https://www.youtube.com/watch?v=6M_xRmR_Nu0
فیلم جالبی است از شهر منچستر حدود
100 سال پیش. پروفسور ونسا تولمین، تاریخدان
فرهنگ، می گوید که امر شگفت انگیز اینجا که ما چقدر زود هم تاریخ خود را فراموش می
کنیم و هم میراث فرهنگی خود را از یاد می بریم و در نتیجه اینهمه فیس و افاده در
مورد حجاب مسلمانان در کشورمان راه انداخته ایم.
واقعیت این است که حجاب در
فرهنگهای غربی ریشه ای به درازای تاریخ آنها دارد، حداقل از قرن 5 میلادی ببعد
دارد و اکثریت زنان جامعه از طبقات متوسط و کارگر و بسیاری از طبقات متمول، بر عکس
بسیاری از فیلمها که در این رابطه ساخته شده است، حجاب داشته اند و موههای بلند را
نشان نمی داده اند. تحول فرهنگی-اجتماعی که در غرب اروپا، بخصوص از جنگ جهانی دوم روی
داد اینگونه بود که در فلسفه غرب، بخصوص فرهنگ ارسطویی که تاثیری عمیق بر مسیحیت بر
جای گذاشت. در این فلسفه، به زن به عنوان
مادون انسانی نگاه کرده می شد که مظهر شهوت بود.
این نوع نگاه واردمسیحیت شد و این "مظهر شهوت" تبدیل شد به علت
تبعید آدم از بهشت و اینگونه به سکس به عنوان عاملی شیطانی نگاه کرده شد که باید
سرکوب شود و پنهان گردد. تا جایی که
ترتولین، یکی از دانشمندان معروف دینی در مسیحیت، زن را و وسوسه شدن از طرف زن را
دروازه ای به طرف جهنم توصیف می کرد و از آنجا که گناه اولیه از طریق رابطه سکسی
به نسلهای بعدی انتقال می یابد، از زن می خواست که در زمان آمیزش نقش <نعش>
را بازی کند و کوچکترین حرکتی ناشی از هیجان و لذت از خود بروز ندهد.
جنبش رنسانس، که از جمله اعتراضی
به این نوع نگاه بود، با نگاهی ناستولژیک به یونان قدیم، که مانند هر نوع دیگر
نوستالژی، نگاهی فیلتر شده و الک کرده است (اینگونه است که منو تو ها، تصویری از
شیر و عسل از دوران دیکتاتوری سلطنتی تولید، مصرف و باز تولید می کنند، تا اینگونه
آینده را در اختیار بگیرند.) ولی این جنبش اعتراضی، به اینهمانی کردن زن و سکس،
اعتراضی نکرد و فقط نوع نگاه خود نسبت به <سکس> را عوض کرد و اینگونه، سکس
به جای اینهمانی جستن با تخریب و مرگ، با زندگی و حیات اینهمانی جست. در نتیجه، زن و سکس در وضعیت اینهمانی جستن با
یکدیگر باقی ماندند ولی انقلاب در نوع نگاه به سکس بود که رخ داده بود.
تغییر تدریجی نوع پوشش زنان، نتیجه
این تغییر در نگاه شد. ولی عامل دیگری که
به این تغییر سرعت بسیاری بخشید، نظام سرمایه داری بود که زود متوجه شد که هم از
زن می تواند در تبلیغات برای فروش تولیدات خود استفاده کند و هم زن را به مصرف
کننده این تولیدات تبدیل کند. بعضی از
جنبشهای فمینیستی اعتراض به این نوع نگاه و کالایی کردن زن می باشد که انجام شد و
می شود.
این بحث بسیار کوتاه چه فایده ای
برای وضعیت جامعه ما دارد؟ از جمله فوائد
آن این می باشد که به پوشش زن، در غرب، بیشتر به عنوان مقوله ای فرهنگی نگاه کرده
می شد که از جریان گفتگو جامعه با خود، تحولاتی را که با تغییرات خود مناسب می
یافت به آن می داد. گفتگویی که هنوز جریان
دارد.
ولی در ایران، از زمان رضا شاه به بعد
پوشش زن به اهرمی سیاسی برای اعمال اقتدار قدرت سیاسی تبدیل شد و در اختیار قدرت مسلط
در آمد. رضا شاه با کتک و تحقیر زنان،
حجاب را از سر زنان کشید و استبداد مذهبی با کتک و تحقیر، حجاب را بر سر زنان کرد
و در هر دو حالت:
-
جامعه هیچ نقش و نظری در این رابطه
نداشت و ندارد.
-
از مسئله حجاب در هر دو حالت،
استفاده ابزاری شد و زن و بدن زن شد ابزار آن.
ابزاری که از طریق آن، قدرت سیاسی، قدرت خود را بر جامعه اعمال می کرد و می
کند.
نتیجه اینکه، شاهد زدگی شدیدی نسبت
به حجاب در جامعه ایجاد شده است و یکی از علل بحران هویت در جامعه شده است. تا زمانی که زن مالکیت بر بدن خود بدست نیاورد
و آن را از قدرت (چه در شکل سیاسی و چه مذهبی و چه فرهنگی-اقتصادی – در غرب بیشتر
در شکل سرمایه داری و در ایران به شکل فرهنگ پدر سالاری ممزوج شده با سرمایه داری.)
سلب نکند و اینگونه آزادی نوع پوشش را فقط و فقط از آن خود کند، این بحرانها ادامه
خواهد یافت و تعادل فکری و روحی برای گفتگویی سازنده ایجاد نخواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر