۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

دکتر خاتمی، دکتر روحانی و پروفسور فرد هالیدی چرا تقلب کردند؟





خبر تقلب دکتر خاتمی، استاد فلسفه دانشگاه تهران  در تز دکترای خود من را اول یاد تز نوشته و دکترا گرفته آقای حسن روحانی انداخت که در زمان انتخابات اولین مجلس بعد از انقلاب، یک شبه روزنامه جمهوری اسلامی ایشان را به دکتر کرد و آنهم دکتری که دکترایش را از دانشگاه لندن در جامعه شناسی حقوق حقوق گرفته است.  نزدیک بیست سال هم حقوق و مزایای این دکترای خیالی را گرفت(اخیرا در خاطراتش گفته است که در دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن در حد ام فیلM/Phil-ماقبل دکترا- برای یک ترم اسم نویسی کرده بود.  با دوستانم در بخش اداری تماس گرفتم و گفتند که هیچگاه چنینی دانشجویی با این نام در دانشگاه اسم نویسی نکرده است.  بعد هم دانشگاه پاسخی رسمی به سوال سایت خود نویس داد و گفت که هیچگاه چنین فردی در دانشگاه اسم نویسی نکرده بوده است.) و بعد که  با انگلیسی  بسیار ضعیف خود(یادمان باشد که زمانی که ایشان را کاندیدا کردند گفته شد که هفت زبان را مانند بلبل صحبت می کند.) دکترایی از یکی از دانشگاه های  اسکاتلند(که در درجه بندی دانشگاه ها در رتبه پایین قرار دارد.) گرفتند.  تحقیقات معلوم کرد که در این دکترا نیز تقلب بسیار کرده اند و در نوشتن تز می باشد.  از جمله بخشهای بسیاری از ان را از نویسنده افغان محمد هاشم کمالی دزدیده اند:
  http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/iran/10143799/Iranian-president-Hassan-Rouhani-plagiarised-PhD-thesis-at-Scottish-university.html

بعد یاد پروفسور فرد هالیدی/Fred Halliday افتادم که احتمالا در تز دکترای خود تقلب نکرده بود ولی در کارهای بعدی بسیار. یکبار در دفتر یکی از اساتید دانشکده روابط بین الملل که ایشان هم در آنجا تدریس می کرد، صحبت میکردم و در بین صحبت لیستی بلند بالا از انتشارات فرد هالیدی را نشانم داد و گفت آخر چگو نه ممکن است فردی با تمام کارهایی که دارد بتواند اینقدر تولید کند؟ پاسخی  برایش نداشتم تا یک روز یکی از دوستان نزدیک آن زمانم که فرد هالیدی استاد راهنمای تز او بود در غذا خوری Brunch Bowl (البته چند سالیست که اسم آن را عوض کرده اند.) که طبقه چهارم ساختمان قدیمی دانشگاه بود با حالت پکری آمد پیشم.   حالش خیلی گرفته بود و از او علت را سوال کردم.  گفته که فرد هالیدی فصل تئوری او را برداشته و به اسم خود منتشرکرده است! و حالا برای کاری که خود او انجام داده ام باید به هالیدی رفرنس بدهد!   

مات موندم و در اینجا بود که پاسخ به سوال آن استاد را یافتم.  دوستم ادامه داد که هالیدی به او گفته است که  برای دفاع از تز دکترایت نگران نباش و ترتیبش را خواهم داد(یعنی اینکه اساتیدی را که دوست من باید در برابر آنها از تزش دفاع کند فرد دست چین خواهد کرد و اینگونه بدون مشکل دکترایش را خواهد گرفت.)
کاملا معلوم بود که این نوع کار برای فرد روشی عادی می باشد و بهمین علت براحتی در این باره سخن می گوید و با دادن جایزه دکترا، دهان آنها را می بندد(این را هم بگویم که فرد مدتی دومین استاد راهنمای من بود که سر دروغی در سخنرانی که گفت و افشای دروغ  از طرف من، نه فقط حود را کنار کشید بلکه بیشترین کوشش خود را کرد و با سو استفاده حداکثر از قدرتی عجیبی که در دانشگاه داشت سعی کرد من را از دانشگاه اخراج کند که موفق نشد و داستانی دیگر است.)

حال سوال این است که چرا اینها تقلب می کنند؟ یکی از علل اصلی تقلب کردن که در غرب هم اتفاق می افتد ولی نه بشدت دانشگاه های ما، این است به علت تسلط رو به گسترش ایدئولوژی نئو لیبرالیسم و تبدیل دانشگاه ها به بازار، فشار بسیار شدیدی روی اساتید است که تا می توانند تولید کنند و منتشر.  اینها هر سال باید در برابر کمیته ای گزارش کار سالانه خود را بدهند و اگر کم تولید کرده باشند، تهدید می شوند، یا وقت تحقیق از آنها گرفته می شود و از آنها فقط بعنوان معلم استفاده می شود و یا.... ولی این مسئله شامل حای این سه نفر نمی شود.  آقای محمود خاتمی را تا هفته قبل اصلا نمی شناختم و بعد از خواندن خبرها در مورد ایشان علت اصلی تقلب کردن را عشق به شهرت یافتم.  در مورد اقای روحانی علت را باید در سرمایه سیاسی که عنوان دکترا برای ایشان ایجاد می کرد جست و در مورد فرد هالیدی، هم علت را بیشتر باید در شهوت شهرت دید.  ایشان بیشتر به علت نزدیکی به دستگاه حاکمه انگلستان(در اسناد منتشر شده دولت انگلیس می بینیم که ایشان همیشه طرف مشورت دولت انگلیس در رابطه با ایران و خاورمیانه بوده است.  در آخرین سفری هم که به ایران رفت، پیام  دولت انگلیس را برای اقای خاتمی برد.  این را در کلاسهای دانشجویان دکترایش گفته بود-)، ایشان در موقعیتی ممتاز استادی در یکی از معتبر ترین دانشگاه های دنیا قرار گرفته بود(استاد دیگری از دانشگاه بمن گفت که هالیدی  اول تقاضای  تدریس نیمه وقت در دانشگاه را کرده بود و رد شده بود ولی سال بعد یکضرب او را به عنوان استاد تمام وقت پذیرفتند.) در حالیکه ایشان نه استاد و اهل کاری علمی که روزنامه نگار بودند و معلومات تئوریک و علمی ایشان بسیار محدود بود و البته برای پر کردن این کمبود، دزدی کارهای تئوریک دانشجویانش که بیشتر جذب شهرت و نیز شخصیت کاریزماتیکش شده بودند، لازم می آمد.

کسانی که به کار تولید و تحقیق و کارهای خلاقانه و کارهایی که به نتیجه مثبتی منجر شود، انجام داده باشند، نیک لذت ناز انجام و به پایان بردن آن کار را می فهمند.  این دقیقا همان لذتی است که امثال این افراد هیچگاه تجربه نمی کنند.  در عین حال، وقتی شب سر را زمین می گذارند و با خود تنها، آنگاه با خود تقلبی و متقلب روبرو می شوند و این حالتی است که هیچگاه آنها را تنها نمی گذارد.  متاسفانه فرد هالیدی در آخر عمر، دچار افسردگی شدید شد و بعد مبتلا به سرطان شد و در گذشت.  در زمان افسردگی اش یکی از دوستان انگلیسی که از ماجرای من و هالیدی اطلاع دقیق داشت یکروز در کتابخانه چیزی شبیه این بمن گفت:"محمود این افسردگی را تو به فرد دادی چرا که با تمام قدرتی که دارد از یک دانشجوی خارجی در زمین خودش( دانشگاه) شکست خورد." گفتم اگر هم باشد علت اصلی نیست.  بنظرم علت اصلی این است که این آدم خود می دانست که انسان قلابی/fake  می باشد و متقلب و این بود که او را راحت نمی گذاشت و باید با آن سرو کله میزد.
حال حرف من به آقای خاتمی این است که حیف نیست زندگی خود را اینگونه صرف می کنید؟ بیایید با استفاده از دو عنصر شجاعت و صداقت حقایق را با مردم در میان بگذارید و اینگونه عمر باقیمانده را در یابید و زندگی دوباره را آغاز کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر