- خب، اعلامیه مشترک کره شمالی و آمریکا و نیز مصاحبه مطبوعاتی ترامپ را هم دیدم. همانطور که گفتم، این پیروزی کامل کره شمالی بود. اینکه دیکتاتور یک کشور کوچک، رئیس جمهور ابر قدرت آمریکا را به آسیا برای ملاقات بیاورد و در آخر کار هم همان حرفهای کلی و قبلی را بزند، نشان از پیروزی دارد. مهمترین قولی که داده بر گرداندن بدن سربازان آمریکایی که در حدود 70 سال پیش در کره شمالی کشته شده اند! و آمریکا قول داد که مانورهای نظامی در کره را به پایان برساند. مفسر معروف کره جنوبی، امروز در سی ان ان می گفت که با این وضع، ترامپ چیزی نگرفته و در مقابل، کره شمالی مشروعیت گرفته و شکستن محاصره اقتصادی که چین پیش قدم خواهد شد.
- در این مصاحبه، ترامپ، سخن را بدون مقدمه به طرف ایران برد و گفت که رفتار ایران در منطقه فرق کرده است (راست هم می گوید. ولی علت آن روسها هستند که حال کمتر به رژیم که نقش ارتش پیاده روسیه را در سوریه بازی کرد است دارند.) و بهتر شده است و اینگونه اگر کار ادامه یابد، می شود با آنها موافقتنامه جدیدی امضا کرد. این پیام به رژیم بار دیگر این نظر را تایید کرد که قصد دولت آمریکا نه تغییر رژیم که ضعیف نگاهداشتن و تحت کنترل نگاه داشتن آن است تا از طریق این لو لو خور خوره، بطور دائم صدها میلیارد دلار اسلحه خود را به دیگر مستبدان خلیج فارس بفروشد (در میان دیگر دلایل.) واقعا که بدبخت و بیچاره آنهایی که دخیل به ضریح ترامپ بسته بودند و در واشنگتن جلسه گذاشته بودند. بی وطنانی که از آنطرف مانده و از این طرف رانده شده اند و چاره ای جز زندگی برزخی ندارند. سرنوشت نوکر جز این نمی تواند باشد.
- دیشب مصاحبه نخست وزیر سنگاپور با کریستن امانپور در سی ان ان را دیدم. مقایسه سطح هوش و فراست و اطلاعات او با ترامپ، مقایسه فیل و فنجان بود. بسیار با هوش و مطلع و با تجربه در کارخود. به چند مطلب در این مصاحبه اشاره کرد که تا بحال جز بنی صدر از هیچ اهل سیاستی نشنیده بودم. در پاسخ به سوال در مورد مازاد بازرگانی که ترامپ از ان شکایت می کند چیزی شبیه این گفت:
" شما نگاه کنید، آمریکایی کشوری است که بیش از آنچه که تولید می کند مصرف می کند. علت آنهم این است که ابر قدرت است و دلار را ارز جهانی کرده است و همه دلار می خواهند." به زبان شفاف یعنی اینکه آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، از موقعیت خود استفاده و دنیا را مجبور کرده تا معاملات خود، بخصوص نفت را از طریق دلار انجام دهند. این در واقع باج گرفتن از جهان است و به این علت است که می تواند بیش از آنچه که تولید می کند، مصرف کند. شما نگاه کنید، که چاپ یک اسکناس صد دلاری، شاید 5 پنس هم خرج بر ندارد، ولی این پنج پنس را در بازار جهانی، 100 دلار می فروشد! در حال حاضر هم که بیشتر دلارها با فشار یک دکمه جا بجا می شوند و نیازی زیادی به آن 5 پنس کاغذ اسکناس هم نیست(اگر دلارهای خارج از آمریکا، به آمریکا بر گردانند، چنان تورمی نجومی ایجاد خواهد کرد که اقتصاد کشور را کن فیکون می کنند.)
بعد از انقلاب، بنی صدر سعی کرد که انحصار دلار بر خرید و فروش نفت (که از جمله کارهای آن صادر کردن تورم آمریکا به دیگر کشورهاست.) را از خرید و فروش نفت بر دارد و اینکه از این ببعد باید از طریق سبدی از ارزهای سخت، نفت را بفروشیم (توضیح اینکه هر روز برای فروش نفت، اقتصاد دانان نگاه می کنند که در آن روز فروش نفت با چه ارزی، سود کشوری را برای کشور فراهم می کند.) اینگونه، هم ایران در آمد بیشتری حاصل می کرد و هم نیاز اروپا به دلار کم و کمتر می شد و امکانی پیدا می کرد که خود را از سلطه اقتصادی و سیاسی آمریکا رها کند. قبلا ژنرال دوگل سعی کرده بود اینکار را بکند و در مقابل دلارهای اروپایی که فرانسه داشت، تقاضای گرفتن طلا را کرده بود. از جمله به این علت بود که نیکسون، رابطه ارزشی دلار و طلا را قطع کرد.
از اصلی ترین دلایل حمایت دستگاه ریگان از کودتای 30 خرداد 60 بر ضد رئیس جمهور، جلوگیری از اجرای برنامه بنی صدر در اجرای این رابطه بود. اینگونه بود که به کودتا بر ضد رئیس جمهور با سکوت خود پوشش داد. (وقتی مقاله خود را در باره این کودتا در اوپن دموکراسی منتشر کردم، رابرت پاری، خبرنگار مشهور آمریکایی و متخصص روابط پنهان دستگاه ریگان با دستگاه خمینی، مقاله را با مقدمه ای کوتاه، باز نشر داد. در آن مقدمه گفت که علتی که آمریکا، در مورد کودتا بر ضد بنی صدر سکوت کرد این بود که به کودتای خود که همان سازش پنهانی با آقای خمینی و حزب جمهوری بر سر گروگانهای آمریکایی و در نتیجه شکست جیمی کارتر را پنهان کند.
بعدها صدام حسین هم در دوره محاصره اقتصادی، طرح بنی صدر در مورد فروش نفت را به اجرا گذاشت و نفتی را که می توانست بفروشد، با دیگر ارزهای سخت می فروخت. این یکی از اصلی ترین دلایل حمله به عراق شد، تا این مدل را کشورهای دیگر نفتی اجرا نکنند. قذافی هم سخن از این گفت که از این ببعد، نفت را نه از طریق دلار که از طریق طلا خواهد فروخت. این تهدید اقتصادی بود که سبب حمله و سرنگونی او را فراهم کرد. به این معنی که حملات به این دو کشور نه به علت دیکتاتور بودن ( که با این رهبران همکاری می کرد.) بلکه به این علت بود.
بیشتر بخشهای ناگفته تاریخ، بخشهای واقعی و یا واقعی تر هستند، به این علت است که قدرت، کوشش در پنهان کردن آن دارد.
https://www.facebook.com/search/top/?q=christian%20amanpour%20cnn
https://www.facebook.com/search/top/?q=christian%20amanpour%20cnn
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر