در اینجا سخن نه از اخوان المسلمین و ایدئولوژی اقتدارگرای آنها و کودتا بلکه فقط سخن از تاکتیکهای جدید آنها در مبارزه می باشد. چرا که بعد از کشته و زخمی کردن هزاران نفر از آنها حال همان روشهای مبارزه ای را در پیش گرفته اند که ما در انقلاب 57 بکار گرفتیم. روشهایی که درست عکس آن در جریان جنبش سبز بکار گرفته شد و از دلایل اصلی شکست جنبش شد .
در بهترین حالت می شود می شود گفت که پیشنهاد آن روشها از طرف رهبران و فعالان جنبش سبز ناشی از بی تجربگی فوق العاده این افراد بود و در بدترین حالت، این روشها پیشنهاد شدند تا جنبش را به شکست بکشانند. روشهایی مانند اسب تروا و یا اینکه از مدتها قبل مسیر اعتراضات اعلام می شد و به رژیم این فرصت را می داد که از قبل تمام نیروهای خود را در آنجایی نیاز دارد بکار بگیرد. به بیان دیگر، این نهایت بی تجربگی بود که در مبارزه اختیار زمان و مکان را به قدرت متخاصم داد. اینکه بسیاری از پیشنهادگران این روشها حال از سینه چاکان دولت روحانی و در زیر خیمه ولایت مطلقه فقیه قرار گرفته اند، احتمال دوم را بیشتر می کند.
در آن زمان بارها امثال من از طریق مقالات و مصاحبه ها این روشها را نقد و پیشنهاد کردند که در مبارزه باید اختیار زمان و مکان را از دست رژیم خارج و در اختیار جنبش قرار داد. به همین جهت بود که پیشنهاد می کردیم که جنبش را از حالت تقویمی خارج و بصورت خود جوش و جنبشی ها بصورت گروه های کوچک در محله ها و خیابانها به حرکت در آیند و مانند زمان انقلاب در صورت حمله رژیم، بسرعت پراکنده و در نقطه ای دیگری جمع شوند. اینگونه هم توانایی عمل متمرکز و سازمان داده را از نیروهای رژیم که در سطح شهر ها پراکنده شده اند می گیرند و هم از حمایت کسانی برخوردار می شوند که حاضر به حضور در تظاهرات بزرگ با ریسک بالا نیستند ولی در کوچه و خیابان خود حاضر به همکاری هستند و هم در اثر این تظاهرات اعتماد بنفس خود را بالا برده و هم بر تجربه افزوده و هم نیروهای رژیم را دچار خستگی مفرط می کنند.
دیروز اخوان المسلمین به چنین روشی متوسل شده اند و در صدها نقاط به تظاهرات کوچک دست زده و هم چنین با دادن ضد اطلاعات ( که گفته بودند در میدانی جمع خواهند شد.) رژیم را فریب ( بسیاری از نیروهای خود را به آنجا فرستاده و سیم خاردار کشیده و در نتیجه در نتیجه در مکانهای دیگر نیروی کافی را در اختیار نداشته است) و از فرصت برای تظاهرات در دیگر مناطق یاری جسته اند.
منظور اینکه پیشنهادم این است که در خیزش بعدی، هم باید از نخبگان اصلاح طلب بطور کامل عبور کرد و با گفتمان فلج کننده و پر فریب اصلاح طلبی یکبار برای همیشه خداحافظی کرد و هم با روشهای "مبارزه" آنها و همه جا را کربلا و همه روز را عاشورا دانست. اینگونه است که در مبارزه برای سرنگونی مافیای خیانت، جنایت و فساد و استقرار جمهوری شهروندان، اختیار زمان و مکان را بدست می آوریم و راه پیروزی را بس کوتاهتر می کنیم
در بهترین حالت می شود می شود گفت که پیشنهاد آن روشها از طرف رهبران و فعالان جنبش سبز ناشی از بی تجربگی فوق العاده این افراد بود و در بدترین حالت، این روشها پیشنهاد شدند تا جنبش را به شکست بکشانند. روشهایی مانند اسب تروا و یا اینکه از مدتها قبل مسیر اعتراضات اعلام می شد و به رژیم این فرصت را می داد که از قبل تمام نیروهای خود را در آنجایی نیاز دارد بکار بگیرد. به بیان دیگر، این نهایت بی تجربگی بود که در مبارزه اختیار زمان و مکان را به قدرت متخاصم داد. اینکه بسیاری از پیشنهادگران این روشها حال از سینه چاکان دولت روحانی و در زیر خیمه ولایت مطلقه فقیه قرار گرفته اند، احتمال دوم را بیشتر می کند.
در آن زمان بارها امثال من از طریق مقالات و مصاحبه ها این روشها را نقد و پیشنهاد کردند که در مبارزه باید اختیار زمان و مکان را از دست رژیم خارج و در اختیار جنبش قرار داد. به همین جهت بود که پیشنهاد می کردیم که جنبش را از حالت تقویمی خارج و بصورت خود جوش و جنبشی ها بصورت گروه های کوچک در محله ها و خیابانها به حرکت در آیند و مانند زمان انقلاب در صورت حمله رژیم، بسرعت پراکنده و در نقطه ای دیگری جمع شوند. اینگونه هم توانایی عمل متمرکز و سازمان داده را از نیروهای رژیم که در سطح شهر ها پراکنده شده اند می گیرند و هم از حمایت کسانی برخوردار می شوند که حاضر به حضور در تظاهرات بزرگ با ریسک بالا نیستند ولی در کوچه و خیابان خود حاضر به همکاری هستند و هم در اثر این تظاهرات اعتماد بنفس خود را بالا برده و هم بر تجربه افزوده و هم نیروهای رژیم را دچار خستگی مفرط می کنند.
دیروز اخوان المسلمین به چنین روشی متوسل شده اند و در صدها نقاط به تظاهرات کوچک دست زده و هم چنین با دادن ضد اطلاعات ( که گفته بودند در میدانی جمع خواهند شد.) رژیم را فریب ( بسیاری از نیروهای خود را به آنجا فرستاده و سیم خاردار کشیده و در نتیجه در نتیجه در مکانهای دیگر نیروی کافی را در اختیار نداشته است) و از فرصت برای تظاهرات در دیگر مناطق یاری جسته اند.
منظور اینکه پیشنهادم این است که در خیزش بعدی، هم باید از نخبگان اصلاح طلب بطور کامل عبور کرد و با گفتمان فلج کننده و پر فریب اصلاح طلبی یکبار برای همیشه خداحافظی کرد و هم با روشهای "مبارزه" آنها و همه جا را کربلا و همه روز را عاشورا دانست. اینگونه است که در مبارزه برای سرنگونی مافیای خیانت، جنایت و فساد و استقرار جمهوری شهروندان، اختیار زمان و مکان را بدست می آوریم و راه پیروزی را بس کوتاهتر می کنیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر