۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه

در باب سخنرانی امروز اوباما و خط قرمز او

الان به سخنرانی باراک اوباما در باره سوریه گوش می کردم( سخنرانی بسیار قدرتمند است.)  ریسکی که با رسم کردن خط قرمز استفاده از بمب شیمیایی در سوریه انجام داده  بود با شکست بی سابقه در چند قرن اخیر دیوید کامرون در مجلس عوام انگلیس، مخالفت افکار عمومی امریکا از جمله به علت خسته بودن از جنگ، مخالفت بسیاری از نمایندگان کنگره و سنای آمریکا با چنین حمله ای و نامشخص بودن نتایج چنین حمله ای او را در موقعیتی قرار داده که نه راه پس و نه راه پیش دارد.  چرا که از یک طرف رئیس جمهوری آمریکا نمی تواند تعهدی را بکند و بعد آن را در برابر دنیا نقض کند و از طرف دیگر ریسک حمله ای بسیار محدود، بسیار بالا می باشد و در صورت اثر منفی به بار آوردن، جمهوریخواهانی که برای به پایین کشیدن او دقیقه شماری می کنند به هدف خود خواهند رسید.

برای فرار از چنین وضعیتی حال او می گوید که او حمله نظامی را خواهد کرد ( بر قول خود وفادار خواهد بود.) ولی از آنجا که آمریکا قدیمی ترین دموکراسی دارای قانون اساسی در دنیا می باشد، از دو مجلس آمریکا برای انجام این کار اجازه خواهد گرفت.  در چنین  حالتی دو وضعیت بیشتر ایجاد نخواهد شد:

1. 
دو مجلس از تصمیم او حمایت می کنند.  در چنین صورتی در صورتی که حمله نظامی او به سوریه نتایج منفی ببار آورد دیگر جمهوری خواهان نمی توانند او را زیر حمله قرار دهند چرا که خود آنها از چنین تصمیمی حمایت کرده بودند
.
2.
دو مجلس، مانند مجلس انگلستان، با چنین تصمیمی مخالفت می کند.  در چنین حالتی، با وجود اینکه اوباما تحقیر خواهد شد ولی ضرر آن بسیار کمتر از نقض تعهد  خواهد بود.  چرا که او به دنیا خواهد گفت که من آماده بودم حمله کنم ولی از آنجا که در آمریکا سیستم دموکراتیک حاکم است، رئیس جمهور وظیفه دارد از تصمیم نمایندگان که منعکس کننده افکار عمومی آمریکا می باشد اطاعت کند

به بیان دیگر، با نمایندگان دو مجلس آمریکا را وارد معادله کردن، خود را از وضعیت بدترین نجات داده است.  ولی این تصمیم می تواند نتایج دراز مدت مثبتی برای آمریکا و جهان داشته باشد و می تواند سنتی را پایه گذاری کند که از این ببعد هیچ رئیس جمهوری در آمریکا بدون موافقت دو مجلس به جنگ تجاوز کارانه دست نزند ( از اولین کسانی که اینکار را کرد، رونالد ریگان بود که به پاناما حمله کرد و بعد کلینتون در مورد کوزوا و بوش پدر در مورد عراق.)

فیلسوفی فرانسوی( اسمش از ذهنم پرید.) در دوران انقلاب فرانسه گفته بود که دموکراسی در انگلستان  در نتیجه بین ستمگران پدیدار شد ( بعد از سقوط امپراطوری رم، هیچ رئیس قبیله و ناحیه ای در انگلستان دارای آن قدرت نبود که سرتاسر انگلستان را تصرف کند و بنا براین پذیرفتند که سلطنت را به این شرط بپذیرند که حقوق این لردها را تامین کنداینگونه بر عکس کشورهای ما، دیگر شاه نمی توانست یک شبه اموال دیگران را تاراج کند.) حال شاید بشود گفت که در نتیجه ضعف روز افزون امریکا و برخوردهای شدید درون نظام سیاسی آنها، ما شاهد دموکراسی بیشتر و در نتیجه جنگهای کمتری باشیم.

در هر حال وظیفه ماست که وضعیت جهانی هر چه باشد ما پروسه مردم سالاری در ایران مستقل را پیش ببریم.

اخوان المسلمین بر عکس جنبش سبز از روشهای انقلاب ایران یاری می جویند


در اینجا سخن نه از اخوان المسلمین و ایدئولوژی اقتدارگرای آنها و کودتا بلکه فقط سخن از تاکتیکهای جدید آنها در مبارزه می باشد.   چرا که بعد از کشته و زخمی کردن هزاران نفر از آنها حال همان روشهای مبارزه ای را در پیش گرفته اند که ما در انقلاب 57 بکار گرفتیم.  روشهایی که درست عکس آن در جریان جنبش سبز بکار گرفته شد و از دلایل اصلی شکست جنبش شد . 

در بهترین حالت می شود می شود گفت که پیشنهاد آن روشها از طرف رهبران و فعالان جنبش سبز ناشی از بی تجربگی فوق العاده این افراد بود و در بدترین حالت، این روشها پیشنهاد شدند تا جنبش را به شکست بکشانند.  روشهایی مانند اسب تروا و یا اینکه از مدتها قبل مسیر اعتراضات اعلام می شد و به رژیم این فرصت را می داد که از قبل تمام نیروهای خود را در آنجایی نیاز دارد بکار بگیرد.  به بیان دیگر، این نهایت بی تجربگی بود که در مبارزه اختیار زمان و مکان را به قدرت متخاصم داد.  اینکه بسیاری از پیشنهادگران این روشها حال از سینه چاکان دولت روحانی و در زیر خیمه ولایت مطلقه فقیه قرار گرفته اند، احتمال دوم را بیشتر می کند.

در آن زمان بارها امثال من از طریق مقالات و مصاحبه ها این روشها را نقد و پیشنهاد کردند که در مبارزه باید اختیار زمان و مکان را از دست رژیم خارج و در اختیار جنبش قرار داد.  به همین جهت بود که پیشنهاد می کردیم که جنبش را از حالت تقویمی خارج و بصورت خود جوش و جنبشی ها بصورت گروه های کوچک در محله ها و خیابانها به حرکت در آیند و مانند زمان انقلاب در صورت حمله رژیم، بسرعت پراکنده و در نقطه ای دیگری جمع شوند.  اینگونه هم  توانایی عمل متمرکز و سازمان داده  را از نیروهای رژیم که در سطح شهر ها پراکنده شده اند می گیرند و هم از حمایت کسانی برخوردار می شوند که حاضر به حضور در تظاهرات بزرگ با ریسک بالا نیستند ولی در کوچه و خیابان خود حاضر به همکاری هستند و هم در اثر این تظاهرات اعتماد بنفس خود را بالا برده و هم بر تجربه افزوده و هم نیروهای رژیم را دچار خستگی مفرط می کنند. 

دیروز اخوان المسلمین به چنین روشی متوسل شده اند و در صدها نقاط به تظاهرات کوچک دست زده و هم چنین با دادن ضد اطلاعات ( که گفته بودند در میدانی جمع خواهند شد.) رژیم را فریب ( بسیاری از نیروهای خود را به آنجا فرستاده و سیم خاردار کشیده و در نتیجه  در نتیجه در مکانهای دیگر نیروی کافی را در اختیار نداشته است) و از فرصت برای تظاهرات در دیگر مناطق یاری جسته اند. 

منظور اینکه پیشنهادم این است که در خیزش بعدی، هم باید از نخبگان اصلاح طلب بطور کامل عبور کرد و با گفتمان فلج کننده و پر فریب اصلاح طلبی یکبار برای همیشه خداحافظی کرد و هم با روشهای "مبارزه" آنها و همه جا را کربلا و همه روز را عاشورا دانست.  اینگونه است که در مبارزه برای سرنگونی مافیای خیانت، جنایت و فساد و استقرار جمهوری شهروندان، اختیار زمان و مکان را بدست می آوریم و راه پیروزی را بس کوتاهتر می کنیم

۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

After 60 years the CIA admits its role in the 1953 coup against Mussdegh


This coup changed the political destiny of Iran, the Middle East and beyond to the present day.  After 60 years, the CIA admitted its role in overthrowing the democratic government of Mohammad Muddedegh, replacing it with 25 years of brutal dictatorship of the Shah which eventually led to the 1979 Revolution. The irony is that after the June 1981 coup against the Musseghite president, Abohhassan Banisadr, the clergy and groups which supported the 1953 coup took control of the state, a domination which continues to the present day.

The Monarchist and neo-conservative intellectuals like Abbas Milani, Mir Fetrus, Shokat, etc. in the last 25 years tried to re-write history, to absolve the monarchy and argue that Mussdegh was not overthrown by a coup but by a popular uprising. The Shah's son ridiculed those who were talking about a coup.  However, these documents with one blow evaporate the lies which were constructed over more than 25 years.

Still, we expect the release of all CIA documents.  Among the documents we are looking for evidence of the role Ayatollah Khomeini played in the coup.  During the June 1981 coup, he openly stated his support for the 1953 coup by arguing that Mussdegh had gotten a 'slap from Islam'. Later on, the memoirs of Ayatollah Montazeri and Ayatollah Haeri Yazdi, they revealed his very close connection with the two Ayatollahs who played a key role in the coup (Ayatollahs Kashani and Behbahani). The CIA documents could provide more proof.

http://www2.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB435/



۱۳۹۲ مرداد ۲۶, شنبه

در تله دفاع از استبداد سکولار و یا استبداد دینی در مصر


برخوردهای متضاد و متفاوت در رابطه با کودتای نظامیان مصر با حمایت یا مخالفت از سکولارهای سوار تانک شده نشان داد که تنها تحلیل موقعیت از دیدگاه موازنه منفی و اصول راهنمای استقلال و آزادی بود که واقعیت را انگونه که بود دید و بنا بر این  دو قطبی ندید، عکس العمل نشد و هشدارهای را بموقع داد

متاسفانه اکثریت مطلق فعالان سیاسی ایرانی از آنجا که در درون گفتمانهای قدرت عمل می کنند و به قدرت اصالت می بخشند وضعیت را دو قطبی دیدند و به حمایت از یک قطب بر علیه دیگر  ایستادند و اینگونه نشان دادند که باور واقعی به حقوق بشر و مردم سالاری ندارند چرا که برای آنها هم  مقوله حقوق بشر نه هدف مبارزه که وسیله ای می باشد که در زمانی که مصلحت قدرت ایجاب کند می شود آن را نقض کرد و حتی به توجیه کشتار مردم در خیابانها پرداخت.

تحلیل وضعیت از دیدگاه موازنه منفی از آغاز در عین آگاهی به ماهیت استبداد گرایانه اندیشه اخوان المسلمین از آنجا که دوئیت بین روش و هدف قائل نمی شود و می داند که همیشه از طریق وسیله می شود هدف واقعی را دید، در عین حالی که از جنبش بخش وسیعی از مردم مصر بر علیه سیاستهای مرسی حمایت کرد ولی از لحظه ای که ارتش خود را وارد برخورد سیاسی کرد خطر را دید و هشدار ها را داد و به انقلابیون مصری پیشنهاد کرد که از ارتش بخواهند که وارد مناقشه سیاسی نشود که ضرر آن صدها برابر نفع کوتاه مدت آن خواهد بود.  ولی متاسفانه همین انقلابیون سکولار هورا کشان با سوار تانکهای ارتش شدن و زندانی کردن اولین منتخب تاریخ مصر ( اگر چه فاندامنتالیست و بیکفایت و قبیله گرا ولی در عین حال منتخب.) نشان دادند که هدف اصلی اشان نه استقرار مردم سالاری که در اختیار گرفتن قدرت دولت می باشد.  در چنین وضعیتی مسلم بود که قربانی اول جان انسانها و حقوق و کرامت انها خواهد بود و بنا براین از این موضع به نقد وضعیت مصر پرداخت و می پردازد.

تنها از طریق تحلیل از باور مصدقی موازنه منفی می باشد که انسانها در عمل سیاسی خود را آلوده به شرکت در قتل و سرکوب و توجیه آن نمی کنند.  بسیار متاسفم که می بینم که حتی عده ای از دوستانم خود را اینگونه آلوده کرده اند.  با وجدان خود چه می کنند؟ چگونه بین خود و مافیای حاکم بر وطن و نظامیان و سکولارهای خونریز مصری و فاندامنتالیستهای اخوان المسلمین فرق قائل می شوند؟  آیا واقعا از منظر اندیشه راهنما روش فرقی بین اینها وجود دارد؟  امیدورام این دوستان و هموطنان متوجه پاشته آشیل اندیشه خود که همان اصالت بخشیدن به قدرت است شوند و از طریق نقد به درون گفتمان ازادی وارد شوند.

همانطور که دیروز نوشتم اگر امیدی برای مصر باقیمانده باشد که با قیمانده است، جریان رو برشد ائتلاف ضد کودتا می باشد که بخشی از جریانهای آزادیخواه را بخود جذب کرده است.

۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

حقوق ملی آلترناتیو منافع ملی


بخش چهارم مصاحبه اینجانب در رابطه با تفاوت بنیادی <منافع ملی> و <حقوق ملی>.  انقلاب در اندیشه راهنما و جایگزینی گفتمان حقوق و آزادی با گفتمان قدرت، انقلابی می باشد که جهان در گیر انواع و اقسام بحران های روز افزون بیش از هر چیز بدان نیاز دارد.   خلاء اندیشه در جهان را براحتی از طریق نوع دفاعی که نئو لیبرالیسم توتالیتر  که گفتمان حاکم بر فضای سیاسی، اقتصادی و بطور روز افزون بر فضای اجتماعی و فرهنگی می باشد را می شود دید وقتی که می گوید:"آلترناتیو دیگری وجود ندارد."
در اینجا گفتگوها در رابطه با حقوق ملی که از منظر موازنه عدمی انجام گرفته است، کوششی می باشد در معرفی گفتمان الترناتیو.  کوشش در این بوده و هست که مباحث از زبان محدود کننده آکادمیک خارج و به راحتی قابل دسترسی همگان باشد.  اگر سوالی/هایی در این رابطه وجود دارد خوشحال خواهم شد اگر با ما در میان بگذارید تا در مصاحبه های بعدی بدان پرداخته شود:

"محمود دلخواسته: البته اول بگویم اینکه من گفتم حقوق از خودشان هستی دارند، از دیدگاه موازنۀ منفی، این معنی را پیدا می کند. مسألۀ حقوق، در غرب هنوز مورد مناقشه است. کسانی در جریان عصر روشنگری در اروپا به حقوق طبیعی معتقدند بودند. یک عده ای اصلاً به حقوق طبیعی و حقوق ذاتی انسان معتقد نیستند، ولی این حقوق را بعنوان یک قرارداد اجتماعی پذیرفته اند. ولی ما از دیدگاه موازنۀ منفی است که می گوییم انسانی که زاده شده، ذاتاً دارای حقوقی است که بدون آن حقوق، این انسان نمی تواند نیرو داشته باشد و ... بکند. از این جهت است که گفتم حقوق ذاتی، از خودشان هستی دارند و شفاف هستند و بازتاب سیاسی این را ما در حقوق اساسی می بینیم. به حقوق اساسی که شما نگاه می کنید، اینها به تمام، مشخصات واضح و مشخصی دارند، هیچ ابهامی در آنها نیست. مثلاً حق آزادی بیان، حق آزادی عقیده و حق زندگی، اینها بطور کامل مشخص هستند و هیچ ابهامی در آنها نیست. ولی چرا مردم در مسألۀ سیاسی، خصوصاً در رابطه با اقتصاد و مسائل نظامی و روابط خارجی از دیدگاه منافع ملی نگاه می کنند و این گفتمان منافع ملی را پذیرفته اند؟ علت آن چیست؟ علت اینست که جامعه به قدرت، اصالت بخشیده است. جامعه فکر می کند که قدرت اصالت دارد. یک نمونه اش را نگاه کنید که مسألۀ Edward Snowden است. ، آمد اطلاعاتی را مطرح کرد که دولت امریکا حتی در زندگی خصوصی امریکایی ها دخالت کامل دارد و جاسوسی می کند و تمام اطلاعات را می تواند بگیرد. شما می دانید در امریکا، فرضاً زن و شوهری هستند؛ اینها با تمام رابطۀ مشترکی که دارند، زندگی خصوصی خودشان را نیز دارند.

اگر شوهر بخواهد در رابطۀ خصوصی -مثلاً در ایمیل های خصوصی- زن یا برعکس جاسوسی بکند، چه غوغایی می شود و چه دعواهایی می شود و کار می تواند به طلاق هم بکشد. از اینطرف، دولتی آمده به ایمیل های هر دو دسترسی دارد و جاسوسی در مورد همه می کند. اگر جامعه حساسیت به مالکیت خصوصی و فضای خصوصی خودش داشت، الان باید انفجار سیاسی در امریکا ایجاد می شد. انفجاری که دولت ها و شخصیت ها باید استعفا می دادند و محاکمه می شدند. با اینکه غوغا بپا کرده، ولی آنچنان عکس العملی که باید جامعۀ ملی امریکا نشان بدهد، نمی بینیم. 

 برای اینکه از دیدگاه منافع ملی، همیشه یک تنش بین امنیت و آزادی بوده است. همیشه دولت مسألۀ امنیت را ارجعیت داده و آزادی است که فدای امنیت شده است. و این دیسکورسی[ =گفتمانی] است که جامعه پذیرفته است. جامعه، این را پذیرفته و فکر می کند که این دولت و یا برادر بزرگ می تواند این کارها را بکند. البته به خود می گوید که یک نقی هم می زنیم و یک اعتراضی هم می کنیم، ولی ته دلش می پذیرد که دولت چنین حقی را دارد که این کار را انجام بدهد. با اینکه وقتی به او می گویید آیا به حقوق انسان معتقدید، می گوید بله، ولی این پذیرش حقوق انسان ته دلش ننشسته است. برای اینکه تضاد در اندیشه وجود دارد. این تضاد باعث می شود که از نظر فکری، از نظر ذهنی، چیزی را بپذیرد، اما از نظر روانی، عاطفی، آنرا نپذیرد. و یک حالتی است که نمی تواند مخالفت بکند، وقتی نقض می شود از دل و جان مخالفتش را ابراز نمی کند. 

