۱۳۹۲ اسفند ۱۰, شنبه

اول درسی که از حوادث کریمه می شود آموخت



ترکیب جمعیتی، اهمیت استراتزیک، دولت اوکراین تحت کنترل بیشتر دست راستی ها و راستهای افراطی افتادن و در نتیجه در مدتی کوتاه مرتکب تصمیمهای سیاسی نا بخردانه و نژاد پرستانه شدن( برای مثال زبان روسی را که زبان دوم رسمی در مناطق روس زبان بود مجلس از رسمیت انداخت که بسیار مشکل ساز است.  برای نمونه بیمار روسی زبان به دکتر می رود و دکتر مجبور است نسخه را به اوکراینی بنویسد که بیمار نمی داند.) و اینگونه فضای عمل برای روسیه فراهم کردن و پوتین خود را در موقعیت ناجی قرار دادن، تجربه سیاسی روسیه و دست غرب را از قبل خواندن، ...و وضعیتی را ایجاد کرده است که بنظر می رسد، اگر اتفاق غیر مترقبه ای نیافتد، کریمه حداقل برای مدتی طولانی از دست اوکراین خارج شده است.  البته کریمه هیچوقت جز سرزمین اوکراین نبوده است( اوکراین نیز کشور نبوده است ,بیشتر گوشت شکاری بوده است که بین روسیه و لهستان و امپراطوری اتریش تقسیم می شده است. بعد از استقلال اوکراین یکبار دو جامعه شناس اوکراینی به دانشگاه ما-دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن- امدند و در سمینارهای کلاس ما در رابطه با تئوریهای ناسیونالیسم شرکت کردند. علت حضور خود را خیلی راحت گفتند: ما هیچوقت کشور نبوده ایم و حالا کشور شده ایم ولی نمی دانیم هویتمان چیست و اینجا آمده ایم تا با کمک گیری تئوریهای ناسیونالیسم، هویت سازی کنیم.)  سه قرن اخیر را که جز روسیه بوده است و قبل از ان هم  و این تنها در زمان خروشچف بود که در حال مستی، سند الحاق کریمه به اوکراین را امضا کرد.

یکی از اموری که می تواند درسی در رابطه با غرب باشد این است که در حالیکه اتحادیه اروپا و آمریکا از طریق بیشتر مراکز حقوق بشری( با سازمانهای حقوق بشر مانند عفو بین الملل اشتباه گرفته نشود.) و کسانی که از طریق جایزه گرفتن در رادار رسانه ها قرار گرفته اند و بطور مستقمیم و غیر مستقیم تجزیه طلبی را حقی از حقوق! می دانند، حال که به اوکراین رسیده است، شب و روز از تجزیه ناپذیری اوکراین و تمامیت ارضی اوکراین سخن می گویند.  معیارهای دوگانه ای که تجزیه طلبی را در داخل اروپا بر نمی تابند( حتی کوشش شدیدی می کنند که اسکاتلند که با توافقنامه ای در سه قرن قبل با انگستان یکی شد، این توافقنامه را از طریق رفراندم نقض نکند و می گویند که اگر مردم اسکاتلند رای به جدایی دادند باید دوباره تقاضای وارد شدن به اتحادیه اروپا را بکنند که سالها طول خواهد کشید و اصلا معلوم نیست که تقاضای عضویتش پذیرفته شود.  خلاصه مردم اسکاتلند را از رای به جدایی دادن می ترسانند.) و در خارج از اروپا تشویق می کنند بما می گوید که دفاع از حقوق بشر برای غرب استفاده سیاسی دارد و تا زمانی که از طریق حقوق بشر می تواند اهداف سیاسی خود را پیش ببرد مدافع پر سرو صدای حقوق بشر می شود.  به بیان دیگر در راستای منافع ملی خود می باشد که این حقوق را یا بشدت منبسط و کشدار می کنند و تجزیه طلبی هم شامل ان می شود و یا منقبض و محدود.

نتیجه در خود متن است و نیازی به نتیجه گیری نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر