احساس عجیبی است! همسرم چندین بار با تعجب از من سوال کرده که چرا در این وضعیت بحرانی و خطرناک و زندانی خانه شدن، اینقدر آرامی و حتی شاد؟ دیشب هم با حالت کمی ناراحتی می گفت که تو باید نگران باشی، وضعیت خیلی بد است و خیلی بدتر خواهد شد، ولی تو چرا هیچوقت نگران نمی شی و هیچ اثری از ترس و نگرانی در تو نمی بینم و این درست نیست!
گفتم، اولا وقتی لازم باشه می شم، ولی چی بگم والله، و واقعیت اینه که اگر نگرانی از بیمار شدن عزیزانمان و خودمان و عزیزان مردم نبود، از این وضعیت شاد هم می شدم، چرا که زندانی خانه شدن، وضعیتی برای جامعه ایجاد می کنه تا زمانی از زندگی سر سام آور خارج شود و فضا ایجاد شود برای فکر و ابتکار و با هم بودن. یک حالتی ایجاد می کنه که انگار در کشتی نوح نشستی و همه باد و طوفان و بارون صدمه ای به کشتی نمی تونه بزنه و..و
گفتم که بیشترین سعی را البته می کنیم تا گرفتار این بیماری نشویم ولی نباید بنده و اسیر ترس شویم و هر چه ترس بیشتر بر ما غلبه کند، سیستم دفاعی بدن ضعیف تر می شود و در هر حال، اگر سراغ ما هم آمد که آمد و نباید از ترس مرگ خود کشی کرد و تا آن زمان احتمالی باید از زندگی لذت برد.
گفت، درسته، درسته و حق با توست و نشان داده شده که انسانهای شاد و امیدوار و پر امید توانایی بیشتری برای مقابله با بیماری ها و دارند.
اضافه کردم که علت دیگر رضایتم از وضعیت موجود این است که قدری من را یاد زمان انقلاب می اندازد. توضیح دادم که کسانی که انقلاب را زندگی نکردند، هر چه از آن می فهمند تظاهرات بود و بر خوردهای خیابانی. در حالی که در خارج از آن فضا، به دلیل اعتصابات سراسری و نیز خوابیدن کارها، اکثریت مردم خانه نشین شده بودند و از تظاهرات که خارج می شدی وارد فضای ساکت و آرومی در کوچه و خیابان می شدی و در این خانه نشینی ها؛ میوه های نیکی ظاهر میشد. مثال دوستم را زدم که شغل پدر را پیش گرفته و جوشکار بود و منهم مدتی در تابستان در مغازه اشان کار کردم. گفتم که همین دوست جوشکار، در دوران خانه نشینی به نقاشی کردن روی آورد و بسیار زود متوجه علاقه و استعدادش در اینکار شد و در اینکار بسیار پیشرفت کرد و اینکه اگر نبود اعتصابات و خوابیدن کارها و خانه نشینی، هیچوقت این علاقه و استعداد را در خود کشف نمی کرد.
خلاصه اینکه این وضعیت، حالت عجیبی را در من ایجاد می کند. همه چیز بهم ریخته است، دست راستی ترین دولت انگستان از جنگ جهانی اول ببعد که بخش خصوصی و حمایت از آن و دولت را هر چه کوچکتر خواستن و اعلان جنگ به تخصص و متخصص ها و علم داده بود، حال در اثر این بحران، اقتدار دولت را در همه کارها گونه ای وارد کرده که سوسیالیستها حتی خوابش را هم نمی دیدند. چرا که وضعیت جدید، تمامی باور ها را زیر و رو کرده و برای جلوگیری از فروپاشی کامل اقتصاد، در عرض چند هفته، سیاستهای سوسیالیستهای تند و داغ را پیش گرفته اند و دست به دامن متخصصان و دانشمندان شده اند و حالا یک علم و دانشمند می گویند و صد تا از دهانشان می افتد.
خلاصه اینکه ، فضا بسیار سیال شده است و اگر نیروهای مترقی قادر شوند که خود را جمع و جور کنند، می توانند چرخشی بنیادین در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی ایجاد کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر