همکاران و هوادران و حتی غیر هواداران اقای بختیار هشدار اقای بختیار در مورد خطر استبداد دینی را از مثبت ترین نکات در کارنامه ایشان می دانند. در این رابطه بحثی در زیر یکی از مقالاتی که یکی از همکاران آقای بختیار تحت عنوان:" بختیار و نامه هایش به خمینی"(1) منتشر شد هموطنی در این رابطه از من سوال کرد. که در اینجا پرسش و پاسخ را همراه می کنم:
آقا/خانم زندانیان فرمودند:"جناب دلخواسته نکته ای که از طرف تمامی منتقدین بختیار (منجمله شما) نادیده گرفته میشود این حقیقت تلخ است که تقریبا ١٠٠% هشدارها و پیشبینی های وی در مورد فاجعه بار بودن حضور آخوندها در سیاست صحیح از آب در آمد.
آیا فکر نمی کنید حداقل در این مورد برخورد ایشان صحیح بود و برخورد آقای بنی صدر (و پیروانش) اشتباه؟"
دو نکته در این رابطه:
1. این سخن را همکاران و طرفداران اقای بختیار مکرر تکرار می کنند گونه ای که ایشان تنها فردی بوده اند که خطر استبداد دینی را می دیده اند و اینگونه بدون اطلاع رهبران جبهه ملی نخست وزیر استبداد در حال سقوط را توجیه کنند و بعه به مردم سرکوفت بزنند که چرا به هشدار توجه نکردند. البته که اینگونه نیست. برای مثال در فرانسه در زمانی که خمینی وارد پاریس شده بود، بنی صدر 23 مسئله را تدوین کرده بود که در آن چه باید کردها و چه نباید کردها ذکر شده بود. دو مورد از آن ربط پیدا می کرد به خطر استبداد دینی. آیت الله طالقانی و آیت الله زنجانی نیز از جمله کسانی بودند که این خطر را از قبل می دیدند. بیشتر، اقای زنجانی شخصیت اقای خمینی را هم خوب می شناخت و در همان زمانهایی که آقای بختیار به اقای خمینی نامه می نوشت و او را رهبر خود و از او راهنمایی و کمک می خواست، آقای زنجانی در توصیف شخصیت آقای خمینی می گفت که اگر این ادم را کدخدای دهی تنها با 7 خانه بکنند، او این ده را بهم خواهم ریخت.
2. تنها با داشتن باور استبدادی و نیز شخصیت استبدادی نمی شود استبداد را بر پا کرد. برای استقرار/باز سازی هر استبدادی اهرم ها و شرایط لازم است:
الف:اهرمها و پایه هایی که استبداد بعد از انقلاب را باز سازی کرد بیشتر در دولت آقای بازرگان بود (خصوصا نقش آقای یزدی در این رابطه بسیار مهم است.) که ساخته شد. مانند سپاه پاسداران، دادگاه انقلاب، جهاد سازندگی،....
ب: شرایط را بیشتر دو محور ایجاد کردند:
- سازمانها و شخصیتهای استالینیست که خود را لنین های ایران می دانستند و در پی انقلاب اکتبر با شروع جنگ داخلی در کردستان و گنبدو خوزستان، عنصر خشونت را به انقلابی که بیشتر از طریق روشهای غیر خشن پیروز شده بود تحمیل کردند و اینگونه برای اعمال خشونت سپاه و کمیته ها بر علیه نیروهایی که در انقلاب شرکت کرده بودند، "مشروعیت" ایجاد کردند.
- مهمتر از آن، نقش اقای بختیار در کودتای نوژه( که کودتایی محکوم به شکست بود و تنها هدف ان این بود تا آخرین خط دفاعی بر علیه حمله ارتش صدام را که نیروی هوایی بود از پیش پا بردارد.) و بر انگیختن صدام حسین برای حمله به ایران می بود. ایشان چنان در فریب صدام موفق شده بود که او باور کرده بود که جنگ در عرض 4 روز جنگ به پایان می رسد. هزار خبرنگار هم دعوت کرده بود تا در اهواز خطبه پیروزی خود را بخواند، آقای بختیار کابینه خود را هم به بغداد برده بود تا سوار بر تانکهای عراقی در اهواز بر پشت بدن سربازان ایرانی، دولت خود را تشکیل دهد. علت اصلی تنفر باور نکردنی اقای بختیار از بنی صدری که قبلا او را دوست مبارز خود می دانست و گفته بود که در پاریس تنها یک ادم حسابی وجود دارد و ان بنی صدر است، این بود که می دانست که تحت فرماندهی او بود که ارتش از هم پاشیده مانع پیروزی صدام شد. به همین علت بود که می گفت بنی صدر از خمینی خطرناکتر است. آقای بختیار اغاز گر جنگی شدند که از طریق ان روحانیت در پی قدرت توانست پایه های استبداد خود را پی بریزد.
سخت است تصور باز سازی استبداد در بعد از انقلاب و استقرار استبداد دینی بدون نقش کلیدی آقای بختیار در ایجاد شرایط ایجاد چنین استبدادی. همکاران اقای بختیار که پی در پی هشدار آقای بختیار در ظهور استبداد دینی را مکرر تکرار می کنند خوب است به نقش محوری اقای بختیار در استقرار چنین استبدادی نیز اشاره کنند.
آیا فکر نمی کنید حداقل در این مورد برخورد ایشان صحیح بود و برخورد آقای بنی صدر (و پیروانش) اشتباه؟"
دو نکته در این رابطه:
1. این سخن را همکاران و طرفداران اقای بختیار مکرر تکرار می کنند گونه ای که ایشان تنها فردی بوده اند که خطر استبداد دینی را می دیده اند و اینگونه بدون اطلاع رهبران جبهه ملی نخست وزیر استبداد در حال سقوط را توجیه کنند و بعه به مردم سرکوفت بزنند که چرا به هشدار توجه نکردند. البته که اینگونه نیست. برای مثال در فرانسه در زمانی که خمینی وارد پاریس شده بود، بنی صدر 23 مسئله را تدوین کرده بود که در آن چه باید کردها و چه نباید کردها ذکر شده بود. دو مورد از آن ربط پیدا می کرد به خطر استبداد دینی. آیت الله طالقانی و آیت الله زنجانی نیز از جمله کسانی بودند که این خطر را از قبل می دیدند. بیشتر، اقای زنجانی شخصیت اقای خمینی را هم خوب می شناخت و در همان زمانهایی که آقای بختیار به اقای خمینی نامه می نوشت و او را رهبر خود و از او راهنمایی و کمک می خواست، آقای زنجانی در توصیف شخصیت آقای خمینی می گفت که اگر این ادم را کدخدای دهی تنها با 7 خانه بکنند، او این ده را بهم خواهم ریخت.
2. تنها با داشتن باور استبدادی و نیز شخصیت استبدادی نمی شود استبداد را بر پا کرد. برای استقرار/باز سازی هر استبدادی اهرم ها و شرایط لازم است:
الف:اهرمها و پایه هایی که استبداد بعد از انقلاب را باز سازی کرد بیشتر در دولت آقای بازرگان بود (خصوصا نقش آقای یزدی در این رابطه بسیار مهم است.) که ساخته شد. مانند سپاه پاسداران، دادگاه انقلاب، جهاد سازندگی،....
ب: شرایط را بیشتر دو محور ایجاد کردند:
- سازمانها و شخصیتهای استالینیست که خود را لنین های ایران می دانستند و در پی انقلاب اکتبر با شروع جنگ داخلی در کردستان و گنبدو خوزستان، عنصر خشونت را به انقلابی که بیشتر از طریق روشهای غیر خشن پیروز شده بود تحمیل کردند و اینگونه برای اعمال خشونت سپاه و کمیته ها بر علیه نیروهایی که در انقلاب شرکت کرده بودند، "مشروعیت" ایجاد کردند.
- مهمتر از آن، نقش اقای بختیار در کودتای نوژه( که کودتایی محکوم به شکست بود و تنها هدف ان این بود تا آخرین خط دفاعی بر علیه حمله ارتش صدام را که نیروی هوایی بود از پیش پا بردارد.) و بر انگیختن صدام حسین برای حمله به ایران می بود. ایشان چنان در فریب صدام موفق شده بود که او باور کرده بود که جنگ در عرض 4 روز جنگ به پایان می رسد. هزار خبرنگار هم دعوت کرده بود تا در اهواز خطبه پیروزی خود را بخواند، آقای بختیار کابینه خود را هم به بغداد برده بود تا سوار بر تانکهای عراقی در اهواز بر پشت بدن سربازان ایرانی، دولت خود را تشکیل دهد. علت اصلی تنفر باور نکردنی اقای بختیار از بنی صدری که قبلا او را دوست مبارز خود می دانست و گفته بود که در پاریس تنها یک ادم حسابی وجود دارد و ان بنی صدر است، این بود که می دانست که تحت فرماندهی او بود که ارتش از هم پاشیده مانع پیروزی صدام شد. به همین علت بود که می گفت بنی صدر از خمینی خطرناکتر است. آقای بختیار اغاز گر جنگی شدند که از طریق ان روحانیت در پی قدرت توانست پایه های استبداد خود را پی بریزد.
سخت است تصور باز سازی استبداد در بعد از انقلاب و استقرار استبداد دینی بدون نقش کلیدی آقای بختیار در ایجاد شرایط ایجاد چنین استبدادی. همکاران اقای بختیار که پی در پی هشدار آقای بختیار در ظهور استبداد دینی را مکرر تکرار می کنند خوب است به نقش محوری اقای بختیار در استقرار چنین استبدادی نیز اشاره کنند.
(1):
http://iranian.com/posts/view/post/28823/jumpto/idcomment-46185
http://iranian.com/posts/view/post/28823/jumpto/idcomment-46185
به این بحث این را هم اضافه نمایید که آقای بختیار با قبول کردن نخست وزیری شاه در آن شرایط انقلاب وزنه نیروهای جبهه ملی را بسیار سبک نمودند. چرا که با وجود اینکه جبهه ملی او را اخراج کرد، اولاً ترکیب دولت موقت از یک دولتی که می توانست به سرپرستی دکتر سنجابی ( رهبر جبهه ملی در آن موقع ) باشد، به دولتی که توسط مهندس بازرگان بوجود آمد تبدیل شد.
پاسخحذفکاملا حق با شماست. اگر وقت یاری کند و امکان گسترده تر کردن بحث را پیدا کنم حتما به این موضوع بسیار مهم نیز اشاره خواهم کرد.
پاسخحذفممنون