وقتی ما از دیدگاه موازنۀ منفی نگاه می کنیم، حقوق را ذاتی انسان می دانیم و می گوییم انسان ذاتاً دارای حقوق است. انسان ذاتاً دارای حقوقی است که بدون آن حقوق، بعنوان یک انسان کریم و حقوقمند نمی تواند زندگی بکند و هستی انسان به منصۀ ظهور نمی توانسته برسد. و شفافیت حقوق را ما می توانیم در حقوق اساسی بطور کامل ببینیم. 

مرتضی عبداللهی: آقای دکتر، ببخشید، آیا از فرمایش شما درست برداشت می کنم  که برای این حقوق، ذاتی انسان است و از خود هستی دارد که احتیاجی برای اینکه تعریف بشود، به رابطه ای با پدیده و یا عامل و یا انسان دیگری ندارد. مثلاً حق زندگی. حق زندگی، حقی است که بودن یا نبودنش در خود انسان و در خود پدیدۀ زنده ای تعریف می شود. بودن یا نبودونش، جدا از رابطۀ با دیگری، محک یا زندگی ای است. حق آزادی، همینطور. یا... . این برداشت درست است؟

 محمود دلخواسته: بله، این رابطه،قائم به ذات است. این از خودش، هستی دارد. مثل آزادی می ماند. چون آزادی از خودش هستی دارد، اینرا نیاز ندارید که در رابطه با دیگری تعریفش بکنید. اینرا انسان در رابطه با  خودش و با توانایی های خودش، استعدادهای خودش، نیازهای خودش تعریف می کند. 

 ولی قدرت را شما نمی توانید در خارج از رابطه، تعریف بکنید. قدرت چیست؟ قدرت، در رابطه است که پدید می آید. رابطه با یکی دیگر. و نه هر نوع رابطه ای، رابطه ای که قدرت برقرار می کند. رابطۀ قدرت در ذهن جامعه -در غرب را می گویم، فقط در ایران را مطرح نمی کنم- اعتیاد ایجاد کرده است. مثلاً، روانشناس هایی هستند که می خواهند آموزش بدهند به افراد، به خانواده ها، به زن و شوهر، به پدر و مادر و فرزند، که چگونه رابطه ای برقرار بکنند. این نوع روابط بر اصل رابطۀ قوا بنا شده اند. که قدرت دست چه کسی باشد؟ و چه کسی قدرت را بدست بگیرد؟ در قدرت شریک بشویم. قدرت را بطور برابر بین همدیگر تقسیم بکنیم. این درک ایجاد نشده که مشکل، خودِ قدرت است. مشکل، عدم تقسیم قدرت نیست. مسألۀ بودن قدرت است که مشکل ایجاد می کند. اگر رابطۀ زور و رابطۀ قوا را  زن و شوهر در بین هم در حد امکان حذف کنند، به همان اندازه ای که حذف می کنند، رابطۀ آزاد را با یکدیگر برقرار می کنند. ...
http://youtu.be/5HbFDDN6wG4    فایل تصویری

۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه

مصر: استبداد سکولار در برابر استبداد دینی



خطای کشنده انقلابیون مصری که همان آلوده کردن جنبش عظیم خود به سرنیزه خونین کودتای نیروی نظامی ،که بیش از نیم قرن پایه اصلی استبداد را تشکیل داده است، بود و اینگونه تضاد بین روش و هدف ایجاد کردن و به قدرت اصالت بخشیدن علت اصلی وضعیت رو به فاجعه رفتن امروز مصر است. 
همانگونه که کودتا بر ضد اولین رئیس جمهور منتخب تاریخ مصر، مرسی بس بی کفایت و اقتدار گرا را تبدیل به قهرمان و حتی شهید زنده! کرده است کشتار امروز طرفداران اخوان المسلمین بوسیله ارتش، عاشورایی را که اخوان المسلمین به آن نیاز داشت برایشان فراهم کرد تا حدی که حتی سلفی ها که اطاعت از حاکم را وظیفه دینی خود می دانند، مجبور شدند جبهه حامی کودتا را ترک کرده و در کنار اخوان المسلمین که مردم را به دفاع از انقلاب( که در آن نقشی بسیار جزئی داشتند و تا روزهای آخر مانند اصلاح طلبان ما وسط بازی می کردند.) در برابر ارتش می خوانند قرار گیرند و بسرعت گفتمان مبارزه شکل گفتمان دینی به خود بگیرد. دیر نخواهد بود که اخوان المسلمین در باور میلیونها مصری، مبارزه خود علیه کودتا چیان را مبارزه مومنین بر ضد کفار  ترسیم  خواهد کرد و اینگونه خواهد بود و در زمانی که اسلحه لیبیایی و حمایت سیاسی ترکیه ای و پول قطری موجود می باشد، هیچ بعید نخواهد بود که شاهد تکرار سناریوی سوریه در مصر باشیم. 
نتیجه حاکمیت چنین گفتمانی در میان مسلمانان مصری که در آن مقوله ای بنام دموکراسی، به علت کودتا، ارزش و اهمیت خود را از دست خواهد داد، و هم اینکه، سکولارهای مصری نیز نشان داده اند که اسباب و معیارهای دموکراتیک را زمانی که جریان آنها، رهبری را در دست نداشته باشد بر نمی تابند و در مبارزه سیاسی به خشونت نهادینه نیروی نظامی تکیه می کنند  و به تکرار مخالفان خود را "توده جاهل" می خوانند و در پی ایجاد دموکراسی "نخبه" های خود هستند، وضعیتی ایجاد خواهد کرد که دیگر مبارزه نه برای ازادی و اهداف دموکراتیک انقلاب که بر سر قدرت خواهد بود و از آنجا که هیچ طرف وجود سیاسی طرف دیگر را نمی پذیرد( اگر سکولارها وجود سیاسی اخوان المسلمین را می پذیرفتند بر ضد رئیس جمهوری - اگر چه بی کفایت و قبیله گرا و اقتدار گرا- و تنها بعهد از یک سال دست به کودتا نمی زدند و اینکه اخوان المسلمین  فرمان بسیج عمومی داده است، به این معنی می باشد که  طرف دیگر را به رسمیت نمی شناسند.) تنها زبان برخورد زبان خشونت خواهد بود.
البته هیچ شک ندارم که میلیونها ازادیخواه مصری، حتی در مخیله اشان نمی آید که خود را در جبهه استبداد سکولار بیابند ولی همانگونه که قبلا هشدار داده بودم، وقتی جریانی در مبارزه سیاسی به قدرت اصالت بدهد و از طریق قدرت حریف را شکست دهد، این قدرت است که او را در اختیار خود در می آورد و دینامیسم و قوانین خود را به آن جریان تحمیل.  بنا براین زمانی  که به اصل قدرت در گفتمان سکولار و گفتمان دینی، اصالت بخشیده شود، دیگر مبارزه طرفین نه برای اهداف اولیه که برای تحمیل دیکتاتوری خود خواهد بود و اینگونه خواهد بود که اگر هر چه زودتر دو طرف نپذیرند که روشهای دموکراتیک را در مبارزه رعایت و در صدد ترمیم اشتباهات استراتژیکی و تاکتیکی خود بر آیند  ما شاهد مبارزه بس خونین استبدادیان سکولار و استبدادیان دینی خواهیم بود. 
هنوز دیر نشده است، ایا مصر از توان فکری و روحی و اراده جمعی برای جلوگیری از سقوط  در پرتگاه جنگ خانگی خواهد بود؟  امید و آروزی جدی من این است

۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

حقوق ملی آلتر ناتیو منافع ملی


مصاحبه اینجانب در رابطه با تفاوت بنیادی <منافع ملی> و <حقوق ملی>.  انقلاب در اندیشه و در نتیجه در گفتمان و متحول کردن آن از اصل <نفع> به اصل <حق>، در سطح ملی و بین المللی یکی از موثرترین و کار آمدترین روشها برای فقر زدایی و خشونت زدایی و نیز جلوگیری از تخریب بی سابقه منابع طبیعی و انسانی و جلوگیر از تخریب فاجعه بار طبیعت می باشد.  

واقع امر این است که در حقوق اساسی مقوله ای به نام منافع ملی وجود ندارد ولی همین مقوله غیر قابل تعریف و بسیار مبهم، بتدریج از زمان ماکیاول به بعد، بیشترین کاربرد را در روابط بین الملل پیدا کرده است و توجیه سیاسی برای ایجاد روابط سلطه و دخالت در کشورهای ضعیف اینگونه توجیه می شوند.  نخبه گان این کشورها در دانشگاه ها می اموزند که رابطه کشورها با یکدیگر از طریق اصل  اجتناب ناپذیرمنافع ملی برقرار می شود و عمل و روش خردمندانه این می باشد که از درون این گفتمان به روابط بین المللی نگریسته و توجیه گر و حامی دخالتهای کشورهای قدرتمند در کشورهای دیگر( در موقعیت برتر) و کشور خود( در موقعیت فروتر) شد.

ولی وقتی به گفتمان حاکم از منظر موازنه منفی و در نتیجه نفی روابط قدرت نگاه کنیم می بینیم که گفتمان ازادی، آلتر ناتیو مورد نیاز برای رهایی از روابط بنا شده بر قدرت را در اختیار ما می گذارد، چرا که عنصر اصلی این گفتمان را حق و حقوق انسان و حقوق ملی و حقوق طبیعت تشکیل می دهد و وقتی جوامع بشری قادر شوند خود و اندیشه خود را از اصالت بخشیدن به قدرت رها کنند و اصالت را به آزادی که ذاتی انسانها می باشد بدهند، آن زمان، زمانی خواهد بود که روابط کشورها با یکدیگر نه بر پایه قدرت و در نتیجه رقابت که بر پایه دوستی و یاری بنا خواهد شد.  تنها اینگونه جوامع بشری قادر خواهند بود تا خود را از استبداد سرمایه و ایدئو لوژی توتالیتر آن، نئو لیرالیسم، آزاد کرده، انسان را از بندگی قدرت رها کرده و در پی یافتن برنامه ای جهانی برای فقر زدایی ساختاری و ایجاد اقتصادی  نه در اختیار قدرت سرمایه که در خدمت رشد انسان و استعدادهایش در آید.

وقتی به موجهای عظیم انسانی که برای کرامت و ازادی انسان در کشورهایی مانند مصر به حرکت در آمده اند، نگاه می کنیم، در عین حال که انباشته از تحسین از اراده انسانها برای ازادی می شویم و با این وجود  شاهد عدم حضور آلتر ناتیو آزادی و مردم سالار می شویم که سبب می شود گاه بگاه مرتکب خطاهای بس جدی استراتژیک و تاکتیکی بشوند.

اینگونه مباحث کوششی می باشد در عرضه آلتر ناتیو استقلال و آزادی که منعکس کننده حقوق انسانی، حقوق ملی و کرامت انسانی می باشند:
حقوق ملی و منافع ملی - بخش سوم : گفتگو با محمود دلخواسته
از تلویزیون سپیده استقلال و آزادی
https://soundcloud.com/a-banisadr/delkhasteh-92-04-13
http://youtu.be/p2Pl9AX_ks0

۱۳۹۲ تیر ۱۱, سه‌شنبه

در تهران تعداد رای دهندگان حداکثر 33% بوده است.



متاسفانه مانند دوره های قبل اصلاح طلبان در سکوت، با آمار سازی مافیای حاکم در رابطه با شرکت کنندگان در "انتخابات" همراهی کرده اند.  حتی در دوره انتخابات ریاست جمهوری قبل نیز اعتراضشان نه به آمار دروغ چهل میلیونی رای دهندگان بلکه اعتراض به این بود که درصد رای دهدگان به آقایان موسوی و کروبی درست خواده نشده و تقلب شده است.  یادمان باشد که اقای کروبی هم گفته بود که از آنجا که در انتخابات مردم شرکت نمی کرده اند، رژیم  تعداد شرکت کنندگان را دوبرابر اعلام می کرده است ولی برای اینکه تبعیض در مورد رای آورندگان قائل نشود، رای همه اشان را دوبرابر می کرده است تا اجحاف! نکرده باشد.
در همین "انتخابات" نیز همین بی اخلاقی شرم آور را از اصلاح طلبان هم در مورد آمار شرکت کنندگان و هم در مورد درصد آرا کاندیداها.  یادمان باشد که تا قبل از اعلام نهایی نتایج، تیم آقای روحانی درصد رای او را حدود 62 درصد اعلام کرده بود ولی بعد که رژیم، در پشت درهای بسته و ممنوع کردن خبر گزاریها برای گزارش در قبل از اعلام نتایج، ایشان با با کمی بالای 50 درصد پیروز اعلام کرد، درجا اطلاعات منتشر شده خود را فراموش کرد.

حال می بینیم که با وجودی که جنبش تحریم چنان ترسی در اقای خامنه ای ایجاد کرده بود که برای اولین بار و با درخواست از مخالفان رژیمش از رفتن و رای دادن آنها را برسمیت شناخت و بعد نیز و باز برای اولین بار سخن از حق الناس زد، با این وجود، تحریم کنندگان اکثریت را داشته اند و این از طریق آمار سازی و همراهی اصلاح طلبان با انها بوده است که توانسته اند سخن از حماسه سیاسی بزنند:

در 26 خرداد 92، بولتن نیوز (متعلق به سپاه) از قول فرهادی، فرماندار تهران به خبرگزاری فارس (باز متعلق به سپاه) آورده است که در انتخابات انجمن شهر، 45 درصد رأی داده اند. او برای این که درصد رأی دهندگان را بالا ببرد، شمار واجدین شرائط رأی دادن در شهر تهران را پائین آورده و گفته است تعداد واجدین شرائط رأی دادن در این شهر، 4 میلیون و 700 هزارتن هستند. او غافل بوده است که براتلو، «رئیس ستاد انتخابات»، باز به خبرگزاری فارس گفته است: « تعداد واجدين شرايط رأي دادن در شهر تهران 6 ميليون و 403 هزار و 308 نفر و در استان تهران 9 ميليون و 737 هزار و 565 نفر هستند». برابر آمار گیری سال 1390 نیز ارقام براتلو صحیح هستند. اما 45 درصد 4 میلیون و 700 هزار واجدین شرائط رأی دادن، 2 میلیون و 115 هزار نفر می شود (آمار رسمی 2.2 میلیون). این تعداد رأی دهنده نسبت به 6.4 میلیون، تعداد رأی دهندگان در شهر تهران، 33 درصد می شود.


 https://www.balatarin.com/permlink/2013/7/1/3348692

۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

ملکی عزیز، نوشداروی مداوای جهل مقدس، شک مقدس است و تکرار سخن حق و ایستادگی بر آن است




خواندن مقاله آقای محمد ملکی(در زیر آمده است) من را به یاد هفته های بعد از کودتای خرداد شصت که ماشین اعدام سخت سرعت گرفته بود و روز و شب از کشته پشته می ساخت، انداخت.  برای اولین و آخرین بار بعد از کودتا و به اصرار نازنین مادر به مسجد محلمان، مسجد صاحب الزمان رفته بودم و در آنجا به نماز ایستادم.  نماز به آخر رسیده بود و در سجده بودم که ناگهان سخت به گریه افتادم بطوری که دیگر نمی توانستم خود را کنترل کنم.  علت آن بود که می دیدم انقلابی به آن زیبایی را چه دستان پلیدی به ضد خود تبدیل کردند و اینکه می دیدم که خائنان به اهداف و اندیشه راهنمای انقلابمان بدست کسانی این خیانت را مرتکب می شوند که از جمله پاکترین ها هستند.  در اطراف خودم بچه ها و دوستانی را که در زمان انقلاب دست در دست هم مبارزه می کردیم و در صداقتشان شک نداشتم را می دیدم.  می دیدم که این خیانت عظما و کودتای خمینی جماران بر ضد خمینی پاریس و تبدیل انقلاب به ضد انقلاب و تحول استبداد تاجداران به عمامه داران بیشتر از طریق اخلاص و شور خالی از شعور این نازنینان ممکن شده است.

حال این دوستان قدیم که می دانستم در بین خود بحثهای زیادی در رابطه با دستگیری و یا عدم دستگیری من دارند، مات مانده بودند که چرا اینگونه به گریه افتاده ام و شاید بعضی از آنها فکر می کردند که این اشکها، اشکهای توبه است، توبه از وفاداری به اهداف و اصول راهنمای انقلابمان!  توبه از وفاداری به ازادی و استقلال و مردم سالاری و عدالت اجتماعی! 

من و انکار شراب این چه حکایت باشد /غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

انشالله این پیام را هموطنی بدست آقای ملکی برساند و به ایشان بگوید که ما بر عهد خود با حق و اهداف انقلابمان سخت ایستاده ایم و کوه ها از جای بجنبند ما نخواهیم جنبید و و در زمانی که بی اخلاقی سیاسی، استفاده ابزاری از مردم و بکار گیری روشهای ماکیاولیستی روش غالب در میان اصلاح طلبان شده است، اخلاق را در هر عمل سیاسی لحاظ می کنیم چرا و از جمله به این دلیل که  که بدون لحاظ کردن اصول اخلاقی در مبارزه سیاسی، حتی در صورت پیروزی فرقی با مافیای حاکم ضد انقلاب نخواهیم داشت و آنگاه روز از نو خواهد بود و روزی از نو.



کارکرد “جهل مقدس” در نظام های فاشیستی



http://melimazhabi.com/?maghalat=%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AC%D9%87%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C