وقتی سخنان خانم اعظم طالقانی در انتقاد از بنی صدر را خواندم و اینکه بنی صدر باعث برکناری ایت الله منتظری شد! یاد سخنان ایشان در مجلس کودتا افتادم که با وجود اینکه به عنوان دفاع از رئیس جمهور اسم نویسی کرده بودند در حمله به رئیس جمهوری که حکم قتلش صادر شده بود و خانه و دفترش در اشغال چماقداران در آمده بود و همفکرانش یا پنهان و یا دستگیر ( و بعد اعدام)، هیچ از کسانی که به عنوان مخالف بنی صدر اسم نویس کرده بودند کم نگذاشت:
"اصلا آقای بنی صدر را نه كاندید كردیم، نه رای دادیم، ...نقاط ضعف بطور كلی از یكطرف، غرور و قدی و خودبینی و در نظر نگرفتن نقش اساسی امام امت كه سكان دار كشتی این انقلاب است واز طرف دیگر، و در عین حال بعضی از افراد ناهماهنگ با انقلاب اسلامی در اطراف رئیس جمهور ... بنده هم كه اینجا ایستاده ام بگویم بلی، رئیس جمهور دیگر نمی تواند دراین مملكت رئیس جمهور باشد."
واقعا علت/علل بی اخلاقی عجیب که در مقام موافق اسم نویسی می کنند و به عنوان مخالف سخنرانی می کند چیست؟ بعد از سالها دوباره به بنی صدر حمله آوردن که چرا با افشای کشتار 67 باعث برکناری آیت الله منتظری شده است نیز نشان نه از شرم و پشیمانی عمل خود در مجلس که نشان از کینه ورزی مهار نشدنی نسبت به رئیس جمهوری دارد که بقول اقای برقعی:""...آقای بنی صدر هم ویژگی اش این بود، واقعا حقیقت را باید گفت، که ما در تاریخمان بی سابقه ست که یک انسانی تمام قدرتها رو در دست داشته باشد ولی بر سر اصول بایستد در حالیکه اقای خمینی تا روز آخر سعی می کرد ایشون رو نگه داره..."
واقعا علت این بی اخلاقی مهلک از کسانی که انتظار ملاحظه اخلاق می رود چیست؟
پروفسور مهران مصطفوی:
"خانم اعظم طالقانی از فعالین سیاسی در مصاحبهای گفت: «بنی صدر باعث برکناری آقای منتظری شد!» آنچه در این رویداد مهم است مسئله فرد و شخص نیست بلکه مهم برای من علت این نوع موضعگیری بود. طرز فکری اعتقاد داشت و هنوز دارد که آن کشتار بزرگ نباید افشا میشد و بهتر بود که آقای منتظری در مقام خود باقی بماند. حتی اگر اخلاق و وجدان انسانی را هم در نظر نگیریم حداقل سیر حوادث بما میگویند که افشای کشتار به آقای منتظری اعتبار بخشید والا ایشان خود در اولین مجلس خبرگان یکی از بانیان ولایت فقیه بود و حکم مفسد فیالارض را که دادگاههای اول انقلاب صادر میکردند با تاسی ایشان میدانستند. ولی این افشاگری باعث شد چهره دیگری از ایشان در خاطر مردم نقش بگیرد. متأسفانه این نوع برخورد که تنها به قدرت نگاه دارد و همه «اصلاحات» خود را میخواهد از طریق قدرت انجام دهد حاضر است حقایقی مانند کشتار تکاندهنده سال ۶۷ را سانسور کند. در طی سالها متمادی بعد از انقلاب این فکر بوده و بنام مصلحت بر حقیقت پوشش گذاشته است. لازم به یادآوری است در زمان صدور حکم دادگاه میکونوس علیه رهبران جمهوری اسلامی نیز همین طرز فکر و روش خود را بروز داد. در آن زمان نه تنها رژیم و اصولگرایان و اصلاحطلبان بلکه نیروهای ملی مذهبی هم علیه رأی دادگاه میکونوس موضع گرفتند. تا جایی که «مجله ایران فردا» که تنها صدای آنها در داخل کشور بود با وجود امکانات محدود خود، مقالهای به این اعتراض اختصاص داد و آقای بنی صدر را «رئیسجمهور معزول»ی نامید که با دادن شهادت در یک «دادگاه محلی»، «استقلال ایران» را به خطر انداخته بود! یعنی از دید آنها نباید حقیقت به دادگاه گفته میشد زیرا حکم دادگاه، «منافع ملی ایران» را به خطر انداخته بود. چنین است که همان افراد و با همان طرز فکر، آقایان رفسنجانی و روحانی را به عنوان منجی وطن نگریستند و وقتی یکی از مسئولان مستقیم کشتار سال ۶۷، وزیر دادگستری آقای روحانی شد نه تنها اعتراضی به زبان نیاوردند بلکه با گفتن اینکه وزارت دادگستری اهمیت چندانی ندارد انتخاب آقای روحانی را هم توجیه نمودند."
https://soundcloud.com/a-banisadr/92-07-04-67
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر