هر شخص و گروهی که وارد پروسه خیانت به استقلال وطن و به خدمت قدرت خارجی و آوردن ارتش مهاجم به مام وطن می شود، متوسل به زبان فریب می شود و برای فریب مردم، می گوید که ژنرال دوگل هم همینگونه عمل کرد و وقتی قادر به شکست هیتلر نشد، با چرچیل وارد بده بستان شد و اینگونه هیتلر شکست خورد.
البته، این قیاس، قیاسی است مع الفارق و بنا بر این دارای چندین تناقض(هیچ دروغی را بدون تناقض نمی شود گفت.) در اینجا به یکی از این تناقضها می پردازم:
قیاس از جمله، از این جهت مع الفارق است که انگستان و فرانسه به عنوان دو کشور دموکراتیک، قبل از جنگ و حمله ارتش آلمان، با یکدیگر موافقتانه دفاع مشترک را امضا کرده بودند که بنا بر آن، حمله به یک کشور، حمله به کشور دیگر تلقی می شد.
در چنین وضعیتی و در آغاز، هم فرانسه و هم انگیس در جنگ از آلمان شکست خورده بودند. با این تفاوت که بر خلاف فرانسه، انگلستان هنوز تصرف نشده بود و چرچیل تصمیم به ادامه نبرد گرفت. بنا براین نبرد ادامه داشت و موافقتنامه پا بر جا بود و هر دو به آن وفادار. بنابراین وظیفه چرچیل بود که هم برای رفع خطر از انگیس و هم برای کمک رساندن به آزاد کردن سرزمینهای اشغالی فرانسه، به ارتش آزادیبخش فرانسه تحت رهبری دوگل، کمک کند. به بیان دیگر، چرچیل بر اساس این موافقتنامه بود که به دوگل کمک می کرد و دوگل هم بر اساس این موافقتنامه بود که کمک را می پذیرفت.
در اینجا می بینیم که این وضعیت کوچکترین شباهتی به وضعیت ایران و جریانهایی که در خدمت آمریکا و عربستان و اسرائیل در آمده اند ندارد. نه موافقتنامه مشترکی از قبل امضا شده است و نه این دو کشور مورد حمله کشور ثالث قرار گرفته اند و نه این گروه ها از چنین حقوق در حقوق بین الملل بر خوردار بوده اند.
در اینجاست که زبان فریب خائنان به استقلال وطن که میوه ممنوعه قدرت را خورده اند و کوشش می کنند که از طریق نوکری قدرت خارجی و آنها را به حمله نظامی بوطن تشویق کردن، به قدرت برسند، معلوم می شود. در واقع، اینها از مظاهر روانشناسی زیر سلطه می باشند که حقارت و خود را حقیر شمردن، در عمیق ترین دهلیزهای روانشان جای گرفته است.
واقعیت فرهنگی، تاریخ، اجتماعی و روانی جامعه ملی ایران بما می گوید که ایران، عراق و لیبی و سوریه نیست که اصل استقلال در مبارزه برای جامعه ملی اهمیتی نداشته باشد. اهمیت این اصل در مبارزه، حتی وارد تاریخ اسطوره ای ما نیز شده است و شاید اولین کشور تاریخی در جهان باشیم که به اهمیت اصل استقلال پی برده باشد. این یکی از اصلی ترین دلایل استمرار تاریخی ایران در طول تاریخ و در چهار راه تاریخ می باشد.
فردوسی بما می گوید که جمشید نیک، میوه ممنوعه قدرت را خورد و اینگونه به بیدادگری خود ستان تبدیل شد. مردم برای رهایی خود از ستم او به قدرت خارجی روی آوردند و از ضحاک، پادشاه یمن کمک خواستند. ضحاک، جمشید را به زیر کشید ولی خود حکومتی بس سفاک تر تشکیل داد. تا کار به جنبش جامعه ملی برهبری فریدون رسید. به بیان دیگر، فردوسی هم از خطر بدامن قدرت خارجی پناه بردن سخن می گوید و هم می گوید که سرنگونی مستبد، تنها و تنها وظیفه جامعه ملی ایران می باشد.
منظور اینکه، بدون استثناء، هر جریان و فرد و گروه و سازمان و فرقه ای که میوه ممنوعه قدرت را خوردند و از شدت خود تحقیری و مردم تحقیری، تغییر را از طریق قدرت خارجی و به قیمت ویرانی وطن تعقیب کردند، از آنجا که جامعه ملی ایران بشدت به رعایت اصل استقلال در مبارزه آگاه است، به زبان فریب توسل جستند و خودکامگی و شهوت قدرت پرستی و عجز خود را در پشت دوگل پنهان کرد
این افراد، خوب آگاه باشند، که جامعه ملی ایران، همیشه توانا به بخشیدن اشتباه بوده است، ولی خیانت را هرگز نمی بخشد
در دو عکس آخر، واکنش جامعه فرانسه را نسبت به کسانی که با ارتش اشغالگر همکاری کرده بودند، می بینید. متاسفانه مجازات بسیاری از مردها، اعدام شدند و مجازات زنها، سر تراشیدن و تحقیر در ملاء عام. اینگونه واکنشها را هم متاسفانه در افغانستان می بینیم و هم در عراق، که حتی کسانی که برای نیروهای اشغالگر، نقش مترجم را بازی کرده بودند به هنگام ترک این نیروها، از کشور خود فرار می کنند و پناهندگی می گیرند، چرا که هم از جامعه طرد شده اند و هم جانشان در خطر است.
در رابطه با فرانسه، گفتن این اطلاع نیز مهم است که بسیاری از ژنرالها و سیاستمداران آمریکایی، مکرر گفته اند که فرانسوی ها هیچوقت از اینکه کشور آنها را آزاد کردیم، ما را نبخشیدند. اینها در واقع به غرور ملی جریحه دار شده فرانسوی ها اشاره می کنند که کشورشان دو بار تصرف شد. ملتی، تاریخی و با فرهنگ، هیچگاه تحقیر و خفت "آزاد" شدن بوسیله قدرت خارجی را بر خود نمی پذیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر