۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

ماه را ماه زایش زندگی و رشد کنیم




تازه از سفری کوتاه برگشتم.  با تشکر از نظرات بعضی از دوستان راجع به داستانک چگونگی گم شدن ماه در کریسمس.  انسان به عنوان مجموعه ای از استعدادها، نیاز به فضای لازم برای پرورش استعدادها دارد.  برای اکثریت امثال که از حداقل امکان رشد برخوردار بوده ایم،  چنین فضاهایی راحت در اختیار انسان قرار نمی گیرد و  بدست آوردن/خلق آن میتواند مانند با دست و پای برهنه م خون آلود از کوهی سرکش بالا رفتن باشد و کوشش بسیار لازم است تا از حداقل امکانات حداکثر استفاده را کرد.  از این داستانک و داستانها کم ندارم ولی بیشترشان هنوز به قلم در نیامده اند و دنبال فرصت هستند تا حیاتی خارجی نیز بیابند.  یکی از اساتید انگلیسی که از متفکران منتقد در دانشگاهمان است داستان را خوانده بود از جمله برایم نوشت:
" thank you for being so thoughtful and sending it to me. It was somewhat poignant for me, given that I am also a mother without a child"
" تشکر می کنم از اینکه بسیار با فکر بودی که برای منهم فرستادی.  گونه ای برای من غمگنانه بود و این به این علت است که منهم مادری هستم بدون فرزند."

شاید بشود گفت که هر چه به احساس و عواطف انسانها مربوط می شود وقتی بر قلم اورده شود و حتی وقتی فقط منظور  شاد کردن باشد، انسانهایی را هم غمگین می کند.  ولی غمگینی این استادی که را می شناسم غمگینی از نوع غصه خوردن و برای خود دل سوختن نیست.  غمگیمی انسانی است  که این کمبود سخت درد آور را به انرژی ای سازنده در فضاهای دیگر تبدیل کرده است و کم کم در حال تبدیل شدن به یکی از روشنفکران شناخته شده و مورد احترام  در کشورهای انگلیسی زبان می باشد.  امید که هموطنان ما نیز کمبودهایی را که زندگی در زیر سقف رژیمی مافیایی و سخت تبهکار و بی کفایت به آنها تحمیل کرده است تبدیل به بهانه ای برای بی عملی نکنند و از حداقل فرصت حداکثر امکان را برای رشد و رهایی خود از استبداد ناقض حقوق انسان و حقوق ملی بکار بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر