دوباره گروهی از ایرانیان به دنبال تشنه گان بی
اخلاق قدرت مانند فرقه رجوی و آقای رضا پهلوی به پارلمان اتحادیه اروپا
رفته اند تا حضور خود را به اطلاع این قدرت برسانند. از اینها دیگر
انتظارش نبود که دست به چنین کاری بزنند. این را مقایسه کنید با رفتار بنی
صدر که چند ماه پیش مجلس لردهای انگلستان از او دعوت بعمل آورد و بنی صدر
نه دعوت را پذیرفت و نه آن را توی بوق گذاشت و اعلام که از من دعوت شد و
نرفتم. چرا که نه تنها برایش مهم نیست بلکه و مهمتر اینکه نمی خواهد هیچ
نقشی به قدرتهای خارجی در امور داخلی ایران بدهد. مستبدان خاورمیانه و کوشش
انها برای دعوت از او که داستان خود را دارد.
انسانی که در استقلال عمل می کند به این قدرتها
احتیاجی ندارد، چرا که مردم را صاحبان اصلی این سرزمین می داند و همیشه
خطابش همین مردم هستند. چرا که هدف را نه قدرت که ازادی و بنابراین در پی
عمل از طریق مردم با یادآوری توانایی های آنها می باشد تا خود معمار
سرنوشتشان شوند. به سخن دیگر، جریان استقلال و آزادی هیچوقت، بر خلاف بقیه،
بخود اجازه نداده است تا از طرف مردم و نمایندگی نگرفته شده از مردم با
قدرتها تماس بر قرار کند، بلکه خطاب خود را همیشه مردم قرار داده است. و
باز بر خلاف بقیه جریانها، اصل را بر توانایی مردم و نه ناتوانی آنها می
گذارد و تکرار مکرر اینکه شما می توانید به خود و تواناییهای خود اعتماد
کنید.
داستان عجیبی است، از یک طرف تمامی کوشش خود را
بکار می برند تا مردم به حرکت نیایند و حقوق ذاتی ایرانیان را به "کف
خواسته ها" و "سقف" خواسته ها تبدیل می کنند و خرد گرایی و واقع گرا بودن و
پراگماتیست بودن را در این می دانند که به دنبال "کف خواسته ها" در زیر
خیمه ولایت مطلق فقیه بود و از طرف دیگر می گویند که مردم ناتوانند و رژیم،
قدر قدرت.
متاسفانه اندیشه نخبه گرایی در اینها نیز وجود
دارد و به همین علت است که هیچگاه مردم را خطاب قرار نداده اند. پیشنهاد
من این است که در شجاعت و صداقتی که از انسانهای آزاد مورد انتظار است، این
اندیشه را سخت و بی مهابا به نقد بکشند. آنوقت است که خواهیم دید که
اینها نیز مانند اندیشه ارسطویی ولایت مطلقه فقیه، به قدرت اصالت می بخشند و
انسان را در برابر آن ناتوان می دانند و مردم را به دو گروه خواص و عوام
تقسیم کرده اند. وقتی این علم حاصل شد، می تواند آغاز پایان دخیل بستن به
ضریح اصلاح طلبی باشد و فرخواندن مردم به انقلابی بر دو اصل استقلال و
آزادی. چرا که صاحبان این سرزمین، ایرانیان هستند
اینهم یاداشت پروفسور مهران مصطفوی در این رابطه:
با درود و سلام
پاسخحذفمگر در جنبش سبز در سال 88 آقای میرحسین موسوی مشروعیت نداشت؟ در واقع اکثر مردمی که به خیابان امدند و رسانه های جمهوری اسلامی تعداد آنان را تا سه و نیم میلیون نفر در تهران تخمین زدند مشروعیت نداشتند؟ پس چه شد که شعارهای مردم به این سمت کشیده شد که "اوباما یا با اونا یا با ما".
بهتر نیست واقع بین تر باشیم؟ دنیای کنونی دنیای تعامل با قطب های مختلف قدرت در سطح بین المللی است.می فاصله گرفته و به سمت مردم باشند و این جز با مذاکره و تعامل مستقیم ممکن نیست.
اگر شما با رضا پهلوی مخالف بوده و مشکل دارید چرا پارلمان اروپا را بهانه میکنید؟
همین اتحادیه اروپا پشتیبان جمهوری اسلامی بوده است و باید تا حد امکان به آنها فهماند که باید از رژیم جمهوری اسلا
از رژیم جمهوری اسلامی فاصله بگیرند و البته قیاس گروهک مجاهدین خلق که در کنار رژیم بعثی صدام حسین جوانان این مرزو بوم را به خاک و خون کشیدند با رضا پهلوی قیاس مع الفارق است
پاسخحذفهرچند درصورتیکه این گروهک از عملکرد سیاه خود اظهار ندامت کند آغوش کرم مردم پذیرای آنان خواهد بود، به امید اتحاد تمامی نیروهای عاشق ایران زمین
برای سرنگونی رژیم آخوندی ما به مشروعیت جهانی احتیاج داریم تا کشورهای حامی آخوندها چون چین و روسیه دست بکشند. حمایت جهانی ضرورتاً به معنی زیر سلطه این و آن رفتن نیست.
پاسخحذف