امروز به مناسبت در گذشت مشکوک آیت الله طالقانی(حتی اجازه کالبد شکافی برای یافتن علت مرگ را نداده بودند)، بزرگمردی که دریافته بود که بدون تحول و انقلاب در اسلام و از خوانش قدرت گرا رها شدن و با خوانش آزادی خواهانه و حقوق انسان یگانگی جستن، استبداد تاریخی خود را همیشه باز سازی خواهد کرد، فکر کنم لازم است به یکی از اشتباهات بنی صدر که در اولین سالگرد فوت اقای طالقانی اتفاق افتاد اشاره بکنم:
توضیح اینکه در دومین سالگرد هفده شهریور، بنی صدر در سخنرانی خود در میدان ژاله، بدون نام بردن به رهبران حزب جمهوری به آنها 48 ساعت مهلت داد که دست از خرابکاری و دروغ پراکنی و ....دست بردارند و در غیر اینصورت انها را در سخنرانی خود در سالگرد آیت الله طالقانی افشا خواهد کرد که باعث شادی بسیار ما جوانانی که از فریبکاری و فساد و قدرت طلبی و کوشش در زیر آب رئیس جمهور منتخب مان را زدن بسیار خشمگین بودیم شد.
یادم است که ماه رمضان بود و با دوستان در آن هوای تف زده با زبان روزه از پارک شهر سوار اتوبوسهای داغ و خفه دو طبقه شدیم و به بهشت زهرا رفتیم و منتظر سخنرانی و افشاگری بنی صدر. ایشان آمد و همان اول گفت که امام از من خواسته اند فعلا چیزی نگویم و خودشان کار را درست خواهند کرد. خلاصه ما ناامید برگشتیم چرا که می دانستیم این انسانهای بی اخلاق و بی دینی مانند اقایان بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای به کوشش خود در استقرار استبداد صلحا ( عبارت اقای بهشتی.) ادامه خواهند داد.
خطای بنی صدر در عدم افشا ناشی از علاقه بسیار زیاد و اعتماد صد در صدی بود که به اقای خمینی داشت( بر خلاف همسرش خانم عذار حسینی که هیچ اعتمادی به آقای خمینی نداشت و به بنی صدر هم هشدار داده بود ولی بنی صدر باور نمی کرد.) این اعتماد باعث اشتباهات مهم تاکتیکی دیگر بنی صدر شد. در این امر کمتر شک دارم که اگر در همان روز با اسم و رسم این اقایان را افشا کرده بود (و این در زمانی بود که هنوز دستگاه های سرکوب حزب از توان چندانی برخوردار نبودند و بسیاری از نسل ما آماده برای مقابله با مستبدان خیزش برداشته بود.) و دنباله کار را گرفته بود به احتمال زیاد می توانست وضعیت به گونه ای تغییر کند که حزب جمهوری و مجاهدین انقلاب اسلامی و هیئت موتلفه و حزب توده و...و نتوانند استبداد تاریخی را این بار در لباس دین باز سازی کنند و به حق خود در حد درصد رای خود( که از 5 درصد تجاوز نمی کرد. در انتخابات ریاست جمهوری نامزد حزب جمهوری حدود چهار در صد رای آورده بود.) و آزادی های سیاسی و مدنی که شامل انها هم می شد راضی شوند.
البته همیشه بسیار اسان است که با استفاده از تجربیات زمان و فاصله گرفتن از زمان حادثه، نقد انجام داد. ولی اگر اینگونه نقدها نباشد، تاریخ هیچ نمی شود جز نقل روایت یا جعل روایت! تاریخ فرضی، یعنی که تاریخی که می توانست باشد ولی به عللی نشد، همیشه با "اگر" شروع می شود. بدون این اگر ها، جبر را هم باید به تاریخ افزود. بسیاری از این تاریخدانان جبر گرا را می شناسیم و چقدر از آنها شنیده ایم که سرنوشت انقلاب بهمن جز این نمیتوانست بشود. اینگونه "تاریخدانان" خود را از نعمت عقل خلاق و عقل نقاد محروم می کنند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر