۱۳۹۸ دی ۲۳, دوشنبه

چرا پمپئو گروه های سیاسی وابسته را بایکوت کرد؟








داستان را همه می دانید که چگونه پمپئو در امری غیر مترقبه، به مسئولان دولت  دستور داد که از دیدار با گروه های "ایرانی" اوپوزسیون (وابسته) خود داری کنند.  یعنی همان دخیل بر ضریح کاخ سفید بسته ها که برای شدت بخشیدن به تحریم و نیز حمله نظامی بوطن لابی می کنند و به انواع و اقسام، جیره خوار دولت امریکا هستند (یا در شکل ژورنالیست، مجری تلویزیون، فعال سیاسی، تحقیق گر،...یا حامل ژن سلطنتی بودن.)  علت این تصمیم ناگهانی و در حالی که خود ایشان با بسیاری از در خدمت ها عکس هم گرفته بودند چه بود؟

گفته شد که ظاهرا علت این است که پشت پرده گفتگوهای حساسی با استبداد حاکم بر وطن در حال انجام است و برای ایجاد فضای اطمینان، این گروه ها و اشخاص را از خود طرد کرده است.  ولی علت اصلی این نمی توانست باشد چرا که گفتگوهای پنهان همیشه ادامه داشته و هیچوقت قطع نشده است.  پس علت چه بود؟

وقتی به زمان انتشار بخشنامه نگاه می کنیم، می بینیم که بعد از مراسم تشییع جنازه اقای سلیمانی صادر شده است.  خب این چه ربطی دارد؟ ربطش این است، که پمپئو، گفته های این گروه ها را باور کرده بود و انتظار داشت که مردم ایران به خیابان ریخته و به رقص و شادی بپردازند و دست ترامپ را برای چنین شاهکاری ببوسند.  ولی وقتی شاهد صحنه های حضور عظیم مردم انباشته از خشم و نیز اندوه شدند، متوجه فریبی شده است که از این اشخاص خورده است.  

چه فریبی؟

اینکه این اشخاص بگونه ای متواتر در گوش او خوانده بودند که نفرت اکثریت ملت از استبداد حاکم به اندازه ای است که اگر ارتش آمریکا هم به ایران حمله کند برایش فرش قرمز پهن خواهند کرد و گوسفندها جلوی تانکها قربانی.  بنا بر این، دیدن موج عظیم مردم که حتی گزارشگران رسانه ها از سراسر جهان را شوکه کرده بود و اینکه این گروه ها به او دروغ گفته و او به بازی گرفته شده است، سبب طرد این اشخاص و گروه ها شده است.

ذکر این نکته نیز مهم است که بی بی سی فارسی مطابق معمول، دست به تحریف زد و  اسم فرد "ژن داری" را ذکر کرد و گفت که جزء طرد شدگان نیست!!! در حالیکه  بخشنامه هیچ اشاره ای به فرد خاصی ندارد و خطابش به تمامی سازمانها و گروه های وابسته و در خدمت است، که بلومبرگ نام تعدادی از این گروه ها را یافته و منتشر کرده است.

البته کسانی چون خانم مسیح علینژاد، با حضور در فاکس نیوز (اگر می خواهید بدانید که فاکس نیوز چه تلویزیونی است، کیهان شریعتمداری را در نظر بیاورید و عیار دروغ و فریب در آن را چند برابر کنید، آنگاه به فاکس نیوز می رسید.) با گفتن اینکه شرکت کننده ها در تشییع جنازه، مردم نیستند و کارمندان دولت می باشند و دانشجویان، که رژیم با زور و اجبار آنها را به تشییع جنازه آورده است، زبان فریب را بکار گرفت.  ولی فقط با گفتن این دروغ، تنها خود واقعی را در معرض نمایش گذاشت.

اشاره به این نکته نیز مهم است که در زمانی که سونامی مردم در مراسم تشییع جنازه در شهرهای مختلف انجام می شد، تعدادی از هموطنان از داخل کشور، بشدت از این امر ناراضی بودند و این حضور را به محبوب بودن استبداد حاکم نسبت می دادند.  یعنی همان کاری که اصحاب رژیم چه به شکل اصولگرا و چه در شکل اصلاح طلب انجام داده و حضور میلیونی را به نفع خود و بخصوص آقای خامنه ای مصادره می کردند.  

در این رابطه به آنها می گفتم که اکثریت شرکت کنندگان از مخالفان رژیم می باشند ولی عرق ملی آنها به آنها اجازه نمی دهد که یک ایرانی را، حال هر که می خواهد باشد، یک قدرت خارجی به قتل برساند و این عمل را توهین به خود و ملیت خود تلقی می کردند.

فاجعه سرنگونی هواپیمای اوکراینی و واکنش مردم نسبت به آن،  صحت این نظر را نشان داد و در عرض یکی دو روز تمامی رشته های آقای خامنه ای را پنبه کرد.  

ولی اعتراض اگر چه برای تغییری ساختاری، روشی ضروری است، ولی نفس اعتراض بدون اظهار شفاف نظام جانشین کافی نیست و به بن بست خورده و در گیر تناقضها شده و اینگونه از حرکت می افتد و جای آن را ناامیدی می گیرد. بنا بر این جامعه و بخصوص دانشجویان نیاز دارند که هر چه صریح تر شکل و محتوای نظام جانشین را اظهار کنند.  البته شعارهایی چون <استقلال، آزادی، جمهوری ایران/ی> که در چند سال گذشته داده شده است و یا شعار:
<مرگ بر ستمگر/چه شاه باشه، چه رهبر> گویایی دارند، ولی نیاز به شفافیت بیشتری دارند و این شفافیت در شعارهایی که سخن از حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق ملی و حقوق طبیعت می گویند، شفافیت را بیشتر و در نتیجه شرکت مردم را گسترده تر می کند و پیروزی و استقرار جمهوری شهروندان ایران را ناگزیر.

ولی در پایان این هشدار و پیشنهاد را لازم می دانم:
آن مردمسالاری را که در پی اش هستیم، آبی است که باید در کوزه هستی ما وجود پیدا کند و در غیر اینصورت همیشه تشنه لب خواهیم ماند. 

فرهنگ آزادی بدون ادب داشتن، بدون اهل مدارا و مسامحه و تالرانس بودن، بدون ذهنیتی که توانا به اندیشیدن و نقد کردن باشد، به وجود نمی آید و بدون چنین به وجود آمدنی، دموکراتیک ترین ساختارهای مردمسالار هم که در کشور مستقر شود، استبداد تاریخی که از درون اینگونه بودنها نفس می کشد، دوباره خود را باز سازی خواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر