۱۳۹۳ تیر ۲۶, پنجشنبه

کشتار اسرائیل و توجیه عرب ستیزان


در رابطه با سخنان چامسکی که نوشته بود:
"اسرائیل حملات پیشرفته هوایی و دریایی خود را برای بمباران کمپ های پرجمعیت آوارگان، مدارس، آپارتمان های مسکونی، مساجد و زاغه ها به کار می بندد، تا به جمعیتی حمله کند که نه نیروی هوایی دارد، نه دفاع هوایی، نه ناوگان دریایی، نه سلاح سنگین، نه واحدهای توپخانه ای، نه جنگ افزارهای مکانیزه، نه فرماندهی، نه ارتش.... و این را یک "جنگ" می نامد! این جنگ نیست، "جنایت" است"

آقایی پاسخ دادند:"دروغ محضه اون در حدی که بتونه میخواد غیر نظامی ها اسیب نبینن.اسرایل قبل از بمباران پیام میده ساختمانهارو ترک کنید اما حماس میگه به مردمش خونه بمونید و نترسید.حماس جنگو شروع کرد.اون اول سه تا اسراییلی رو کشت و اون اولین خمپاره رو انداخت.خوب انتظاره چی داره از اسراییل؟ببوستش بکه دستت درد نکنه؟
تا کی سنگه عربی رو به سینه بزنیم که ایرانی رو نجس میدونه."

نوشتم:

انسان باید بسیار از انسانیت خود بیگانه شده باشد که به توجیه جتایتهای ارتش جنایتکار اسرائیل که در دنیای جورج اورولی "اخلاقی ترین ارتش دنیاست" بپردازد.  در بزرگترین زندان روباز جهان، یکی از قویترین ارتشهای جهان به شکار ماهی در بشکه مشغول بشود و بیش از هزار نفر، که بیشتر غیر نظامی و کودک هستند، را بکشد و معلول و زخمی کند آنوقت دل خود را به این خوش بکنید که این ارتش قبل از ویران کردن خانه بر سر صاحبانش به آنها تلفن می کند!!! البته نتیجه منطقی یک چنین توجیهی این می باشد که این تعداد  عظیم که کشته و زخمی و علیل شده اند تقصیر خودشان است که زنگ تلفن را نشنیده اند و یا ترجیح داده اند نشنوند و یا تلفنشان را قبلا قطع کرده بودند و  یا اصلا ترجیح داده اند که بگویند این خانه خانه من است و هیچ ارتش جنایتکاری حق ویرانی خانه من را ندارد.

بدتر، برای از بین بردن احساس همدردی ایرانیان  دست بدامن تبلیغات و پروپاگاندای صهیونیستی بشوید و بگوید که اینها عرب هستند و از ایرانی ها متنفر و البته نتیجه تلویحی آن این باشد که حقشان کشته شدن است چرا که از ایرانی ها متنفر هستند.  طرز فکری معادل جنایتکاران داعشی که برای توجیه ایرانی ستیزی به دوران قرون وسطی باز می گردند و ایرانی ها را صفوی می نامند و کوشش در تکرار تاریخ شیعه کشی سلاطین عثمانی میکنند.

این اندیشه و شخصیت از انسانیت بیگانه شده اصلا متوجه نیست که ما به عنوان ایرانی، حتی اگر یک یک عربها هم تنفری را که نازیها از یهودیان داشتند، آن تنفر را از ایرانی ها داشته باشند( که البته دروغی بیش نیست.) باز از حقوق انسانی و حق حیات و زندگی در کرامت آنها و تمامی انسانها دفاع می کردیم، از جمله به این دلیل که تمامیت انسانها را از یک گوهر می دانیم و بهمین علت است که درد و رنج دیگران را بر نمی تابیم و کسانی را که احساس همدردی با دیگر انسانها در آنها از بین رفته است را از منظر اخلاقی انسان نمی دانیم: 

تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

وقتی رفتار ارتش ایران با عراقی ها در زمان فرماندهی اولین رئیس جمهور با رفتار جنایتکارانه ارتش اسرائیل مقایسه می شود انسان را انباشته از غروری انسانی می کند، چرا که بر عکس رفتار ماشین آدم کشی اسرائیل می بینیم که به نیروی هوایی ایران دستور داده می شود که از اجرای عملیات جنگی که ممکن است به کشته شده غیر نظامی های عراقی منجر شود خوداری کنند( و اطمینان از چنین رفتاری است که زمانی که آسمان عراق تا حد زیادی در کنترل نیروی هوایی ایران در آمده بود، عراقی ها به آژیرهای حمله هوایی اعتنا نمی کردند هیچ بلکه بروی پشت بامها می رفتند تا هواپیماها را ببینند.)  و یا در زمانی که موشکهای عراق شهر دزفول و دیگر شهرها را به موشک می بندد و صدها نفر غیر نظامی را می کشد و زخمی می کند، رئیس جمهور در یکی از محلهای اصابت موشک حضور می یابد و در پاسخ به بازماندگان کشته و زخمی شدگان که فریاد موشک جواب موشک می دادند پاسخ می دهد که مردم عراق و مردم ایران قربانی استبداد صدام هستند و او هرگز به این علت که این مستبد حقوق ایرانی ها را نقض کرده است،  حقوق عراقی ها را نقض نخواهد کرد.  بهمین علت است که در نه ماه اول جنگ و تا قبل از کودتای خرداد شصت ملاحظه می کنیم که حتی قتل یک غیر نظامی عراقی گزارش نشد که این در تاریخ جنگهای قرن بیستم و قبل و بعد از آن بی نظیر است و اینگونه است که نیروهای مسلح ایران مثالی بی نظیر از اخلاقی بودن در جنگ را از خود بنمایش می گذارند، نمونه ای که هم رژیم کودتا در سانسور آن همه گونه کوشش بعمل آورد و می آورد و هم مخالفان هم جنس آن مانند سلطنت طلبان و استالینست ها و هم کشورهای غربی چرا که عمومی شدن این اطلاع سبب می شود که دیگر نتوانند در جنگهای تجاوزکارانه خود به قتل رساندن غیر نظامی ها تحت عنوان "خسارت های ناخواسته/collateral damage" را توجیه کنند.

با این آقا نیز پیشنهاد می کنم که به نقد اندیشه راهنمایی در خود بپردازند که توجیه گر جنایت می شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر