۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه

روانشناسی زیر سلطه تولید کننده شخصیتهای جیوه ای




یکی از بدترین آفات روانشناسی زیر سلطه داشتن، عدم ایستادگی بر عقیده ای و مانند آفتاب پرست رنگ و موضع عوض کردن و مانند کشتی بی لنگر حرکت کردن به طرفی که باد قدرت در بادبان ذوب شده در قدرت می اندازد.  هیچ ربطی هم به درجه تحصیلات ندارد و اتفاقا این آفت در میان تحصیل کردگان ساری و جاری تر است.  از جمله به این دلیل که بیشترین دروس و تئوریهایی را که تحصیل کرده اند شکل گرفته بر دور انواع و اقسام گفتمانهای قدرت و در نتیجه اصالت بخشیدن به قدرت است و البته از آنجا که قدرت، ماهیتا اخلاق ندارد و تنها پرنسیپش حفظ و گسترش خود است، براحتی هر چرخشی را توجیه می کنند و اصلا بدون هیچگونه توجیهی کار خود را انجام می دهد.  چرا که توجیه در خود قدرت است و حفظ خود اوجب واجبات.

این نوع روانشناسی، روانشناسی شخصیت له شده و فراموش شده فرد است.  توضیح اینکه، از آنجا که این له شدگی در فرد نهادینه شده است، قادر به دیدن آن نیست و بنابراین فکر می کند با مدرک بر مدرک افزودن به انسانی تام و تمام تبدیل شده است و از طرف غربی ها به رسمیت شناخته شده است!

علت اصلی هم این است که آنهمه علمی را که آموخته اند مانند لایه هایی بر دور آن هسته روانشناسی زیر سلطه بر هم انباشته شده اند و هیچکاری به آن هسته و ماهیتش ندارند.  بنابراین فکر می کنند که نفس آموختن علم و استاد در آن علوم شدن خود بخود آنها را به از ما بهترون کرده است و اینگونه موقعیت ویژه برای خود قائل می شوند.

چند مثال
  
آقا که در یکی از معتبرترین دانشگاه های دنیا تحصیل کرده و بسیار هم باهوش و سخت کوش است، اول اصلاح طلب بود و بعد به این نتیجه رسید که رژیم قابلیت اصلاح را ندارد و با من تماس و شد بر انداز.  بعد در زمان مذاکراتی که به تسلیم نامه اتمی وین منجر شد دیدم که با هیجان بسیار شده است اصلاح طلب.  به او پیام دادم که دوست عزیز چه چیز سبب این چرخش 180 درجه ای شد؟  پاسخ می دهد که مسئله بسیار پیچیده است و بعدا بهت خواهم گفت.  البته بیش از یکسال گذشته است و این بعدا هرگز نیامد.  نمی توانست هم بیاید چرا که این چرخش نه توضیح عقلانی و ناشی از اندیشیدن که محصور عملکرد آن هسته روانشناسی زیر سلطه بودن را دارد.

فیلسوف دیگری که در جریان جنبش سبز از اصلاح طلبی به  انقلابی تحول کرده بود تا جایی که بمن می گفت شما هم مثل ما انقلابی هستید (در تلفن می گفت.  خنده ام گرفت ولی گفتم جوان است دیگر.) و بعد یکدفعه دیدم که شد ذوب شده در اقای خامنه ای و بی بی سی شده است خانه دومش.)

خانم نازنینی، که در جریان جنبش سبز شب و روز دعا می کرد که امروز و فردا رژیم سرنگون شود، بعد که دید نشد، دیدم شده اصلاح طلب!
و...و

از آنجا که این روانشناسی قدمتی حداقل دو قرنه دارد، مصدق هم از آن دادش به هوا رفته بود و می گفت که کاش آدم کافر باشد ولی بر کافر بودن خود استوار بایستد، آخر اینکه نمی شود هر زمان و در هر واقعه ای نظر فرد تغییر بکند و آدم نداند که با چه کسی طرف است و برای اینکه بداند فلان نظرش چیست به ساعتش نگاه کند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر