مصاحبه اینجانب با تلویزیون
سپیده استقلال و آزادی در باره گفتمان اصلاح طلبی به عنوان مانع اصلی تحول دموکراتیک در وطن و عناصر شکل دهنده
این گفتمان می باشد:
"... گفتمان
اصلاح طلبی از آنجا که هدفش این است که از درون قدرت، از درون رژیم عمل بکند،
گفتمان قدرت است و چون گفتمان قدرت است اخلاق هم ندارد و بنابراین از تمام روشها و
شیوه ها استفاده می کند سعی کرده حداقل در بیست بیست و پنج سال گذشته استفاده کرده تا خود را گفتمان غالب کند. برای اینکار یکی از اصلی ترین کارهایی که انجام
داده این است که گفتمانی که آن را به چالش می کشد، که گفتمان انقلاب است، را بی اعتبار بکند.
...منطق بازار رو وارد مبارزه کردند که آیا هزینه دادن
صرف می کنه؟ این به هزینه اش نمی ارزه...و این منطق بازار منطقی است که در رابطه
کالایی معنی پیدا می کند. ولی زمانی که
جوان می خواد مبارزه کنه برای آزادی، برای عدالت برای استقلال، اینها مقوله های معنوی
هستند که انگیزه جوان برای عمل این بعد معنوی است که او را به عمل وامی دارد. بنابراین شما منطق بازار رو که در رابطه با بعد
مادی عمل می کنه برداری و بخواهی که با آن عمل معنوی را بسنجی البته که محکوم می
وشد و معنی ندارد که مبارزه با هزینه انجام شود.
...سوال این است که چرا جامعه این را پذیرفته؟ آن عناصر شکل دهنده گفتمان اصلاح طلبی چه
عناصری هستند ؟....هسته مرکزی گفتمان اصلاح طلبی بر عنصر حقارت بنا شده است. تا انسان ایرانی خودش رو و خواسته هاش رو حقیر
ندونه امکان نداره بپذیره در زیر خیمه ولایت مطلقه فقیه که انکار حقوق انسانی و
حقوق ملی اوست عمل بکند. یعنی انسان ایرانی
اول باید حقارت را به اسم خرد گرایی، به اسم پراگماتیسم، به اسم رئالیسم به اسم
واقعیت گرایی و به اسم مصلحت گرایی و اینها بپذیره تا بخواهد از طریق گفتمان اصلاح
طلبی عمل بکند. عنصر حقارت، عنصر اصلی
اصلاح طلبی است... بنابرانی زمانی که
اینها در مورد شهروند صحبت می کنند، در واقع در مورد شهروند درجه صفر صحبت می کنند
چرا که شهروند درجه دو هم نیست..در دوران آپارتاید، .زولوها در آفریقای جنوبی شهروند
درجه دو بودند و در فضای جغرافیای خود حقوق زیادی داشتند. حقوق قبایلی خود را داشتند. حقوقی داشتند که دولت مرکزی در ان دخالت نمی
کرد. در ایران چنین چیزی وجود ندارد. در ایران این دولت در همه چیز دخالت می کند.
..یعنی هیچ فضایی وجود ندارد که در آن دولت به خود حق عمل ندهد. در آفریقای جنوبی اینگونه نبود و برای همین
شهروندهای سیاه و غیر سفید شهروند درجه دو بودند.
در ایران درجه صفر هستند. شهروند
هم نمی شود گفت چرا که شهروند باید حقوقی داشته باشد ولی در ایران از منظر قانون
اساسی، ایرانی هیچ نیست جز رعیت و یک مکلف...و
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر