نوروز من از عکس سنبل آبی کتاب فارسی ام شروع می شود.
نوروز من از رفتن خانوادگی به بازار برای خرید کت و شلوارهای
نوروزی و خوردن یک نان خامه ای بزرگ در وقت بر گشت شروع می شود.
نوروز من از شستن فرشها و تمیز کردن پنجره ها و شستن
حیاط و خنده مادر و مادرجا ن مادر جان گفتن او شروع می شود.
نوروز من جلوی تلویزیون از دیدن تاتر ارحام صدر و از
خنده غش کردن شروع می شود.
نوروز من، با محمد، از سوار اتوبوس ایران پیما در
سنندج شدن و در غروب آفتاب از تپه تلویزیون شهر گذشتن و بطرف تهران راه افتادن و
خواب در آغوش کشیدن خواهرکم، نادیا، را دیدن شروع می شود.
نوروز من، از اسکناس نوی تا نخورده دو تومنی پدرم
شروع می شود.
نوروز من از دیدن لباسهای نو و خنده های محترمانه
خانواده ها در کوچه و محله که برای رو بوسی بظرف منزل بزرگتر فامیل می روند شروع
می شود.
نوروز من از جیبها را از آجیل و شیرینی پر کردن و با
داداشا به سینما کارون خیابون سلسبیل رفتن شروع می شود
و نوروز من در وقت بر گشتن به خانه و بوی قرمه سبزی
را در کوچه شنیدن و اینکه کاش مامان هم قورمه سبزی پخته باشد شروع می شود.
نوروز من از زمانی شروع می شود که حتی از کوچکترین چیزها
و فرصتها استفاده برای تبدیل کردن آن به شادی شروع می شود.
نوروز من در خنده مادر و سبزه پر پشت عدس در ظرف
سفالی ستاره مانند و رقص و شادی خواهرها و داداشهایم در اتاق بزرگه رو به حیاط شروع
می شود.
نوروز من نوروزی است که تا زمانی که با شادی ها، لشکر
غم را به عقب می رانم و با ساقی ضربه فنی اش می کنم، همیشه ادامه دارد.
نوروز من نوروزی است که ویروس کرونا و ویروس استبداد
را هم ضربه فنی می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر