۱۴۰۰ دی ۲۰, دوشنبه

کارل یونگ و دوپاره گی شخصیت ایرانی؟

 


یکی از دوستانم یاداشت دکتر محمد گلزایی- روانپزشک، را که در آن جامعه ایرانی را به دو پاره گی و سکه ای که یک طرف آن تظاهر و تملق است و طرف دیگر آن عورت نمایی و خشونت و نمایشهای سادو مازوخیستی است، فرستاده و نظرم را خواسته بود. پاسخی کوتاه دادم.  ولی قبل از آن یاداشت دکتر گلزایی را ببینیم:


دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک


کارل گوستاو #یونگ روانپزشک سوئیسی اصطلاحات "نقاب" (Persona) و "سایه" (Shadow) را وارد گفتمان روان شناسی کرد. هر فرد و جامعه ای "لایه ای" دارد که ترجیح می دهد درباره آن سخن نگوید زیرا این لایه حاوی زشتی ها، ناتوانی ها و نقص های آن فرد یا جامعه است. یونگ این لایه را "سایه" نامید. این فرد یا جامعه سعی می کند با اتخاذ نقابی (که معمولا حاوی زیبایی ها، توانمندی ها و پیشرفت هاست) سایه خود را پنهان و کتمان کند. اما سایه بی صدا نمی ماند بلکه گه گاه از منافذ و تَرَک های نقاب به بیرون تراوش می کند و خود را آشکار می سازد.

در جامعه ما، #پرسونا یا نقابی وجود دارد که ملت ایران را شریف، خداجو، فرهیخته، مهربان، مهمان نواز و درستکار نشان می دهد. رسانه فراگیر (صدا سیما) یکی از ارکان مهم این پرسونا است. در مقابل این پرسونا، سایهٔ این ملت وجود دارد که در شبکه های اجتماعی مَجازی قابل رؤیت است. میلیون ها نفر تماشاگر دیوانه خانه ای مَجازی هستند که در آن دخترکی بدن عریانش را به نمایش می گذارد یا پسرکی خودزنی می کند. بارها خبرنگارانی از من این سؤال را پرسیده اند که این همه عورت نمایی و خشونت و نمایش های سادومازوخیستی در فضای مجازی ما بیانگر چیست و پاسخ من این است که این، آن روی سکهٔ تظاهر و تملق و تقلبی است که در فضای رسانه ای رسمی ما در جریان است.

اگر این آینهٔ دروغگو تصویری غیرواقعی از ما ترسیم نکند ما از دوپارگی (Splitting) خارج می شویم و آرام آرام "خودآگاهی" و "خِرَد جمعی" در ما شکل می گیرد.

پاسخ من:


بنظرم ایشان تئوری یونگ را خوب متوجه نشده اند.    عناصر تشکیل دهنده <سایه> همه نشان از زشتی و ناتوانی و نقص های جامعه ندارند.  برای مثال، دختری انباشته از احساس که در خانواده ای که در آن ابراز احساسات عملی منفی است، از کودکی می آموزد که احساس خود را به سایه براند و حتی از ضمیر خود آگاه خود خارج کند.  که البته در طول زندگی سبب مشکلات جدی روانی عاطفی می شود.  ولی این احساسات دختر نه تنها نقص نیست و نشان از ناتوانی و زشتی، بلکه زیباست و انسانی، ولی خانواده/جامعه/فرهنگی که برای مثال، سخت مرد سالاری است و یا   به سبب غلبه عقلانیت محض دکارتی، انیموس animus در میان مردها سرکوب شده است (مانند بسیاری از جوامع غربی، بخصوص انگلو ساکسون) آن را زشت می انگارد. 


مگر اینکه بگوییم منطور روانشناس ما، زشتی و نقص در جامعه است.  که اگر اینگونه است، آنگاه دیگر آن جامعه که احساس و عاطفه را زشت می داند و مایه نقص، دیگر نمیتواند پرسونایی داشته باشد که حاوی زیباییها باشد.


دیگر اینکه روانشناس ما توجه ندارد که اینکه در خانه ای مجازی دختری بدن عریان خود را به نمایش بگذارد و یا پسری خود زنی کند، واقعیتی جهانی است و در غرب اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.  برای مثال هشدارهای دائم پلیس در انگستان به نوجوانان در رابطه با خطرات نمایش خود در فضای مجازی که به سوء استفاده دیگران که در مواردی به خودکشی دختر نوجوان منجر شده است، از جمله به همین جهت است.


باز بنظر می رسد که روانشناس ما میل به خود زنی دارد و این خود زنی را باز بنا به قول یونگ دارد از طریق <جامعه ایران زنی> انجام می دهد و متوجه کار خود نیست.  البته این به این معنی نیست که جامعه ایران به علت حضور و عمل استبداد تاریخی، فرهنگی و سیاسی بخصوص در چهل و اندی سال اخیر که استبداد لباس مذهب بر تن کرد، در وضعیت بحرانی ارزشها و هویت به سر نمی برد.  در همین رابطه بود که چند روز قبل سه مصاحبه در رابطه با تحقیقی که تحت عنوان <عشق، سکس و ازدواج> به تحریر در آورده بودم انجام دادم.  ولی نقد کردن یک چیز است و خود زنی چیز دیگر.


واقعیت آخر  این است که<نقاب> و <سایه> در تمامی جوامع بشری و اکثریت مطلق انسانها وجود دارد و محدود به ایران نیست.  تمام کوشش یونگ این بود که بخش عناصر زندگی ساز ولی سرکوب شده و به سایه رانده شده را از تبعید خارج و وارد بخش آگاه شخصیت و نه داخل پرسونا/نقاب کند.  در عین حال کوشش دارد که انسانها کوشش کند تا با پرسونا/نقاب خود بگونه ای افراطی این همانی پیدا نکنند و باور کنند که فقط همان نقاب هستند.  برای مثال، یک پزشک که برای پزشک بودن پرسونای خاص خود را می زند، تا کار خود را انجام دهد، شخصیت و هویت و هستی خود را به آن پرسونا/نقاب کاهش ندهد.   

این دیگر ربطی به اینکه فرد ایرانی است یا انیرانی ندارد.  فقط نفس انسان بودن و در جامعه زیستن از سنین کوچک در کودک بخش سایه را ایجاد می کند و هر قدر آن کودک رشد می کند  به آگاهی نسبی می رسد نقابی را برای زندگی در جامعه بر صورت می زند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر