یکی از بدترین آفات استبداد ایجاد شخصیتهای حقیر
و ذلیل و خوار و زبون دستبوس قدرت می باشد. انسانهایی که غافل از کرامت ذاتی اشان به عنوان
انسان و فاقد غرور انسانی و عرق ملی می باشند و اینگونه است که هر حقارتی و خفتی
را بخود می پذیرند تا نزدیکی به قدرت مورد نظر را از دست ندهند. در قدیم
الایام بیشتر اینگونه افراد، شاعران مجیز گوی چاپلوس متملق دربار شاهان بودند که در
آرزوی ریزه خوار سفره آنها شدن، در لفظ دری
را به پای خوکان قبله عالم ها می ریختند و بعد و بیشتر بعد از انقلاب مشروطه بود که
این طیف بیشتر تبدیل شدند به "روشنفکران" محو و ذلیل قدرت شده تا حدی که
برای خدمت به قبله درگاه قدرتی که در برابر ان زانو زده بودند نقش منتقد دیگر قدرتهای
مخالف را بر عهده می گرفتند و می گیرند. ساحرانی
که نقش اصلی اشان ایجاد تشویش و ابهام در حافظه تاریخی جامعه ملی بود تا در این آب
گل الود شده، فسادها و جنایتهای صاحب صله را پوشانده و ماهی دستیابی دوباره قدرت ارباب را در تور او بیاندازند.
در خارج کشور یکی از شناخته شده ترین این افراد
آقای میر فطروس هستند که با استفاده از
صله های سلطنتی کوشش بسیاری در ترور شخصیت
مصدق بکار بردند و اقای محمد امینی در تحقیق گرانبارشان ( سودا گری با تاریخ) با
حوصله و دقتی قابل تقدیر دروغها و تحریفها و دست بردن در اسناد ایشان را بند به
بند و عبارت به عبارت نشان داده اند.
در داخل ایران هم یکی از شناخته شده ترین این
افراد اقای صادق زیبا کلام می باشند که در جوانی و بعد از انقلاب بر علیه جبهه
مردم سالار شمشیر را از رو بسته بودند و بعد از شرکت در کودتا بر علیه اولین رئیس
جمهور، به خدمت اقای رفسنجانی، از معماران اصلی باز سازی استبداد در بعد از
انقلاب، در آمد و از چنین جنایتکاری که برای در دست گرفتن قدرت، مانع به پایان
رسیدن جنگ در زمان بنی صدر شده بود و تا زمانی که بوش پدر به تابستان صلح برای
انتخاب شدن احتیاج نداشت، شعارش جنگ جنگ تا رفع فتنه بود در جعل و تحریف تاریخ، گوی سبقت را از سلطنت
طلبان و فرقه رجوی دزدید و مانند آقای مسعود بهنود، سعی کرد از چنین انسانی که
برای قدرت نسلی را بروی میادین مین کشتار کرده بود قهرمان صلح بسازد.
شریعتی، فلاسفه را پفیوزان تاریخ می خواند که
البته هم نظر غلطی می باشد و هم از انجا که در یکی از نامه هایش به پسرش احسان،
آرزوی این را می کند که اگر امکان داشت دوست داشت فلسفه بخواند، نشان یا از تغییر
نظر و یا تناقض در نظر را می دهد. در هر
حال، واقعیت تاریخ این است که ما همیشه انسانهای ضعیف و سست در برابر قدرت و بنابراین
انسانهای بی اخلاق و بی پرنسیپ داشته ایم و هر قدر نظام اجتماعی و سیاسی استبدادی
تر بوده است تعداد این افراد بیشتر. از
این منظر شاید بتوان گفت که پفیوزان تاریخ کسانی هستند که مانند کشتی بی لنگر، جهت یابی های اجتماعی و سیاسی اشان تابع متغیر باد
قدرت است و بادبانشان هر بادی را پر زورتر تشخیص بدهد کشتی بی لنگرشان را به آنطرف
می چرخاند.
البته پاد زهر دروغ و تحریف و کوشش در ایجاد
تشویش و آسیب رسانی به حافظه تاریخی مردم، سخن راست را گفتن است و آن را در برابر
دروغ قرار دادن تا از آنجا که دروغ بدون تناقض وجود ندارد، نسیم سخن راست، سخن
دروغ را به ورطه نیستی بازگرداند و این کاری است که در اینجا انجام شده است:
http://www.enghelabe-eslami.com/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%87%D8%A7/20059-2013-01-28-15-45-29.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر