۱۳۹۹ خرداد ۸, پنجشنبه

رومینا آخرین نخواهد بود اگر






وقتی چهره رومینا و شادابی و سن و سال را می بینم و اینکه دیگر نیست و چرایی نبودن او، خون را در رگهایم بجوش می آورد.  آخر چرا رومیناها باید قربانی فرهنگی شوند که در آن زن بخود تعلق ندارد و این مرد است که صاحب اوست و این مرد است که در مورد زندگی و مرگ او تصمیم می گیرد؟

با این پدر فرزند کش چه باید کرد؟ اعدام؟! یکی از عللی که بشدت با مجازات اعدام مخالف هستم این است که قتل از آنجا که در جامعه روی می دهد، واقعیتی اجتماعی است و تمامی ساختارها و ارزشها و نرمهای اجتماعی کانتکست انجام آن را فراهم کرده اند.  به بیان دیگر، وقتی ماشه تفنگ برای قتل دیگری کشیده می شود، در عین حالی که شلیک کننده نقش آخر و مهمترین نقش را دارد، ولی او در این شلیک به تنهایی عمل نکرده است و جامعه در کلیت خود شریک جرم آن جنایت است.  برای مثال، وقتی پلیس آمریکا سیاهپوستی را دستگیر می کند و 7 دقیقه زانوی خود را بر گردن دستگیر شده که به زمین انداخته است فشار می دهد تا جان دهد، آن پلیس مسئول اول قتل است.  ولی آن پلیس زاده فرهنگی سخت نژاد پرست و خشن است، که می تواند در حضور دیگر پلیسها و مردم چنین جنایتی را انجام می دهد.  

وقتی پدر رومینا، دختری را که از کودکی در آغوش گرفته و محو خنده های نازنین او شده و بارها به سینه پدر خزیده و او را بوسه باران کرده است، را آنگونه به قتل می رساند و بعد از قتل او پشیمان، در پشت آن جنایت، جامعه ای  و ضد ارزشها و نرم هایی وجود دارد که سبب ساز آن خشم و خشونت شده است.

بنا براین کار خود را آسان نکنیم و از مسئولیت نگریزیم و تمانی تقصیر را به گردن پدر رومینا نیاندازیم.  در آن جنایت، تمامی کسانی که زن را انسانی تمام و مستقل نمی دانند و زن ستیز هستند و مخ زن، نقش دارند.  این مرداب عفن ضد فرهنگ مردسالاری است که زمینه ساز چنین جنایتهایی می شود.

بیاییم از این جنایت جانکاه درس بیاموزیم و خود را از عناصر ضد حقوقی که در باور و روان مان جا گرفته است، بپالاییم.  خود را آزاد کنیم و به خود و دیگران به عنوان انسانی وانسانهایی حقوند، نگاه کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر