۱۳۹۸ فروردین ۷, چهارشنبه

یک انقلاب اجتماعی را در جهان نشان دهید که بر ضد ستمگری و استبداد صورت نگرفته باشد؟




با ایران صحبت می کردم و هموطن از آن طرف خط می گفت که بعضی ما را متهم می کنند که از روی شکم سیری دست به انقلاب زدیم و خوشی زیر دلمان را زده بود و اینکه نانمان نبود، آبمان نبود، انقلاب کردنمان چه بود؟

گفتم که البته که وقتی افرادی اهل کتاب خواندن نیستند و نمی دانند که بیش از نیمی از جمعیت در فقر سیاهی می بردند، و اکثریت مطلق جامعه بیسواد بودند و غربی ها در وطن خدایی می کردند و ساواک تمام رسانه ها را در کنترل خود داشت و چنان وحشتی را بر جامعه حاکم کرده بود که کسی جرئت نفس کشیدن نداشت و اعلیحضرتش به خبرنگار غربی پز می داد که ایران کشوری مدرن و پیشرفته شده است و در شکنجه دادن به پیشرفتگی کشورهای غربی رسیده است ....و کشور را یک حزبی کرده و عضویت در آن را اجباری و... و البته که وقتی این عده، اطلاعات تاریخی خود را از امثال تلویزیون منو تو که بودجه اش را وزارت دفاع آمریکا می پردازد تا به روش گوبلزی، دوران استبداد سلطنتی را دوران شیر و عسل و رشد بیسابقه با سرعت نجومی به آنها عرضه می کند می گیرند و آنها هم این اکاذیب را درسته قورت دهند، انتظار دیگری از آنها نباید داشت.

گفتم که از آنها سوال کند که در تاریخ بشریت یک انقلاب اجتماعی را نشان بدهند که بر ضد ستمگری و استبداد رخ نداده باشد، تا قبول کنیم که مردم ایران از روی بی دردی و خوشی زیر دلشان را زدن بود که بر علیه رژیمی آزادیخواه، مردمسالار و عدالت پرور سلطنتی ، دست به انقلاب زدند!

در آخر کار گفتم که به اینها بگوید که انقلاب بهمن، مانند هر انقلابی دیگر، شروع کار است و پایان آن را این آنها هستند که می نویسند. اگر مانند مردم فرانسه، که انقلاب کبیرشان، در آغاز وضعیتی بدتر از زمان قبل از انقلاب ایجاد کرد، بیاموزند و نا امید نشده و تجربه را به نتیجه برسانند، در جهانی که در آن دموکراسی به عقب نشینی وادار شده است، ایرانیان، موج عظیم مردم سالاری در منطقه و جهان را دامن خواهند زد و نقش تاریخی ایران، به عنوان قلب فرهنگی بزرگترین حوضه فرهنگی جهان، را بازی خواهند کرد. ولی اگر مسئولیت پذیری نکنند و تجربه را ادامه ندهند، بلای روسیه و آنهم در وضعیت زیر سلطه بر سرشان خواهد آمد و حکومت تزارها، در شکل پوتین و پوتین ها ادامه خواهد یافت.

ولی این حرکت ایجاد نخواهد شد، مگر اینکه ساکنان این سرزمین تاریخی به خود به عنوان انسانهایی صاحب حقوق عارف نشوند و با پنج نوع حقوق، یعنی حقوق انسان، حقوق شهروندی و حقوق ملی و حقوق طبیعت و حقوق ایران به عنوان عضوی از جامعه جهانی، در وجدان آنها راه پیدا نکند.

هموطنی پاسخ داد:
"انقلاب سال 57 ایران مردم خوشی زده بود زیر دلشون زیادی سیر شده بودن

پاسخ دادم:

با سلام

هر جنبش اجتماعی، بخصوص زمانی که فرم انقلاب بخود می گیرد اندیشه راهنمایی دارد که بر حول آن اندیشه، انقلابیون را متحد می کند. برای مثال اندیشه راهنمای انقلاب فرانسه سه اصل <آزادی>، <برابری> و <برادری> بود. در انقلاب ایران، اصول راهنمای آن، ادامه دهنده جنبشها و انقلابات مشروطه و ملی کردن نفت یعنی استقلال و آزادی و مردم سالاری و رشد و عدالت اجتماعی بود. به همین علت است که تمامی مصاحبه ها و سخنر انی های آقای خمینی در پاریس بر حول این اصول است که دور می زند. در آن زمان مردم حتی اسمی از ولایت فقیه که بر اندیشه راهنمای گفتمان سلطنتی بنا شده بود، نشنیده بود و اگر شنیده بودند نمی دانستند که خوردنی است یا نوشیدنی!

انقلاب فرانسه هم با وجودی که بر حول این سه اصل راهنما انجام شد، گرفتار کودتاهای <دیکتاتوری آزادی> روبسپیری و کشتارهای عظیم و بعد گرفتار کودتای دیکتاتوری ناپلئون که حتی کاربرد کلمه دموکراسی را ممنوع کرده بود شد و بیشتر از آن. ولی از آنجا که در کنار از انقلاب پشیمان شده ها (همانگونه که در میان خودمان هم می بینیم.) به اندازه کافی کسانی بودند که تجربه انقلاب را ادامه داده و آن را به نسلهای بعدی منتقل کنند و نسلهای بعدی نیز مسئولیت پذیری کرده تا بالاخره فرانسه را مهد آزادی در جهان کردند. در حال حاضر هم جنبش جلیقه زردها ، اعتراض خود را از منظر این سه اصل است که انجام می دهد.

در ایران هم، انقلاب بعد از مدتی گرفتار کودتا در خرداد 60 شد که به سرنگونی اولین رئیس جمهور که حاضر نشده بود برای قدرت، دست از دفاع از اهداف انقلاب بر داشته و عهد خود را با مردم بشکند، شد. کودتایی که هم به روایت به سرقت رفته انقلاب ایران تبدیل شده است و هم بدون وارد کردن این کودتا در تاریخ انقلاب، سرنوشتی که انقلاب دچار آن شد قابلیت توضیح را نخواهد یافت.

کوشش بر این است که تجربه ادامه یافته و انقلاب در اهداف اولیه خود ادامه یابد تا بعد از هزاران سال، وطن شاهد استقرار و نهادینه شدن مردم سالاری در ایران مستقل و آزاد در شکل جمهوری شهروندان ایران شود.

پیشنهاد می کنم که این مقاله را با نگاهی نقادانه مطالعه کنید:

https://www.radiozamaneh.com/283403




آقای محمد جلالی نوشتند:



انقلاب اسلامی برای ترویج جهل و جنون و برای نابود کردن ایران به نفع عقب مانده ترین و بی وطن ترین قشر اجتماعی در ایران یعنی آخوند ها و اوباش همدست آنها بود. انقلابی که آخوند در رأسش باشد برای عدالت و انسانیت نیست. آنها که چنین توهمی داشتند یا فریب خورده بودند یا فریبکار و همدست دشمنان مردم ایران!

پاسخ دادم:

سلام آقای محمد جلالی

سخن کلی گفتن، از آنجا که از ماهیتی علمی بر خوردار نیست، قابلیت نقد و بحث را ندارد.

پیشنهادم این است که سخن خود را شفاف کنید و شفاف نقد کنید و برای مثال نشان دهید که آقای خمینی در پاریس سخن از این گفته بود که ایران نه دارای سیستمی جمهوری مانند فرانسه و ارزشهای حقوق بشری که دارای رژیم ولایت مطلقه فقیه خواهد شد و در آن مردم حکم ایتام و صغار را خواهند داشت و مردم بر حول این اصل و با این هدف دست به انقلاب زدند. اینگونه می شود گفتگویی را انجام داد و در غیر این صورت ما خواهیم ماند و یک مشت شعار و ادعا.

ایشان پاسخ دادند:

سلام بر شما یک آخوند عقب مانده که خوی وحشی و جنایتکارش را در نوشته هایی مثل کشف الاسرار و ولایت فقیه نشان داده بود طبق ذات دروغگویش و مذهبی که تقیه و فریب و خدعه دستور دینی اش بود یک ادعا های دروغینی برای فریب قدرتمندان جهان و مردم ایران کرد. چرا بزرگان مدعی سیاست و مصدق مثل سنجابی و بازرگان و شاگردان آنها که می دانستند او کیست و چه اهدافی دارد و می دانستند فدائیان اسلام که بودند و رابطه خمینی با آن گروه جنایتکار تروریست چه هست چرا به ریش گرفتند؟ تا کی می باید مردم را منتر این نکته کرد که خمینی دوچهره داشت و چهره خوبش را به ما نشان داد. مگر آنها که مدعی این سخن سخیف هستند عقل نداشتند و آخوند ها را نمی شناختند و اطرافیان خمینی را نمی شناختند؟ این چه حرفی ست آقای دلخواسته؟ همگان را برای همیشه نمی شود فریفت بهتر ست شما هم گفتار ها تان را تغییر دهید. خوش خدمتی به خمینی گری و آوردن اسلام سیاسی به ایران آنچنان که شریعتی ها و امثال او کردند و هیزم کش جهنم ایران چهل ساله اخیر شدند توجیه پذیر نیست. او خیانتکار بود شما چرا عقل نداشتید؟ پاسخ این نکته را اگر دادید کار درست می شود! ولی پاسخ نخواهید داد و همچنان به دنبال راه فرار از پرسش اصلی خواهید بود!



پاسخ دادم:

سلامی دو باره

چند نکته:

-          آقای خمینی در زمانی که کشف الااسرار را می نوشتند، سلطنت طلب بودند و در کودتای 28 مرداد شرکت کرده بودند (بنا بر خاطرات آیت الله حائری، این علت بود که آیت الله بروجردی ایشان را از بیت خود طرد کرد.) و در سال 42 می گفتند که خدا ما را بلای انقلاب حفظ کند و بنا بر خاطرات ایت الله منتظری بشدت با ولایت فقیه مخالف بودند.

-          فکر می کنید که چند نفر نام کشف الااسرار را شنیده بودند، چه برسد به خواندن آن؟ شما شنیده بودید؟

-          آقای خمینی در طول عمر سیاسی خود، 6 بار نظرات خود در مورد نوع حکومت را عوض کردند و و در بیشتر عمر خود سلطنت طلب بودند و در سالهای 48 بود که به ولایت فقیه  تغییر نظر دادند و بعد در پاریس ولایت را از آن مردم شمردند و اینکه میزان رای مردم است و بعد بر پیش نویس قانونی اساسی که نامی از ولایت فقیه نبود صحه گذاشتند و...در ولایت مطلقه فقیه خاتمه دادند.  و در هر حال، آن نظری که جامعه در جریان انقلاب از آن آگاه شد و به آن گروید، ولایت از آن مردم است و میزان رای مردم است بود.   بنا براین صحیح نیست که نظرات مختلف و متضاد ایشان را تنها به یک نظر کاهش دهیم.

-          در هر حال، اینها ربطی به سوال من ندارد.  سوال من این بود:

" یک انقلاب اجتماعی را در جهان نشان دهید که بر ضد ستمگری و استبداد صورت نگرفته باشد؟"

لطفا برای اینکه به جایی برسیم پیشنهاد می کنم که در مرحله اول فقط به این سوال پاسخ دهید. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر