، اصالت بخشیده شود، دیگر مبارزه طرفین نه برای اهداف اولیه که برای تحمیل دیکتاتوری خود خواهد بود و اینگونه خواهد بود که اگر هر چه زودتر دو طرف نپذیرند که روشهای دموکراتیک را در مبارزه رعایت و در صدد ترمیم اشتباهات استراتژیکی و تاکتیکی خود بر آیند  ما شاهد مبارزه بس خونین استبدادیان سکولار و استبدادیان دینی خواهیم بود. 
هنوز دیر نشده است، ایا مصر از توان فکری و روحی و اراده جمعی برای جلوگیری از سقوط  در پرتگاه جنگ خانگی خواهد بود؟  امید و آروزی جدی من این است

۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

حقوق ملی آلتر ناتیو منافع ملی


مصاحبه اینجانب در رابطه با تفاوت بنیادی <منافع ملی> و <حقوق ملی>.  انقلاب در اندیشه و در نتیجه در گفتمان و متحول کردن آن از اصل <نفع> به اصل <حق>، در سطح ملی و بین المللی یکی از موثرترین و کار آمدترین روشها برای فقر زدایی و خشونت زدایی و نیز جلوگیری از تخریب بی سابقه منابع طبیعی و انسانی و جلوگیر از تخریب فاجعه بار طبیعت می باشد.  

واقع امر این است که در حقوق اساسی مقوله ای به نام منافع ملی وجود ندارد ولی همین مقوله غیر قابل تعریف و بسیار مبهم، بتدریج از زمان ماکیاول به بعد، بیشترین کاربرد را در روابط بین الملل پیدا کرده است و توجیه سیاسی برای ایجاد روابط سلطه و دخالت در کشورهای ضعیف اینگونه توجیه می شوند.  نخبه گان این کشورها در دانشگاه ها می اموزند که رابطه کشورها با یکدیگر از طریق اصل  اجتناب ناپذیرمنافع ملی برقرار می شود و عمل و روش خردمندانه این می باشد که از درون این گفتمان به روابط بین المللی نگریسته و توجیه گر و حامی دخالتهای کشورهای قدرتمند در کشورهای دیگر( در موقعیت برتر) و کشور خود( در موقعیت فروتر) شد.

ولی وقتی به گفتمان حاکم از منظر موازنه منفی و در نتیجه نفی روابط قدرت نگاه کنیم می بینیم که گفتمان ازادی، آلتر ناتیو مورد نیاز برای رهایی از روابط بنا شده بر قدرت را در اختیار ما می گذارد، چرا که عنصر اصلی این گفتمان را حق و حقوق انسان و حقوق ملی و حقوق طبیعت تشکیل می دهد و وقتی جوامع بشری قادر شوند خود و اندیشه خود را از اصالت بخشیدن به قدرت رها کنند و اصالت را به آزادی که ذاتی انسانها می باشد بدهند، آن زمان، زمانی خواهد بود که روابط کشورها با یکدیگر نه بر پایه قدرت و در نتیجه رقابت که بر پایه دوستی و یاری بنا خواهد شد.  تنها اینگونه جوامع بشری قادر خواهند بود تا خود را از استبداد سرمایه و ایدئو لوژی توتالیتر آن، نئو لیرالیسم، آزاد کرده، انسان را از بندگی قدرت رها کرده و در پی یافتن برنامه ای جهانی برای فقر زدایی ساختاری و ایجاد اقتصادی  نه در اختیار قدرت سرمایه که در خدمت رشد انسان و استعدادهایش در آید.

وقتی به موجهای عظیم انسانی که برای کرامت و ازادی انسان در کشورهایی مانند مصر به حرکت در آمده اند، نگاه می کنیم، در عین حال که انباشته از تحسین از اراده انسانها برای ازادی می شویم و با این وجود  شاهد عدم حضور آلتر ناتیو آزادی و مردم سالار می شویم که سبب می شود گاه بگاه مرتکب خطاهای بس جدی استراتژیک و تاکتیکی بشوند.

اینگونه مباحث کوششی می باشد در عرضه آلتر ناتیو استقلال و آزادی که منعکس کننده حقوق انسانی، حقوق ملی و کرامت انسانی می باشند:
حقوق ملی و منافع ملی - بخش سوم : گفتگو با محمود دلخواسته
از تلویزیون سپیده استقلال و آزادی
https://soundcloud.com/a-banisadr/delkhasteh-92-04-13
http://youtu.be/p2Pl9AX_ks0

۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

در تهران تعداد رای دهندگان حداکثر 33% بوده است.



متاسفانه مانند دوره های قبل اصلاح طلبان در سکوت، با آمار سازی مافیای حاکم در رابطه با شرکت کنندگان در "انتخابات" همراهی کرده اند.  حتی در دوره انتخابات ریاست جمهوری قبل نیز اعتراضشان نه به آمار دروغ چهل میلیونی رای دهندگان بلکه اعتراض به این بود که درصد رای دهدگان به آقایان موسوی و کروبی درست خواده نشده و تقلب شده است.  یادمان باشد که اقای کروبی هم گفته بود که از آنجا که در انتخابات مردم شرکت نمی کرده اند، رژیم  تعداد شرکت کنندگان را دوبرابر اعلام می کرده است ولی برای اینکه تبعیض در مورد رای آورندگان قائل نشود، رای همه اشان را دوبرابر می کرده است تا اجحاف! نکرده باشد.
در همین "انتخابات" نیز همین بی اخلاقی شرم آور را از اصلاح طلبان هم در مورد آمار شرکت کنندگان و هم در مورد درصد آرا کاندیداها.  یادمان باشد که تا قبل از اعلام نهایی نتایج، تیم آقای روحانی درصد رای او را حدود 62 درصد اعلام کرده بود ولی بعد که رژیم، در پشت درهای بسته و ممنوع کردن خبر گزاریها برای گزارش در قبل از اعلام نتایج، ایشان با با کمی بالای 50 درصد پیروز اعلام کرد، درجا اطلاعات منتشر شده خود را فراموش کرد.

حال می بینیم که با وجودی که جنبش تحریم چنان ترسی در اقای خامنه ای ایجاد کرده بود که برای اولین بار و با درخواست از مخالفان رژیمش از رفتن و رای دادن آنها را برسمیت شناخت و بعد نیز و باز برای اولین بار سخن از حق الناس زد، با این وجود، تحریم کنندگان اکثریت را داشته اند و این از طریق آمار سازی و همراهی اصلاح طلبان با انها بوده است که توانسته اند سخن از حماسه سیاسی بزنند:

در 26 خرداد 92، بولتن نیوز (متعلق به سپاه) از قول فرهادی، فرماندار تهران به خبرگزاری فارس (باز متعلق به سپاه) آورده است که در انتخابات انجمن شهر، 45 درصد رأی داده اند. او برای این که درصد رأی دهندگان را بالا ببرد، شمار واجدین شرائط رأی دادن در شهر تهران را پائین آورده و گفته است تعداد واجدین شرائط رأی دادن در این شهر، 4 میلیون و 700 هزارتن هستند. او غافل بوده است که براتلو، «رئیس ستاد انتخابات»، باز به خبرگزاری فارس گفته است: « تعداد واجدين شرايط رأي دادن در شهر تهران 6 ميليون و 403 هزار و 308 نفر و در استان تهران 9 ميليون و 737 هزار و 565 نفر هستند». برابر آمار گیری سال 1390 نیز ارقام براتلو صحیح هستند. اما 45 درصد 4 میلیون و 700 هزار واجدین شرائط رأی دادن، 2 میلیون و 115 هزار نفر می شود (آمار رسمی 2.2 میلیون). این تعداد رأی دهنده نسبت به 6.4 میلیون، تعداد رأی دهندگان در شهر تهران، 33 درصد می شود.


 https://www.balatarin.com/permlink/2013/7/1/3348692

۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

ملکی عزیز، نوشداروی مداوای جهل مقدس، شک مقدس است و تکرار سخن حق و ایستادگی بر آن است




خواندن مقاله آقای محمد ملکی(در زیر آمده است) من را به یاد هفته های بعد از کودتای خرداد شصت که ماشین اعدام سخت سرعت گرفته بود و روز و شب از کشته پشته می ساخت، انداخت.  برای اولین و آخرین بار بعد از کودتا و به اصرار نازنین مادر به مسجد محلمان، مسجد صاحب الزمان رفته بودم و در آنجا به نماز ایستادم.  نماز به آخر رسیده بود و در سجده بودم که ناگهان سخت به گریه افتادم بطوری که دیگر نمی توانستم خود را کنترل کنم.  علت آن بود که می دیدم انقلابی به آن زیبایی را چه دستان پلیدی به ضد خود تبدیل کردند و اینکه می دیدم که خائنان به اهداف و اندیشه راهنمای انقلابمان بدست کسانی این خیانت را مرتکب می شوند که از جمله پاکترین ها هستند.  در اطراف خودم بچه ها و دوستانی را که در زمان انقلاب دست در دست هم مبارزه می کردیم و در صداقتشان شک نداشتم را می دیدم.  می دیدم که این خیانت عظما و کودتای خمینی جماران بر ضد خمینی پاریس و تبدیل انقلاب به ضد انقلاب و تحول استبداد تاجداران به عمامه داران بیشتر از طریق اخلاص و شور خالی از شعور این نازنینان ممکن شده است.

حال این دوستان قدیم که می دانستم در بین خود بحثهای زیادی در رابطه با دستگیری و یا عدم دستگیری من دارند، مات مانده بودند که چرا اینگونه به گریه افتاده ام و شاید بعضی از آنها فکر می کردند که این اشکها، اشکهای توبه است، توبه از وفاداری به اهداف و اصول راهنمای انقلابمان!  توبه از وفاداری به ازادی و استقلال و مردم سالاری و عدالت اجتماعی! 

من و انکار شراب این چه حکایت باشد /غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

انشالله این پیام را هموطنی بدست آقای ملکی برساند و به ایشان بگوید که ما بر عهد خود با حق و اهداف انقلابمان سخت ایستاده ایم و کوه ها از جای بجنبند ما نخواهیم جنبید و و در زمانی که بی اخلاقی سیاسی، استفاده ابزاری از مردم و بکار گیری روشهای ماکیاولیستی روش غالب در میان اصلاح طلبان شده است، اخلاق را در هر عمل سیاسی لحاظ می کنیم چرا و از جمله به این دلیل که  که بدون لحاظ کردن اصول اخلاقی در مبارزه سیاسی، حتی در صورت پیروزی فرقی با مافیای حاکم ضد انقلاب نخواهیم داشت و آنگاه روز از نو خواهد بود و روزی از نو.



کارکرد “جهل مقدس” در نظام های فاشیستی



http://melimazhabi.com/?maghalat=%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AC%D9%87%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C