چند روز قبل، برای اولین بار، یک رسانه اصلی در آمریکا - سی ان ان - کوشش کرد که بحث آزادی بین موافقان و مخالفان در رابطه با حق حمل سلاح گرم انجام دهد. بحثی شد که بعد از آن نیز بسیار بحث بر انگیز شد و بسیاری ان را قدمی به جلو برای ایجاد جو دموکراتیک در آمریکا جشن گرفتند. ولی انتقادی اصلی که به این بحث با حضور حدود 2500 نفر تماشاچی صورت گرفت، این بود که واکنشهای شرکت کنندگان و کف زدن برای سخن موافق و یا هو کردن نظر مخالف، به کیفیت بحثی که می توانست بسیار بهتر صورت بگیرد لطمه زد و دیشب در سی ان ان دیدم که یکی از متخصصان امر، به سی ان ان پیشنهاد می کرد که اینگونه بحثها را بدون تماشاچی انجام دهد تا بینندگان، بدون تحت تاثیر کف زدنها و هو کردنها، خود به نظر و قضاوت برسند.
این نحوه رفتار من را راست برد به حدود 58 و بهار کوتاه آزادی، که بنی صدر با روش بحث آزاد با دگر اندیشان وارد قلب فضای سیاسی ایران شده بود. روشنفکران چپ (که در وقاقع اکثریت مطلق استالینیست بودند و در پی ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای خود.) در آغاز کار از شرکت در انجام بحث دوری می کردند و اینگونه بر در و دیوار خیابانها عباراتی مانند:"رابطه بنی صدر با چپ ها مثل رابطه جن است و بسم الله". نقش بسته بود
بالاخره آقای بابک زهرایی پذیرفت که در بحث آزادی با بنی صدر در تلویزیون شرکت کند. یادم است که چنان علاقه ای به شنیدن بحث بود که خیابانهای تهران و حتما دیگر شهرها، مانند زمانی که مراد برقی پخش می شد، خلوت شده بود. بحث بسیار موفقیت آمیز بود، از جمله به این دلیل که برای اولین بار یک روشنفکر مسلمان با یک روشنفکر چپ، در محیطی آزاد و بدون سانسور و در نهایت احترام با یکدیگر به بحث راجع به مسائل واقعی، از جمله مشکلات اقتصادی و روش حل آن پرداختند.
موفقیت بحث، ضرور کرد ادامه بحث را. ولی متاسفانه، آقای قطب زاده که رئیس رادیو و تلویزیون بود و در فکر رئیس جمهور شدن، موفقیت و محبویت بنی صدر در این بحث را تهدیدی برای خود دید و اجازه انجام آن را نداد.
ناچار بحث آزاد قرار شد که در زمین چمن دانشگاه ملی (یا استادیوم داوودیه. خوب خاطرم نیست.) انجام بگیرد. میزی بر روی سکویی در وسط زمین چمن گذاشته شد و حدود 70 هزار نفر از دو طرف مانند حلقه آن را در میان گرفتند. بحث آزاد در آن جو پر هیجان بعد از انقلاب، حدود چند ساعت طول کشید. نه در طول انجام بحث آزاد و نه بعد از آن، حتی فریادی خشم آلود را نشنیدم. یادم است که با خودم گفتم که این همان آزادی بود که برایش انقلاب کردیم. به دلیل همین مشاهدات است که وقتی می بینم که گفته می شود:"مردم ایران در زمان انقلاب می دانستند چه می خواهند ولی نمی دانستند چه می خواهند." یا:"انقلاب بهمن، انقلاب جهل بود بر علیه ظلم." می بینم که این گونه سخنان را کسانی بر زبان می آورند که هیچ اندیشه راهنمای ان را زندگی نکردند و هیچ عطر اهورایی آزادی که در ایران .وزدین گرفته بود استشمام نکردند. به همین علت است که گفته ام که این در قد و حد آنان نبود و نیست که در مورد انقلاب اینگونه سخن بگویند.
منظور اینکه نشان بدهم که جامعه ایران در آن زمان بسیار از زمان حال آمریکا، در برخورد با دگر اندیشان، نرمهای و قواعد دموکراتیک را رعایت می کرد. علت اینکه جریانهای در پی قدرت بیشترین کوشش خود را کردند تا جلوی اینگونه بحثها را بگیرند این بود که می دیدند که اینگونه بحثها، باعث تنش و خشونت زدایی می شود و بحث آزاد جای برخورد چماقها را می گیرد و این در حالی بود که جنگ قدرت قدرت طلبان نیاز به ایجاد تنش و خشونت و دشمن خلق کردن و در نتیجه چماق را جانشین بحث آزاد کردن داشت.
https://www.youtube.com/watch?v=ZaLh74eXTDo
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر