۱۳۹۵ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

ایرانیان در موقعیت تاریخ سازی قرار دارند



روز بروز بیشتر شاهد رشد بنیاد گرایی و خشونت در جهان اسلام و جهان غرب در اشکال مختلف دین، دین ستیزی، نژاد پرستی،  ضدیت با "خارجی" ها می باشیم تا جاییکه  فردی با شعار های بنا شده بر ترس و نفرت و خشونت رئیس جمهور آمریکا می شود و جریانهای ناسیونالیستی و قومیت گرایی های افراطی، در حال فرو پاشی اتحادیه اروپا که طولانی ترین تاریخ صلح بین این کشورها را در بر قرار کرده است می باشند.  از طرف دیگر و در مقابل آن شاهد رشد روز افزون جریانهایی در کشورهای اسلامی می باشیم که در پیروی از آقای خمینی، به خشونت لباس تقدس پوشانیده اند و از طریق ایجاد نفرت به هر باور و مردمی که باور آنها را نداشته باشند، تنفر و خشونت را روش کار خود کرده اند تا جایی که عده روز افزونی از متخصصان امر، هشدار از امکان وقوع جنگ جهانی و سراسری می دهند.
در واقع، فاندامنتالیسم/بنیادگرایی در غرب و جهان اسلام، دو روی یک سکه می باشند و از طریق رابطه اورگانیکی که بر قرار کرده اند، از یکدیگر تغذیه می کنند و سبب استمرار و حیات یکدیگر می باشند.  به همین علت است که ترامپ، دستور جلوگیری از ورود مسلمانان (هفت کشور) را به آمریکا می دهد و از آن طرف داعش و القاعده برای  اینکار هورا می کشند و بحران سازان جناح آقای خامنه ای موشک به هوا پرتاب می کنند.  به بیان دیگر، دو طرف برای یکدیگر برای بر قدرت ماندن هم نیاز دارند و هم مانند دائم الخمری که روز بروز به الکل بیشتر نیاز دارد، نیاز دارند تا بر جو خشونت بیافزایند و البته اگر جلوی اینکار گرفته نشود، این سیر تسلسل تا نابودی کامل به جلو خواهد رفت و قربانی های آن مردم کشور ما و دیگر کشورهای منطقه خواهند بود.
این وضعیت، مردم ایران را در وضعیتی تاریخی قرار داده است و جنبش و یا عدم جنبش مردم ایران بر علیه رژیمی اصلاح ناپذیر که هر روز هر چه بیشتر وطن را به طرف مرگ (مرگ طبیعت، مرگ اخلاق، مرگ شادی و مرگ رشد و مرگ....) می برد، نه تنها مرگ یا زندگی وطن را که ورای وطن را نیز رقم خواهد زد.
در چنین وضعیتی است که اگر جامعه ملی ایران مسئولیت پذیری کند، خود را از ترسهای کاذب (اگر تکان بخوریم وضع بدتر می شود.) و امیدهای کاذب (اصلاح پذیر بودن رژیم.) رها کند و اینگونه از جایگاه تماشاگر وارد میدان شده و مسئولیت اینکه وطن را چگونه می خواهد بسازد بر گردن بگیرد و بر دو اصل مصدقی نهادینه شده در وجدان جامعه ملی که استقلال است و آزادی، در راستای استقرار جمهوری شهر وندان جنبش کند، نه تنها  وطن را از افتادن در پرتگاه مرگ و ویرانی نجات خواهد داد و صاحب رژیمی خواهد شد که در خدمت حقوق انسان، حقوق ملی، حقوق شهروندی و حقوق طبیعت و حقوق عضوی از جامعه جهانی خواهد بود. 
چنین بودنی مرگ  استبدادها و خشونتها در گفتمانهای اسلامی را رقم خواهد زد.  خشونتهای دینی در منطقه و ورای آن وارد مرحله سریع عقب نشینی سریع خواهند شد و اینگونه گفتمانهای بنا شده بر ترس و خشونت و دگر باشی در غرب، دشمنی را که برای حیات خود به ان نیاز دارند از دست خواهند داد.
این تنها ایران و موقعیت تاریخی، فرهنگی و سیاسی آن است که توانا به چنین کار خواهد بود و ایرانیان از آنجا که جنبش کردن بر ضد استبدادها در عمق وجدان تاریخی آنها از قیام اسطوره ای کاوه در آنها وجود دارد و در طول قرن بیستم و بعد از آن بیشترین جنبشهای اجتماعی-سیاسی را انجام داده اند، توانا به چنین کاری هستند تا از طریق جنبشی خشونت زا، نه تنها وطن را از شر رژیم خیانت، جنایت و فساد برهانند و جمهوری شهر وندان را مستقر کنند، بلکه همچون مشعلی، در جهانی که روز بروز در سیاهی بیشتر فرو می رود، راه به جلو را بنمایانند.  ساکنان این سرزمین تاریخی، اگر بر تواناییهای خود عارف شوند و مسئولیت پذیری کنند قادر به انجام چنین کاری هستند.  خود و تواناییهای خود را باور کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر