۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه

پیوند چکمه و نعلین در انقلاب مصر و اینکه چه باید کرد

چند نکته در مورد انقلاب در جریان مصر:

1. وقتی به روش کار اقای مرسی و نیز اندیشه راهنما در قانون اساسی پیشنهادی نگاه می کنیم و نیز از روابط پنهان و آشکاری که سالیان دراز اخوان المسلمین با آمریکا داشته است مطلع می شویم متوجه می شویم که آمریکا از طریق مرسی برای کنترل خسارت ناشی از انقلاب ناتمام مصر، سعی در بکار گیری مدل پیوند چکمه و نعلین که سعی داشت در ایران پیاده کنند استفاده می کند
.

2. ولی سوال این است که چه عواملی باعث شد که انقلابی که انقلابیون مصر به آن دست یازیدند و اخوان المسلین و سلفی ها هیچ نقشی در سازماندهی آن نداشتند بدست مرسی بیافتد؟  حتما انقلابیون مصر مرتکب اشتباهات اساسی شده بودند که میوه ای را که آنها به بار رسانده بودند یک راست در دامن اخوان المسلمین بیافتد.  در اینجا به چند گونه از این اشتباهات اشاره می کنم
:

انقلابیون مصر از ایجاد یک آلتر ناتیو دموکراتیک برای جایگزینی بعد از سقوط مبارک ناتوان شدند، هیچ، حتی بسیاری اهمیت آن را درک نکردند.  در نتیجه در فضای سیاسی خلائی ایجاد کردند( خلاء ناشی از سقوط مبارک) و البته همیشه در فضای سیاسی وقتی خلا ایجاد می شود، این خلا را قدرت/زور پر می کند که این قدرت در شکل اخوان المسلمین و سلفی ها خلا را پر کرد.

 
-  انقلاب دارای اندیشه راهنمای شفافی نبود و بیشتر خود را به خواست <ارحل/برو> قانع کرده در نتیجه فکر بعد از ارحل را نکرده بود و اینکه با چه اندیشه راهنمایی رژیم بعدی باید پایه های خود را مستقر کند.  به بیان دیگر، اصول راهنمای استقلال و آزادی، که اصولی هستند که انقلاب را در مسیر خود نگاه داشته و مانع به سرقت رفتن انقلاب و تبدیل آن به ضد انقلاب و بازگشت به ساختار رژیم سابق در شکلی جدید می شوند ( همانگونه که در لیبی و سوریه به علت این عدم توجه به سرقت رفتند.) حضور شفافی نداشتند و ندارند.


 -
 انقلابیون به این دقت نکردند که دیکتاتوری مبارک بر هرم قدرتی بنا شده بود که در نوک آن مبارک قرار گرفته  بود و به همین علت، هیچ کوشش برای سرنگونی این ساختار قدرت که بگونه ای طبیعی! سعی در باز سازی خود می کند نکردند و همانطور که می بینیم این هرم سعی در باز سازی خود کرده است.  حال اگر مرسی هم مجبور به استعفا شود، تا زمانی که این ساختار ویران نشود، این ساختار استبدادی که ده ها سال در خدمت مستبدان بوده است، مستبد های دیگر را خلق خواهد کرد.


-
 در همین راستا بود که دیگر اشتباه مهلک انقلابیون مصر را شفاتر می توانییم ببینیم و آن این بود که به ارتش اعتماد کردند و توجه نکردند که مانند سپاه پاسداران در ایران، ارتش مصر به مافیای اقتصادی تبدیل شده است و برای حفظ منافع عظیم خود به هر عمل ممکنی دست خواهد زد
.


3. ناتوانی در عدم ساخت آلتر ناتیو، باعث شده است که حتی رهبری مخالفان مصرمرسی هم،اکثرا، بدست کسانی بیافتد که یا از سران عالیرتبه مبارک بوده اند و یا کسانی که هیچ سابقه انقلابی ندارند
.


4. این ضعف را حتی در نحوه مخالفتشان با قانونی اساسی می بینیم، چرا که همانطور که می دانیم که با چه بخشهایی از قانون اساسی مخالف هستند، نمی دانیم که التر ناتیو آنها چیست؟  به بیان دیگر در نفی قوی هستند و در اثبات، ضعیف


چه باید کرد؟


در کوتاه مدت هیچ کاری مهمتر از ایستادن در خیابان و مرسی را به عقب نشینی کامل وادار کردن نیست، انقلابیون مصر نیاز دارند که از تمامی شجاعت و فداکاری خود در این مبارزه استفاده کنند، چرا که همانطور که بنی صدر به مصری ها پیام داد، اگر انقلابیون مصری خسته شوند و به خانه ها باز گردند، بلایی که بر سر انقلاب ایران آمد در انتظارشان است و استبداد در پوشش دینی دمار از روزگارشان در خواهد آورد.  این روزها روزهایی بس تاریخی هستند
اگر انقلابیون مصری در این مبارزه موفق شوند، برنامه های آمریکا را در دیگر کشورهای عربی نیز بر هم خواهند زد و تحولی عمیق و وسیع در راستای استقلال و آزادی در منطقه  ایجاد خواهند کرد.

کاملا معلوم است که اخوان المسلین در پی این شده است که نبرد خود با انقلابیون که نبرد بین استبداد و آزادی می باشد، شکل نبرد اسلام و کفر(مخالفان مرسی مشرک و کافر و نوکر غرب خوانده می شوند  یعنی همان کاری را که مرسی در پنهان به آن دست زده است، مخالفان را متهم به آن بکند.  همانگونه که روحانیت حاکم در ایران از این حربه هم برای پنهان کردن سازش خود و هم ترور شخصیت/اندیشه مخالفان به آن متوسل شد و به بنی صدر و دیگران انگ انجام همان کاری را زد که خود بدان مشغول شده بود و اینگونه بود که کسانی که سخن از ازادی زدند تبدیل شدند به لیبرال و غرب زده و عامل غرب.) بدهد و البته وظیفه انقلابیون این است که ماهیت این دروغ را آشکار بکند.  اما چگونه؟


در میان و دراز مدت نیاز به کار عظیم فرهنگی می باشد و آن تبدیل اسلام، از انواع و اقسام گفتمانهای قدرت ( در مصر شکل اخوان المسلمین و سلفی آن را آشکارا می بینیم.) به اسلام به عنوان گفتمان ازادی می باشد.  واقعیت امر این است که بیش از آنکه استعمار باعث عقب ماندگی و نیز حاکم کردن مستبدان در سرزمینهای اسلامی شد، بیانهای مختلف اسلام انواع و اقسام گفتمانهای قدرت بود که هم سبب ضعف اولیه کشورهای اسلامی شد تا استعمار به راحتی آنها را ببلعد و هم سبب استمرار  استبداد و عقب ماندگی شده است.  باز به بیان دیگر، تا زمانی که اسلام حاضر در مصر، از گفتمان قدرت به گفتمان آزادی تحول نکند، مستبدان همیشه زمینه اجتماعی و فرهنگی باز سازی استبداد را خواهند داشت
.  (از این منظر این مانع عظیم فرهنگی در ایران حل شده است و ادبیاتی که اسلام را به عنوان گفتمان آزادی معرفی کرده است در طی بیش از نیم قرن تولید گشته و جامعه به معرفان آن اقبال نشان داده است.)

آخر اینکه انقلاب تازه شروع شده است و کار را آن کرد که تمام کرد
.

که عشق آسان نمود اول/ ولی افتاد مشکلها





۱ نظر:


  1. دوست بسیار نازنینی در این رابطه برایم نوشت:

    "متاسفانه که دوباره می خواهی اسلام را به نوع دیگری به مخاطبانت غالب کنی. انگار همه مردم دنیا مسلمان هستند. دین یعنی تعبد، تعبد هم یعنی دیکتاتوری. تو و بنی صدر هم بروید کشک تان را بسابید. مردم را مشنگ فرض نکنید، بهایش سنگین است."

    پاسخ دادم:

    "...جان ...، شما در کره مریخ که نمی خواهید دموکراسی بیاورید، می خواهید در مصری که نود در صد مردم آن سخت مسلمان هستند بیاوری. راه حل شما چیست؟ شما لطفا بگویید چگونه آزادی و مردم سالاری را در سرزمینی که اکثریت مطلق مردمش مسلمان هستند و استبداد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی از طریق اسلام خود را توجیه می کند بر قرار می کنید؟"

    پاسخحذف