۱۳۹۲ آذر ۲۳, شنبه

به یاد برادرم مسعود



امروز سی و پنجمین سالروز شهادت برادرم مسعود دلخواسته، در جریان انقلاب 57 بدست لباس شخصی های شاه می باشد.  از این فرصت استفاده می کنم تا به نسل جوان یادآوری کنم که مسعود و مسعودها به این علت سینه خود را در برابر گلوله ها سپر نکردند تا مستبدی را جانشین مستبدی دیگر و نظام بس فاسد تری را جانشین نظام فاسد قبلی بکنند.  مسعود، شخصیتی استبداد ستیز داشت و دشمنی اش با سلطنت از همین جا نشات می گرفت.  تاب تحمل زور شنیدن و نقض کرامت خود و دیگران را نداشت.  برای نمونه، دو سال قبل از شهادتش که در سن 17 سالگی به هوانیروز ملحق شده بود، در صبحگاه، سرهنگی به او توهین و فحش مادر می دهد و مسعود در جا او را با مشتی نقش بر زمین می کند و از آنجا به زندان می افتد ولی از آنجا که هنوز سنش قانونی نبود، موفق به اینکه او را محاکمه نظامی کنند نمی شوند و در نتیجه اخراجش می کنند.   در محله، عیاری به معنی کامل کلمه بود و حامی ضعیفان و قلدرها و زورگوها تا زمانی که او بود نمی توانستند سر کوچه بایستند و به بچه ها همیشه اول سلام می داد.
درست دو روز قبل از شهادتش به مزار قربانیان استبداد سلطنتی پدر و پسر، یعنی شهدای سی تیر، دکتر فاطمی و میرزاده عشقی رفت.  خمینی را هم مانند اکثریت مطلق نسل ما تنها از طریق مصاحبه ها و اطلاعیه هایش می شناخت و البته  از این منظر، خمینی هیچ نبود جز ستاره آزادی و معنویت و مدافع استقلال و آزادی وطن و اسلامی که بیانگر این ارزشها می بود.  مسعود برای وطن و آینده وطنی مبارزه می کرد که در آن ساکنان ایران زمین از حقوق انسانی و ملی خود بر خوردار می شدند.
بعد از کودتای سی خرداد شصت همیشه به تکرار می گفتم که اگر مسعود در جریان انقلاب به شهادت نمی رسید، بدست جلادان خمینی به شهادت می رسید چرا که مسعودی را که من می شناختم از اولین کسانی می بود که در برابر عهد شکنی خمینی و کوشش او در باز سازی استبداد می ایستاد چرا که همانطور که گفتم مسعود دلخواسته ظلم ستیر و استبداد ستیز بود.
کوتاه سخن اینکه به مافیای حاکم می گوییم که شیران کشته نشدند تا کفتاران جانشین انها شوند و انقلابیون کشته نشدند تا ضد انقلاب در لباس انقلاب استبداد سلطنتی را این بار در لباس دینی باز سازی کند.  در اینجا عهد خود را با برادرم تازه می کنم و به او می گویم که جان برادر، تو رفتی و ما مانده ایم.  تو ایستادی و ما ایستاده ایم و این ایستادگی را تا آخرین نفس ادامه خواهیم داد تا بالاخره وطن استبداد زده ما بعد از و بیش از یک قرن مبارزه، معشوق استقلال و ازادی و مردم سالاری  را در اغوش گرفته و جمهوری شهروندان برقرار و در رشدی فقر شکن، ایرانیان و ساکنان ایران زمین در ازادی و در عطری از معنویت که مولوی ها را پرورش داد، نفس بکشند.


مصاحبه با نازنین مادر:

 http://www.youtube.com/watch?v=AALCeGOsUjY

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر