این مقاله را برای تعدادی از سایتها فرستادم و جز یک
سایت هیچ سایت دیگری که تقریبا همیشه
مقالاتم را منتشر می کردند، منتشر نکرد.
لطفا اگر با نظرات طرح شده در مقاله موافق هستید در حد ممکن آن را منتشر کنید
و اگر هم موافق نیستید ولی به آزادی بیان باور دارید، باز برای شکستن سانسور و
دفاع از آزادی بیان در حد ممکن منتشر کنید.
« آقای اسماعیلیون! سرنوشت ایران در ایران و بدست
ایرانیان است که رقم می خورد و انقلاب در حال انجام می گوید که قتل شجاعانه،
مظلومانه و غربیانه مهسا، دختر کردستان و دختر ایران، پر سوم سیمرغ فردوسی را آتش
زد. این بما می گوید که وجدان تاریخی
ایرانیان فرمان سرنگونی استبداد مذهبی را صادر تا آن را در کنار استبداد پهلویسم،
که سبب ساز انقلاب بهمن شد، دفن کند. ولی
برای اینکه این مبارزه هر چه زودتر و با خسارت کمتر همراه
شود باید روشهایی بکار رود که این امکان را ایجاد کند.»
در حاشیه کنفرانس هالیفاکس (1 ) که از زیر بخشهای سازمان نظامی پیمان ناتو می
باشد، تظاهرات تشکیل دادن امری سوال بر انگیز
بود.
آقای اسماعیلیون! از خانم علینژاد، انتظار عرق ملی داشتن انتظاری
بیجاست. چرا که اینها فرزندان خمینی بودند
و ذوب شده در فردی که ملی گرایی و وطن دوستی را خلاف اسلام تعریف می کرد و سالهای
شخصیت سازی خود را در چنین باوری گذرانده اند و از چنین فردی هوچیگری و تظاهر و
فریب و دروغگویی را آموخته اند. ولی
از شما چنین انتظاری نمی رفت که در حاشبه کنفرانس نظامی ناتو تظاهرات تشکیل دهید و
هموطنانی به آنجا دعوت شوند که هیچ معنی و تفسیر سیاسی چنین کاری را نمی دانستند و
اینگونه وطن را هر چه بیشتر در خطر حمله نظامی قدرت های خارجی قرار دهید. آیا شرکت کنندگان در تظاهرات هیچ می دانستند که
از نتایج تلویحی این نظاهرات دخالت نظامی در وطن می تواند باشد؟
آقای اسماعیلیون! از خانم علینژاد که کارمند رسمی دولت آمریکا می باشند و
بنا بر این نمی توانند عمل و گفتاری در خلاف منافع دولت آمریکا انجام دهند و همیشه
با جریانها و شخصیتهای طرفدار حمله نظامی به وطن رابطه بر قرار کرده اند، انتظاری
نیست. ولی از شما این انتظار بود و هست که
انقلاب آزادیخواهانه و استقلال طلبانه 401 را که آخرین انقلاب جنبشهای 130 ساله
ایرانیان می باشد تا حاکمیت وطن را از شاه و شیخ سلب و به مردم بر گرداند، تابع
متغیر سیاست قدرتهای غربی نکنید و اینگونه هم استقلال وطن را نقض و هم به اعتماد
به نفس انقلابیون که به تواناییهای عظیم
خود امید بسته اند، ضربه نزنید.
آقای اسماعیلیون! از خانم مسیح علینژاد که دارای استعداد
«موج سواری» هستند و فرصت طلب بی پرنسیبی که همیشه همچون کشتی بی لنگر با باد قدرت
در بادبانهایشان حرکت می کنند و اینگونه یک زمان خاتمیست می شوند و یک زمان جنبش
سبزی و یک زمان بنفش می شوند و هوادارن خود را به رای دادنی در سال 92 می کند که، مانند شرکت در دیگر رای گیری ها، نقض حقوق
انسان و حقوق شهروندی آنهاست و یک زمان طرفدار سینه چاک تحریم و حال سالهاست که به
طرفداران حمله نظامی آمریکا به وطن نزدیک می
شوند، انتظاری نیست. ولی از شما، انسان
درد دیده ای که صلیب خونخواهی جگر گوشه هایتان را بر دوش می کشید این انتظار هست
که همراه موج سوار فرصت طلب نشوید . یا حداقل اجازه ندهید که از شما سوء استفاده
کنند.
آقای اسماعیلیون! از خانم علینژاد که همیشه از دیگران
استفاده ابزاری کرده اند، ( 2) تا جایی که دختر نوجوان 16 ساله ای، خانم رویا پیرایی،
را که بنا بر قوانین فرانسه هنوز کودک محسوب می شود، و تازه یکماه است مادر را
از دست داده و در عزا و شوک عمیق است، از ایران و محیط طبیعی خود خارج می کند و او
را به کاخ الیزه برای چند ساعت نمایش می آورد ( 3) و هیچ
برایش مهم نیست که بعد از آن، نوجوان، چگونه باید در غرب زندگی کند؟ آنهم کودکی که دیگر
نمیتواند به ایران بر گردد و باید در تنهایی و دوری از خانواده و در غربت، شوکهای
فرهنگی را در حالت عزا تجربه کند. ولی از
شما این انتظار هست و بود که از چنین فردی که مبارزه سیاسی را به محل در آمد بس هنگفتی
تبدیل کرده است ومبارزه را به بیزینس و استفاده ابزاری از مردم روش کارش است، دوری کنید، تا خطها و جریانها، شفاف در مقابل
مردم قرار بگیرند.
آقای اسماعیلیون! از خانم علینژاد که سالهاست خواستار تشدید تحریمهای
اقتصادی که بیشترین ضربه را به فقیر ترین اقشار جامعه زده است و رانتخوارهای ولایی
را چاق تر، انتظار اخلاق نیست، ولی از شما این انتظار هست که اجازه ندهید تا کسی
که در رفاه کامل در غرب زندگی و در عمل، کوشش در فقیر تر شدن فقرا کرده است، از
شما نیز استفاده ابزاری کند.
آقای اسماعیلیون! از خانم علینژاد انتظار علم و آگاهی و
سواد سیاسی مورد نیاز نیست و این را هر بار که دهان باز کرده اند نشان داده اند.
ولی شما نیک می دانید که دولتهای غربی هر گاه که می باید که بین منافع خود و دفاع
از حقوق انسان یکی را انتخاب کنند، همیشه و
بدون حتی یک استثناء، منافع خود را انتخاب کرده اند. نمونه آخر همین محمد بن سلمان است که نه تنها
بایدن که او را جنایتکار خوانده بود ولی چون منافع آمریکا ایجاب کرد، به عربستان رفت
و او را از انزوا در میان کشورهای غربی خارج کرد و اینهم کافی نبود، دستگاه قضایی آمریکا،
حکم صادر کرد که خانواده مقتولی که بدستور محمد بن سلمان قصابی شد، اجازه شکایت از
بن سلمان را نخواهد داشت.
آقای اسماعیلیون ، از خانم مسیح علینژاد که دست همکاری
با برنار هانری لویی (از طریق
ایشان بود که به کاخ الیزه راه یافت.)، صهیونیست افراطی که به «آقای تجزیه» معروف است
و طرح راستهای افراطی اسرائیل را برای تجزیه کشورهای خاورمیانه، بخصوص ایران را
پیش می برد و از کسانی بود که لیبی را دچار آن فاجعه کرد و پروژه ایجاد کشور
کردستان با جدا کردن کردستان ایران از مام وطن رادر حال اجرا دارد، ذره ای ن فاجعه کرد و در پی ایجاد کشور کردسانآن انتظار وطن دوستی نیست. ولی از شما چنین انتظاری هست و هیچ میل ندارم تا
در وطن دوستی و دفاع از تمامیت ارضی وطن در شما ذره ای شک کنم. پس این انتظار می رود که با چنین افرادی نزدیکی
نکنید و اینگونه جامعه ملی را دچار این ابهام.
آقای اسماعیلیون ، از خانم مسیح علینژاد انتظار شعور و درک سیاسی و
ژئو پولیتیک نیست، ولی شما باید بدانید که استقرار دموکراسی درون زا در ایران و
نفس ظهور و تولد ایران مردمسالار در وطن مستقل و آزاد، نه تنها خطری برای مستبدان
نفتی عرب خلیج فارس و نه تنها خطری جدی برای اسرائیل ( همانطور که آقای خامنه ای
بدون دشمن – آمریکا- کردن نمی تواند زندگی کند، نتانیاهو نیز بدون رژیم ایران نمی
تواند زندگی کند. در واقع، ایران، آمریکای نتانیاهو و دیگر راستهای افراطی اسرائیل
است.) و نیز آمریکا است. از جمله به این دلیل که از طریق استفاده از لولوی
رژیم ایران بوده است که تا بحال صدها میلیارد دلار اسلحه به شیخهای عرب فروخته است
و بدون چنین فروشی بسیاری از کارخانه های اسلحه سازی آمریکا از کار بیکار می
شوند.
آقای اسماعیلیون ، تا این زمان که با شما صحبت می کنم و بر
اساس اطلاعاتی که دارم،(البته بعد از نوشتن و فرستادن این مقاله برای سایتها خبر
آمد که ملاقاتی با آقای رضا پهلوی داشته اند و برنامه همکاری. ایشان یا آقای رضا پهلوی و پیشینه ایشان را نمی
شناسند که در موقعیت ایشان فاجعه ای است و یا می شناسند که فاجعه ای بدتر است.) بر
خلاف خانم مسیح علینژاد شما را انسان مستقلی
یافته ام. بنا بر این باید بدانید که زمانی که غرب دست به چلبی سازی
می زند و شما نیز با اینگونه کارها به یاری آنها می شتابید، آلتر ناتیو وطنی،
مردمی و واقعی و مستقل را با مشکل روبرو می کنید.
بنا بر این پیشنهادم این است که
قدمی در راستای پروژه چلبی سازی بر ندارید و با این خانم سخت خود شیفته که در
مصاحبه به نیو یورکر خود را رهبر جنبش (4 )
خواند، همکاری نکنید و پیش از اینکه دیر شود و همراه این خانم در باتلاق فرو
روید پا پس بکشید.. پیشنهاد اینجانب این
است که در فعالیت سیاسی، روشهایی را بکار برید که امکان دخالت غرب و اسرائیل و استبدادهای
منطقه در انقلاب ایرانیان برای مردمسالاری در وطن مستقل و آزاد، به حدا اقل برسد و
نه اینکه به حداکثر. امیدوارم در این مورد نیک بیاندیشید و مطالعات لازم را
انجام دهید. چرا که بر خلاف خانم مسیح مسیح علینژاد، تا آنجا که می دانم، شما را اهل مطالعه و اندیشه یافته ام.
آخر اینکه آقای اسماعیلیون! نیک می دانید که زمانی که مردمی که در جنبش می
باشند، وقتی چشم به دخالت خارجی ببندند، از میدان مبارزه خارج شده و به تماشاگر
تبدیل می شوند و این یعنی در تصمیمات، ایرانیان نقش نعش بازی کردن را بر عهده بگیرند
وسرنوشت خود را تابع نیاز و منافع قدرتهای خارجی قرار دادن.
آقای اسماعیلیون ، سرنوشت ایران در ایران و بدست ایرانیان است که رقم می خورد و انقلاب در حال
انجام می گوید که قتل شجاعانه، مظلومانه و غربیانه مهسا، دختر کردستان و دختر
ایران، پر سوم سیمرغ
فردوسی را آتش زد ( 5) این بما می گوید که وجدان تاریخی ایرانیان فرمان
سرنگونی استبداد مذهبی را صادر تا آن را در کنار استبداد پهلویسم، که سبب ساز
انقلاب بهمن شد، دفن کند. ولی برای اینکه
این مبارزه هر چه زودتر و با خسارت کمتر همراه شود باید روشهایی بکار رود
که این امکان را ایجاد کند.
در داخل ایران، وجدان تاریخی و مبارزاتی ایرانیان از
طریق تجربه و خطا و تجربیات را با آنها در میان گذاشتن، راه خود را به جلو باز می
کند. در خارج از ایران و در آن راستا؛
پیشنهاد می کنم که به 14 پیشنهادی که آقای بنی صدر (6 ) حدود 13 سال پیش عرضه کرد مراجعه کنید.ازجمله پیشنهادات:
۱ – پس گرفتن شناسائی
از دولتهای سرکوب گر. دست کم، فروکاستن آن تا حد روابط کنسولی.
۲ – خودداری از
شناسائی گروه های مخالف رژيمهای سرکوبگر (نه مانند لیبی) و عدم حمايت سياسی و مالی
و تبليغاتی کردن از آنها و درست کردن آلترناتیو. این کارها جلوی رشد آلترناتیوهای
مستقل که لازمه پروسه دمکراتیک است، را می گیرد.
۳ – ترک سیاست حمايت
از بخشی از رژيم در برابر بخشی ديگر. در مورد ايران، غرب بطور سیستماتیک از میانه
روها و عملگراها حمایت کرده است.
۴ – خودداری از حمله
نظامی و حتی تهديد به حمله نظامی؛ زيرا در صورتي که يک جامعه خود را تحت چنين
تهديدي احساس کند، صرفنظر از ميزان مخالفتها، عليه رژيم خود بسيج نخواهد شد.
۵ – خودداری از حمايت
سياسی و نظامی و مالی و تبليغاتی از گروه های مسلح و به استخدام خود در نياوردن
آنها.
۶ – رفتار بدون تبعيض
با همه استبدادها بدون توجه به منافع ملي. اگر استبداد بد است، در همه کشورها بد
است. داشتن استاندارد دو گانه باعث بدبینی مردم کشورهایی که برای دمکراسی مبارزه می
کنند، می شود.
۷ – خودداری از فروش
اسلحه، به خصوص اسلحه ای که در سرکوب جنبش مردم کاربرد دارند.
پیشنهادها به دولتهای
خارجی در قلمروی اقتصادی:
۸ – ممنوع کردن اعطاي
قرضه به دولتهای سرکوبگر و جلوگيري از چنين اقدامي توسط بانکها و نهادهاي اقتصادي.
۹ – ممنوع کردن بانکها
و شرکتهاي اقتصادي از اداره پولهای سران رژیم های سرکوبگر
۱۰ – رديابي و شناسایی
دارائی های رهبران فاسد و همدستان آن در اقتصاد بينالملل، ضبط و واریز کردن
اموال آنها به حساب ملتها، وقتی که حاکمیت ملتها در کشورهایشان مستقر شود.
۱۱ – موظف کردن بانکها
و ساير سازمانهاي اقتصادي به شفافسازي روابط اقتصادي خود با اين کشورها، بقصد
جلوگيری از رانت خواری و خریدهای سری نظامی.
۱۲ –شفافسازي قيمت
کالاهايي که به اين کشورها فروخته ميشوند؛ بهمنظور جلوگيري از رانتخواري و کاهش
سطح فقر که امکان مقاومت مردم در برابر استبداد را بیشتر می کند. (در مورد ايران
کالاهاي وارداتي اغلب حداقل سه برابر قيمت واقعی به مردم فروخته ميشود).
۱۳ – مبارزه بين المللی
با قاچاق مواد مخدر که يکی از منابع مهم درآمد رژيمهای سرکوبگر است(دولت ايران
نمونه بارز اين اقدام است). اين مبارزه، بسود تمامی بشریت است.
۱۴ – شفافسازي
قراردادهاي نفتي با استفاده از فناوري موجود بهمنظور نشان دادن قیمت فروش نفت و
نيز شفافسازي ميزان فروش مخفيانه نفت و اینکه چه ميزان از اين پول به حسابهاي
رهبران رژیم های سرکوبگر واريز ميشود، اهمیت این تدبیر از آنجاست که رژيمهای
استبدادی در بودجه خود از جامعه هایشان مستقل هستند.
مخلص
محمود دلخواسته
m_delkhasteh@yahoo.co.uk
(1)
https://www.nato.int/cps/en/natohq/news_148979.htm
(2)
چندی پیش یکی از اساتید
دانشگاه لندن به اینجانب گفت که زمانی که خانم مسیح علینژاد به لندن آمدند،
همکارانم کمک زیادی به ایشان کردند. ولی
کم کم متوجه شدند که ایشان از همه استفاده ابزاری می کنند و به همین علت رابطه خود
را با ایشان قطع کردند و اینکه نمی دانستند که به چه فرد سخت خود شیفته ای کمک می کرده اند.
(3)
کاخ الیزه برای چند ساعت نمایش می آورد
(4)
https://z-upload.facebook.com/newyorker/posts/10159193544853869
البته بعد که متوجه شدند که بد جوری بند را آب داده
اند، مصاحبه ای مهندسی شده با مصاحبه گری که بمانند مصاحبه گران درباری و ولایی
مصاحبه می کردند انجام دادند. و در مصاحبه
مطابق روش معمول برای فریب دادن، مشغول گل آلود کردن آب شده و اینکه همه رهبر
هستند و من رهبر هستم و تو رهبر هستی و او رهبر است و ما رهبریم و شما رهبرید و
آنها رهبرند. البته اگر مصاحبه گر به
حداقل وظیفه خود عمل می کرد از این خانم سوال می کرد که چگونه شد که با این نوع
نگاه و باوری دموکراتیک، در مصاحبه با نیویورکر از رهبری
همگانی و این آن و آنها سخنی نگفته اید و خیلی صریح و شفاف خود را رهبر معرفی کرده
اید؟
(5)
https://news.gooya.com/2022/10/post-69373.php
(6)
https://www.csmonitor.com/Commentary/Global-Viewpoint/2011/1109/How-to-overthrow-Iran-s-regime-without-war-or-sanctions
(7)
https://iranglobal.info/node/24010?fbclid=IwAR2b3Tv4G8OL6kDxItUFde25JSONnmSukLAbc5BJVqtPdtWVzTMpbesMJY4