۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

اصلاح طلبان سابق دولتی آفتاب پرست



سوالی که برای من مدتهاست برای من مطرح است علل بی ریشه بودن و هویت سیال داشتن بسیاری از اصلاح طلبان دولتی می باشد.  اکثریت مطلقشان از ایران که خارج می شوند بسرعت ذوب در ولایت مطلقه دستگاههای سیاسی و نرمهای فرهنگی غرب می شوند.  بهمین علت بود که چند سال پیش در مقاله ای که در باره آقای بابک داد نوشتم که وقتی یک اصلاح طلب از ایران خارج می شود من عزا می گیرم.(1)  این ذوب شدگی بحدیست که یکی مانند آقای علی افشاری فتوا صادر می کند که کسی که در آمریکا زندگی می کند حق انتقاد از سیاستهای دولت آمریکا را ندارد، یا آقای بابک داد از اوباما می خواهد که پولهای بلوکه شده ملت ایران را به امثال او بدهد تا مبارزه کنند! یا آقای ابراهیم نبوی از اتحادیه اروپا می خواهد که به آنها تلویزیون بدهند تا "مبارزه" کند(انگار بی بی سی و صدای آمریکا کم نیست.) یا آقای اکبر گنجی که مدتی مسئله اش بکارت یا بکارت نداشتن زن می شود و مدل زورمدار غربی را بر مدل زورمدار مرد سالاری ترجیح می دهد و یا خانم مسیح علینژاد که بعد از خروجش به صدای آمریکا می تاخت که چرا زن محجبه ندارند و اسرائیل را دشمن می داشت، بعد از طی مرحله کلاه، افشون افشونش می کنند(اشتباه نشود مسئله من اصلا داشتن حجاب و بی حجابی نیست، مسئله این است که این تحولات، در فضای عمومی، بدون هیچ نقد و توضیحی انجام می گیرد و در واقع تابع متغیر جو شدن است.  افراط آنگونه می شود که کمیپن آزادیهای یواشکی راه می اندازند که هم مبارزه با رژیمی بس تبهکار و فاسد را به مقوله حجاب کاهش دادن و در واقع انحراف از مبارزه است و هم اینکه با اینکار تبعیضی جدی  بر علیه زنانی بر قرار می کنند که هم مخالف رژیم هستند و هم با حجاب.)  و جایزه "حقوق بشری" از دست کسی می گیرند(2) که روز بعد  به آمریکا پرواز می کند تا بعنوان عضو آیپک(لابی یهودیان دست راستی) که کوششی جدی در حمله نظامی بوطن دارد کوشش کند تا مانع توافقنامه مافیای حاکم و دولت آمریکا شود و...و.

راستی علل این بی ریشگی و بی هویتی و اینگونه مانند کشتی بی لنگر با باد قدرت به هر طرف رفتن چیست؟
البته برای پاسخ نیاز به تحقیقی جدی می باشد ولی در این فاصله اول پاسخ که به ذهن می آید این است که باید علت اصلی(یا حداقل یکی از علل اصلی )  را در ماهیت رژیم و گفتمان حاکم بر آن جست که  از آنجا که برای اصحاب رژیم حفظ نظام اوجب واجبات است و رهبرش علنی می گفت و می کرد که به هیچ عهدی وفادار نیست و اصل قدرت است و اخلاق معنی ندارد جست.  اینها فرزندان آن رژیم و آن رهبری هستند و بزرگ شده درون گفتمانی که در آن قدرت اصل است و اول ارزش که تمام دیگر ارزشها تابع  متغیر نیازهای آن می باشند.  البته زمانی که قدرت، ارزش اول است دیگر هیچ ارزش دیگری معنی و مفهوم نمی تواند پیدا کند.  و باز البته چنین رژیمی الزاما کسانی را تولید و باز تولید می کند که از انجا که به قدرت اصالت داده اند تابع قدرت، حقیر قدرت و پرستشگر ارزشهایی هستند که قدرت برای حفظ و گسترش خود تولید می کند.  باز بهمین علت است که تا زمانی که در ایران بودند تابع آن نظام بودند و حال تابع این نظام و از آنجا که از خود ماهیت ندارند و مانند آفتاب پرست رنگ عوض می کنند، در هر محیطی قرار بگیرند بسرعت رنگ محیط را بخود می گیرند.  به این علت است که هیچ نیازی به توضیح در این تحولات نمی بینند چرا که در واقع تحولی ماهیتی رخ نداده است تا نیاز به توضیح باشد و فقط قطب نمای قدرتشان جذب جاذبه قطب شمالی دگر و یا سیاره ای و منظومه ای دگر شده است.  هیچ شک نکنید که فردا "اصول گراهایشان" نیز از وطن خارج شوند همین رفتار را تعقیب خواهند کرد و تای اصلاح طلبان دولتی سابق خواهند شد.  چرا که همه اشان از یک چشمه آب خورده اند.

در کل باید گفت که رژیمیان، در کل دارای دو لایه درونی و بیرونی می باشند.  لایه بیرونی اشان مانند سیاستشان همه غرب ستیزی و آمریکا ستیزی می باشد و  لایه درونی اشان و واقعی اشان همه غرب پرستی و آمریکا پرستی می باشد.  در واقع این لایه از جامعه ایران، از غربزده ترین و سطحی ترین اقشار جامعه ایران هستند.  بنابراین کسانی که در انتظار توضیح و تحلیل این تغییر در ظاهر شگرف از آنها هستند وقت خود را تلف می کنند، چرا که همانطور که گفتم، تغییری آنجام نشده است و در واقع از آنجا که لایه بیرونی مانع کار در خارج بوده است بنا بر حکم قدرت تبدیل به شیشه تبدیل شده و حال این خانه شیشه ای درون را  آشکار کرده است.

(1) http://news.gooya.com/politics/archives/2010/12/114382.php?keepThis=true&TB_iframe=true&height=650&width=1000

(2): https://khodnevis.org/article/64020#.VP2x_o45K5I

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر