مقاله آقای خلجی که با قلم رئیس ایشان در روزنامه واشنگتن پست در رابطه با مسئله اتمی نوشته شده است را خواندم. این مقاله براحتی می توانست از طرف دفتر نتانیاهو می توانست نوشته شود. در این مقاله ایشان به قیمت فشار بیشتر به مردم ایران، نگران منافع دست راستی های اسرائیلی و عربستان و نو کانزرواتیوهای آمریکا شده اند. به دروغ خود را مدافع حقوق بشر در ایران نشان می دهند( نمی شود که از یک طرف خواستار بیشتر کردن فشار به ایران- که شامل محاصره اقتصادی شدیدتر و تهدید نظامی و حمله نظامی نیز می شود- و در نتیجه فقر بیشتر مردم ایران شد و از طرف دیگر برای نقض حقوق بشر همین مردم اشک تمساح ریخت. فشار اقتصادی به مردم و توسعه فقر نقض حقوق انسانی ایرانیان است.) و در عین حال خود را در مقام ولایت مطلقه فقیه قرار داده( و اینگونه باور و روحیه قدرتمدار خود را لو داد.) و بخود اجازه بدهند که سخنگو و زبان نیروهای دموکرات ایرانی شوند و از طرف همین دموکراتها خواستار شدت بخشیدن به فشارها شوند.
دیگر اینکه مقاله ایشان بر سانسور گسترده و در نتیجه دروغ و آنهم بدترین نوع بنا شده است( در این مقاله این همیشه این مافیای حاکم در ایران است که مقصر است و برای مثال اصلا اشاره نمی کند که همین مافیا برای حفظ خود در زمان بوش حاضر به دادن امتیازات وسیع شد و از طریق سفیر سویس پیشنهادات خود را برای دولت بوش فرستاد ولی از آنجا که بوش هنوز مست پیروزی در عراق بود پیشنهاد را در سطل آشغال انداخت.) چرا که وقتی فقط نیمی از حقیقت گفته می شود تبدیل به بدترین دروغها می شود.
وقت زیادی برای تحلیل مقاله بی مایه که فقط بکار جنگ طلبان آمریکایی، اسرائیلی و معادلهای ایرانی آنها مانند فرقه مجاهدین، سلطنت طلبان و مافیای جنگ طلب می اید ندارم و فقط این را بگویم که ایشان نمونه تراژیکی از نخبگان خود باخته جهان سوم می باشند که برای جلب حمایت قدرتی که در آن محو شده اند از پاپ کاتولیک تر می شوند. لشکری از اینگونه افراد را در واشنگتن می بینیم که دخیل به ضریح کاخ سفید بسته اند و کار سیاسی اشان با ناندانی اشان یکی شده است
دیگر اینکه مقاله ایشان بر سانسور گسترده و در نتیجه دروغ و آنهم بدترین نوع بنا شده است( در این مقاله این همیشه این مافیای حاکم در ایران است که مقصر است و برای مثال اصلا اشاره نمی کند که همین مافیا برای حفظ خود در زمان بوش حاضر به دادن امتیازات وسیع شد و از طریق سفیر سویس پیشنهادات خود را برای دولت بوش فرستاد ولی از آنجا که بوش هنوز مست پیروزی در عراق بود پیشنهاد را در سطل آشغال انداخت.) چرا که وقتی فقط نیمی از حقیقت گفته می شود تبدیل به بدترین دروغها می شود.
وقت زیادی برای تحلیل مقاله بی مایه که فقط بکار جنگ طلبان آمریکایی، اسرائیلی و معادلهای ایرانی آنها مانند فرقه مجاهدین، سلطنت طلبان و مافیای جنگ طلب می اید ندارم و فقط این را بگویم که ایشان نمونه تراژیکی از نخبگان خود باخته جهان سوم می باشند که برای جلب حمایت قدرتی که در آن محو شده اند از پاپ کاتولیک تر می شوند. لشکری از اینگونه افراد را در واشنگتن می بینیم که دخیل به ضریح کاخ سفید بسته اند و کار سیاسی اشان با ناندانی اشان یکی شده است
http://www.washingtonpost.com/opinions/iran-is-unlikely-to-take-the-path-the-west-hopes-it-will/2013/11/12/2eb713be-4b27-11e3-be6b-d3d28122e6d4_story.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر