۱۳۹۴ فروردین ۴, سه‌شنبه

فرصتهای تاریخی که استبداد سوزاند:




در جشن نوروز لندن که انجمن معلولین ایرانی لندن بر پا کرده بود، دوست بیست و پنج ساله ام را بعد از مدتها دیدم.  در زمان انقلاب در دانشگاه پلی تکنیک تهران تحصیل می کرد.  می گفت در زمانی که بیشتر گروه های سیاسی با گفتار و کارهایشان سبب گسترش دامنه خشونت در محیط سیاسی شده بودند، بنی صدر بطور دائم سخن از علم و آموزش و ساختن و باز سازی و رشد کشور می زد.  می گفت در اثر شنیدن همین صحبتها دور هم جمع شدیم که چکار می توانیم بکنیم و در نتیجه  تیمی از دانشجویان را تشکیل دادیم و به سراغ قبرستان ماشینهای اسقاطی و از رده خارج شده وزارتخانه ها رفتیم و شروع کردیم به تعمیر و بکار انداختن ماشینها و با پشتکاری فراوان توانستیم حدود 500 اتوبوس، کامیون، وانت و سواری را تعمیر و آماده کار کنیم.
البته بعد از کودتای خرداد 60 انگیزه های بسیاری یا پژمرد و با بی لیاقتهای بیسواد "مکتبی" را دیگر بیسوادها بر سر کار قرار دادن قرار دادن پاشیدگی ها روز افزون شد.
چند سال بعد که دیگر برای خود آینده ای در وطن ندید از ایران خارج و به انگلستان آمد و حال آقا مهندس ما برای یافتن کار، در مغازه ها را یکی یکی می زد تا در ایلینگ کباب، در غرب لندن، که منهم شروع بکار کرده بودم در برویش باز شد و کار گرفت.  بعدها کوشش در بهره گیری از تخصص و استعداد خود بر آمد و بعد از سختی های بسیار موفق به ایجاد کارگاهی و استخدام 15 کارگر نیمه ماهر و ماهر شد و حال اینگونه زندگی هم زندگی خود را می گذراند و هم برای عده ای از هموطنان و نیز دیگران کار ایجاد کرده است.
وقتی سخن از این تجربه در زمان انقلاب می زد خشم و حسرت را خوب در او حس می کردی و اینکه چگونه این فرصت تاریخی را مستبدان در پی قدرت از وطن سلب کردند و حال کار را به اینجا کشانده اند. 
مسئله دیگری که برایم بسیار مهم بود این است که اصلا در طی این صحبتها در ذهنش نمی آمد که بگوید که من هزینه دادم.  علت این است که بسیاری از نسل ما، بر عکس عده ای در حال حاضر، کوشش برای مردم سالار کردن و رشد و فقر زدایی را وظیفه انسانی و دینی و ملی و اخلاقی خود می دانستند و اصلا برایشان این مسئله نبود که این کوشش را در داخل چه ترمی معنی کنند و فقط می خواستند که وطن را از استبداد و انواع تبعیض رها کنند و بس.  در اینجاست که یکی از علل کم حرکتی و یا بی حرکتی و یا بد حرکتی بسیاری در حال حاضر را می بینیم.  چقدر از انها شنیده ام  که می گویند ما هزینه دادیم و یا فلانی هزینه داده است!!!  البته از منطق بازار، مبارز راه استقلال و آزادی خلق  نمی شود ولی آنچه که تولید می شود کسانی هستند که به اسم مبارزه چرتکه می اندازند و وقتی حسابهایشان غلط از آب در می آید یا کنار می کشند و یا دخیل به ضریح کاخ سفید می بندند و تبدیل به جیره خوارانی می شوند که سعی می کنند که خیانت خود به استقلال وطن را با تئوری موازنه مثبت توجیه کنند.
پیشنهادم به کسانی که مبارزه کردن را از درون عدسی "هزینه" و "هزینه دادن" می نگرند این است که بروند دنبال کار دیگری چرا که ضرر اینگونه "مبارزه" کردن بسیار بیشتر از فایده آن است.  وطن به کسانی نیاز دارد که در گفتمان مبارزه آنها نه عنصر هزینه جا و مقامی دارد و نه بر دیگران منت گذاشتن و تنها انگیزه اشان در کوشش وجدانشان است و آرمانهایشان برای ایران آزاد و مستقل و بی فقیر و بی تبعیض و سبز.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر