قسمت عمده
این مقاله را قبلا در دو قسمت در اینجا منتشر کردم ولی دیشب با اضافاتی و نیز دو
پیام به آقای رضا پهلوی، در سایت خودنویس منتشر کردم که مجموعه آن را در اینجا می
بینید:
آقای رضا
پهلوی با هفته نامه معتبر آلمانی فوکوس در تاریخ 07.06.2012 مصاحبه ای انجام داده اند.[1] ترجمه فارسی آن منتشر
شد.[2]بعد از
انتشار، مصاحبه، دفتر ایشان اعلامیه ای را منتشر کرد مبنی بر اینکه ترجمه آلمانی و
فارسی، صحیح انجام نشده است و از ان لاین فوکوس خواسته شد که اشتباه خود را جبران
کنند.[3] در
اینمورد یاداشتی منتشر کردم] [4و بعد
برای اینکه مطمئن باشم حداقل ترجمه آلمانی به فارسی درست انجام شده است با یکی از
حقوقدانان ایرانی موسسه ماکس پلانک تماس گرفته و دو متن فارسی و آلمانی را برایشان
فرستادم و خواستم ببینند که آیا ترجمه فارسی دقیق انجام شده است یا نه؟ ایشان پاسخ
دادند: " متن آلمانی و فارسی را خواندم. ترجمه دقیق و درست است." و در
پیام بعدی نوشتند: "... اما در باره رضا پهلوی؛ حقیقتش دیشب که متن آلمانی آن
را خواندم حالم بد شد و تامدتی از شدت خشم و ناراحتی از این سطح نازل و مبتذل کار
سیاسی و زبانی که به شدت لودهنده فکری عقب افتاده بود نمی دانستم چکار کنم. رفتم
روی مصاحبه اش به آلمانی یک کامنت تند ناسازگونه بگذارم ولی دیدم خود خبرنگار خیلی با سواد بوده و او در واقع به بهترین روش، عقل
خالی و بلکه به شدت بچه گانه و در عین حال پر از تبختر بی معنا و بسیار خام
اندیشانه این آدم را آفتابی کرده است."
علت خشم
این حقوقدان ایرانی این بود که آقای رضا پهلوی در این مصاحبه سخن از این گفته
بودند که شاه قانونی ایران هستند و یا اینکه در توجیه دیکتاتوری پدر سخن از این
گفته بودند که، در واقع، مردم ایران لیاقت دموکراسی را نداشتند و پدر او چاره ای
جز سرکوب و استبداد نداشته است و یا: "بسیاری از انقلابی های آنموقع امروز نزد من می آیند و
می گویند: «بهتر بود پدرت ما را بازداشت و اعدام می کرد..." و یا اینکه به ستایش سیاست مستبدانی چون سلاطین
عربستان و قطر و بحرین، در مورد ایران، پرداخته و حتی خود را در کنار شخصیتهای
تاریخی مانند گاندی و ماندلا قرار داده بودند.
تا آنجا
که می دانم، در این رابطه اولین انتقاد اساسی را، آقای محمد امینی، تاریخدان تاریخ
معاصر ایران، از ایشان به عمل آورده بودند.[5] بعد از
انتشار نقد، آقای امینی با حملات شدید سلطنت طلبان روبرو شدند وبه ایشان گفته شد
که منبع خبری ایشان درست نبوده است و مصاحبه درست ترجمه نشده و به ایشان یاد آور
شدند که دفتر اقای رضا پهلوی در همین رابطه اعلامیه ای انتشار و از جمله گفته است: " در این راستا لازم می دانیم این نکته را متذکر شویم
که این مصاحبه با اشتباهات مختلفی از زبان انگلیسی به آلمانی وسپس به فارسی ترجمه
شده است. بسیاری از مطالب درج شده در این متن به زبان آلمانی وهمچنین نسخه فارسی
آن با ادبیات رضا پهلوی همخوانی ندارد."
آقای محمد
امینی با فوکوس تماس گرفته اند تا نظر آنها را راجع به اعلامیه دفتر رضا پهلوی
جویا شوند. فوکوس به
ایشان گفته است که: 1. هیچ اعلامیه و در خواستی را از طرف دفتر اقای رضا پهلوی
دریافت نکرده است. 2. عین مصاحبه و سخنان ایشان ضبط شده و موجود است. [6]
در اینجا
می باشد که متوجه می شویم اعلامیه دفتر ایشان فقط به قصد فریب ایرانیان صادر شده
است و مصرف ایرانی داشته است، چرا که اگر واقعا آقای رضا پهلوی معتقد بودند که
سخنان ایشان درست منعکس نشده است: 1. متن مصاحبه را خود دفتر منتشر می کرد و یا
حداقل مواردی را که، به نظر ایشان، مجله فوکوس نقل قول غلط کرده است یادآوری
می کرد. در حالیکه بعد از گذشت چند هفته از انتشار
مقاله، ایشان حتی به یک مورد اشاره می کردند. 2. اعلامیه و اعتراض را برای
فوکوس می فرستادند و نه اینکه بدون اطلاع مجله، چنین اطلاعیه ای به فارسی منتشر
کنند! چرا آقای
رضا پهلوی این دو کار که بسیار بدیهی می نماید را انجام نداده است؟ آیا علت جز این
می تواند باشد که ایشان واقعا این سخنان را گفته اند. سخنانی که هیچ نمی تواند باشد جز حرف دل ایشان. به بیان دیگر، ایشان در روبرو شدن با خبرنگار زبده ای
که روانشناسی اهل قدرت را خوب می دانسته است و دقیقا می دانسته که چه سوالاتی را
چگونه و در چه فضایی انجام دهد تا پرده دروغ دریده شده و چهره واقعی مصاحبه شونده
پدیدار شود، گارد خود را پایین آورده و حرف دل را زده است و مردم از طریق این
مصاحبه، رضا پهلوی واقعی را دیده اند.
دیگر اینکه ایشان بی اخلاقی دیگری نیز مرتکب شده اند و آن
اینکه به مجله فوکوس آن لاین اتهامی را وارد کرده اند بدون آنکه این اتهام و یا
موارد اتهام را به مجله اطلاع و به آنها حق طبیعی دفاع از خود را بدهند.
ولی حال
که ایشان متوجه شده اند که با این گونه من واقعی را به نمایش گذاشتن، عده ای که
باور کرده بودند که ایشان واقعا درد آزادی و دموکراسی دارند، فهمیده اند که درد
واقعی ایشان هیچ نیست جز بر تخت طاووس نشستن به هر قیمتی، حال متوسل به روش فریب
برای کنترل خسارت شده اند و سعی کرده اند با دروغ، سخنان راست خود را بپوشانند و
با اینکار، خود را در چاه عمیق تری فرو
برده اند.
در این
رابطه آقای سیامک زند برای نویسنده پیغام فرستاد که:
‘as a journalist who worked at the Shah's press office for the
last seven years of his reign, resorting to such lies and deceit was the norm
rather than an exception.’
" به
عنوان کسی که در هفت سال آخر سلطنت شاه در مرکز مطبوعاتی شاه مشغول کار بود (باید
بگویم که) بکار گیری دروغ و فریب، نه استثناء که امری رایج بود."
البته
افتادن ماسک از صورت آقای رضا پهلوی تنها فایده آن نیست. فایده دیگر آن اینست که ایشان در این مصاحبه
پذیرفته اند که پدرشان، آدمکش تشریف داشته اند.
می گویند: : " بسیاری از انقلابی های آنموقع نزد من می آیند و می
گویند: < بهتر بود
پدرت ما را بازداشت می کرد و اعدام.>"
در این نقل قول که ایشان در حمایت از نظر خود نقل کرده اند، ایشان در واقع(by default) پذیرفته اند که پدر ایشان، فردی آدمکش بوده است و گرنه علتی نداشت که کسانی که آرزوی اعدام شدن خود را داشته اند، در این آرزو بوده اند که اینکار بدست پدر ایشان انجام شود و ایشان در عکس العمل به چنین خواسته ای که با ایشان در میان گذاشته شده است نه تنها اعتراضی نکنند و بر آنها تشر بزنند که مگر پدر من آدمکش بود که آرزوی کشته شدن به دست او را دارید بلکه این نقل قول را برای دفاع از نظرات خود بکار بگیرند.
البته علت اینگونه اشتباهات اساسی هیچ نیست جز این که ایشان شخصیتی بسیار قدرتمدار دارند و از مشخصات شخصیت قدرتمدار اینست که بدون آنکه متوجه باشند برای اثبات نظری/عملی/فردی از تخریب شروع می کنند. دیگر اینکه در اینجا نیز متوجه اهمیت وجود فضای آزاد می شویم چرا که تنها در فضای آزاد است که فرد، خود واقعی را از ورای انواع و اقسام ماسک بروز می دهد. بی علت نیست که مستبدان به محض به قدرت رسیدن، سعی در کنترل اطلاعات و بکار گیری انواع سانسور می کنند.
در این نقل قول که ایشان در حمایت از نظر خود نقل کرده اند، ایشان در واقع(by default) پذیرفته اند که پدر ایشان، فردی آدمکش بوده است و گرنه علتی نداشت که کسانی که آرزوی اعدام شدن خود را داشته اند، در این آرزو بوده اند که اینکار بدست پدر ایشان انجام شود و ایشان در عکس العمل به چنین خواسته ای که با ایشان در میان گذاشته شده است نه تنها اعتراضی نکنند و بر آنها تشر بزنند که مگر پدر من آدمکش بود که آرزوی کشته شدن به دست او را دارید بلکه این نقل قول را برای دفاع از نظرات خود بکار بگیرند.
البته علت اینگونه اشتباهات اساسی هیچ نیست جز این که ایشان شخصیتی بسیار قدرتمدار دارند و از مشخصات شخصیت قدرتمدار اینست که بدون آنکه متوجه باشند برای اثبات نظری/عملی/فردی از تخریب شروع می کنند. دیگر اینکه در اینجا نیز متوجه اهمیت وجود فضای آزاد می شویم چرا که تنها در فضای آزاد است که فرد، خود واقعی را از ورای انواع و اقسام ماسک بروز می دهد. بی علت نیست که مستبدان به محض به قدرت رسیدن، سعی در کنترل اطلاعات و بکار گیری انواع سانسور می کنند.
در هر حال اگر آقای رضا پهلوی با نظرات مطرح
شده در این مقاله موافق نیستند لطف کرده وبه مجله فوکوس اطلاع دهند که نظراتشان
درست منتشر نشده و بخواهند که ضبط شده مصاحبه را منتشر کنند. ایشان بیش از یکماه فرصت داشته اند که اینکار
را انجام دهند. چرا اینکار را با وجودی که
انتقاد ات بسیار شدیدی به ایشان وارد شده است تا به حال انجام نداده اند؟ آن را که
حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
1. [1]
http://www.focus.de/politik/ausland/krise-in-der-arabischen-welt/cyrus-reza-pahlevi-im-focus-interview-ob-ich-die-krone-tragen-werde-haengt-vom-willen-des-volkes-ab_aid_764055.html
[5] http://melliun.org/iran/4046
دو کامنتی که در زیر مطلب در
خودنویس منتشر کردم:
" آقای رضا پهلوی بعد از بیش از یک ماه سکوت، در این
رابطه به سخن در آمده اند و گفته اند که از این روزنامه خواسته است تا اصل مصاحبه
را در اختیار دفتر ایشان بگذارد و چون این روزنامه از این کار سر باز زده مساله از
طریق وکیل ایشان در حال پیگرد قانونی هست.
http://www.youtube.com/watch?v=hxiHHifdiIw&feature=youtu.be
البته این سخن را هم دوباره به فارسی گفته اند و در ضمن هنوز به یک مورد اشاره نکرده اند که دقیقا چه سخنی را مجله معتبر آلمانی تحریف کرده است.
دیگر اینکه، آقای رضا پهلوی نیک می دانند که یکی از وظائف تیم مطبوعاتی ایشان این است که تمام مصاحبه هایی را که ایشان انجام می دهند ضبط و نگهداری کنند. لطف کرده و حالا که مجله با ندادن نوار سخنرانی، اعتبار خود را به خطر انداخته است، خود ایشان این نوار را منتشر کنند. ایشان نیک می دانند که اگر ایشان راست گفته باشند و وکیل گرفته اند، اینگونه کارها، اگر نه سالها که ماه ها طول می کشد و احتمالا سخن از وکیل زدن نیز به این معنی می تواند می باشد که به این بهانه، در اینمورد صحبت نکنند تا کم کم از یادها برود ( زهی خیال باطل). یادمان نرود که آقای سیامک زند گفته بود که دروغ و فریب، روش رایج در دستگاه مطبوعاتی پدرش بوده است و البته بسیاری از یاران پدر دور ایشان جمع شده اند و مشورت می دهند و کوشش می کنند که شما را با اینگونه روشها از چاه خارج کنند و نمی دانند که با اینکار تنها شما را به چاهی عمیق تر می اندازند.
مشکل آقای رضا پهلوی این است که نه با خبرنگاری مانند روزنامه دست راستی دیلی تلگراف روبرو شد بلکه با خبرنگاری خبره در کار خود و استاد در روانشناسی تشنه گان قدرت روبرو شد/گرفتار شد و خود واقعی را بروز دادند. و بعد سعی کرده اند که آن راست را با دروغ بپوشانند و از آنجا که افشای دروغ، کار را بدتر کرده مانند هر دروغگوی دیگری مجبور شده اند که دروغ دیگری بگویند، غافل از اینکه در فضای آزاد، دروغ عمر زیادی ندارد و اکسیژن آزادی آن را به سرعت می سوزاند.
دوباره تکرار می کنم، لطفا نوار مصاحبه را منتشر کنید."
http://www.youtube.com/watch?v=hxiHHifdiIw&feature=youtu.be
البته این سخن را هم دوباره به فارسی گفته اند و در ضمن هنوز به یک مورد اشاره نکرده اند که دقیقا چه سخنی را مجله معتبر آلمانی تحریف کرده است.
دیگر اینکه، آقای رضا پهلوی نیک می دانند که یکی از وظائف تیم مطبوعاتی ایشان این است که تمام مصاحبه هایی را که ایشان انجام می دهند ضبط و نگهداری کنند. لطف کرده و حالا که مجله با ندادن نوار سخنرانی، اعتبار خود را به خطر انداخته است، خود ایشان این نوار را منتشر کنند. ایشان نیک می دانند که اگر ایشان راست گفته باشند و وکیل گرفته اند، اینگونه کارها، اگر نه سالها که ماه ها طول می کشد و احتمالا سخن از وکیل زدن نیز به این معنی می تواند می باشد که به این بهانه، در اینمورد صحبت نکنند تا کم کم از یادها برود ( زهی خیال باطل). یادمان نرود که آقای سیامک زند گفته بود که دروغ و فریب، روش رایج در دستگاه مطبوعاتی پدرش بوده است و البته بسیاری از یاران پدر دور ایشان جمع شده اند و مشورت می دهند و کوشش می کنند که شما را با اینگونه روشها از چاه خارج کنند و نمی دانند که با اینکار تنها شما را به چاهی عمیق تر می اندازند.
مشکل آقای رضا پهلوی این است که نه با خبرنگاری مانند روزنامه دست راستی دیلی تلگراف روبرو شد بلکه با خبرنگاری خبره در کار خود و استاد در روانشناسی تشنه گان قدرت روبرو شد/گرفتار شد و خود واقعی را بروز دادند. و بعد سعی کرده اند که آن راست را با دروغ بپوشانند و از آنجا که افشای دروغ، کار را بدتر کرده مانند هر دروغگوی دیگری مجبور شده اند که دروغ دیگری بگویند، غافل از اینکه در فضای آزاد، دروغ عمر زیادی ندارد و اکسیژن آزادی آن را به سرعت می سوزاند.
دوباره تکرار می کنم، لطفا نوار مصاحبه را منتشر کنید."
کامنت دوم: " دیگر اینکه آقای رضا پهلوی می
گویند از مجله شکایت کرده اند. لطفا متن شکایت نامه را منتشر کنند و اینکه به چه
دادگاهی و تاریخی این شکایت تسلیم شده است تا به آن دادگاه مراجعه کنیم."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر