This blog argues that pan-Persianism, Pan-Arabism, Pan-Kurdism and Pan-Turkism are all inspired by fascist European philosophy
آقای دکتر نصر الله
پور جوادی گفته اند(1) که عربها از ایرانی ها بدشان می آید و ایرانی ها از
عربها. شنیدن این نوع سخن از استادی
تاریخ دان بس عجیب است. چرا که هیچ پایه
علمی و پژوهشی ندارد. تنها نظر است آنهم
نظری که در تضاد با عنصر ایرانیت که بر اصل راهنمای توحید و دوستی و و نفی دگر
باشی بنا شده است، قرار دارد و آنهم بدون هیچ پشتوانه پژوهشی قابل دفاع. عجیب تر این است که بخواهیم بنایی را نیز بر
این نظر بنا کنیم. پایه تاریخی هم ندارد و
برای مثال در انبوه اندیشه ها و نظرات خداوندگاران فرهنگ و ادب ایرانی، مانند
فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی، اینگونه نگاه و نظر، نه فقط نسبت به عرب که به نسبت
به هیچ ملت و قوم و قبیله ای وجود ندارد چرا که اصل راهنمای ایرانیت، اصل راهنمای
<بنی آدم اعضای یکدیگرند> می باشد و اینگونه است که چنین نظری و عنادی و
دشمنی از خداوندگاران فرهنگ ایرانی قابل استخراج نیستند.
اشتباه نشود و البته
همه می دانیم که در تاریخ ما شاهد نبردهای سردارانی مانند بعقوب لیث و بابک بر ضد
خلفای عرب بوده ایم ولی عنصر محرکه این نبردها نه ضد عرب بودن که مبارزه بر علیه
زیر سلطه قرار گرفتن بوده است. همین نبرد
برای دفاع از استقلال قبلا در برابر یونانیها در غرب، چینی ها در آسیای مرکزی و
بعدها در برابر غزها و مغولان و...و انجام شده است و هیچ ارتباطی به دشمنی داشتن
با این اقوام و کشورها نداشته است، بلکه مبارزه بر علیه سلطه بوده است(بعد هم که
شکست خورده است در عرض یکی دو نسل عنصر مسلط را در خود هضم و با خود یگانه کرده
است.)
مسئله ای که متاسفانه تا بحال و تا آنجا که
می دانم مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته این است آبشخور مشترک پان فارسیسم/پهلویسم، پان
عربیسم(بخصوص شاخه بعثی آن)، پان کردیسم و پان ترکیسم می باشد که همگی الهام گرفته از فاشیسم اروپایی
اوائل قرن بیستم است و در
واقع و از منظر گفتمانی این فاشیسم نژادی اروپایی است که پدر خوانده این
ایئولوژیها می باشد و پسر و دختر خوانده های این پدر با یکدیگر در حال مبارزه
هستند. به همین علت است که همه دست به تاریخ سازی متناسب با خود می زنند که بر
تضاد و دگر باشی/othering
بنا شده است، و با کمک
فلسفه فاشیسم عنصر نژاد و برتری نژادی و در نتیجه پست تری دیگر نژادها را وارد
گفتمان سیاسی خود کرده اند و اینگونه پوشش گفتمانی برای اهداف سیاسی خود ایجاد می
کنند. اسطوره شدن نژاد و زبان و ملت(از
درون این گفتمان.) و کوشش در پالودن آن از "آلودگی" زبانی از این طریق
است که به یکی از عناصر اصلی این گفتمان تبدیل می شود.
متاسفانه وقت تحقیقی گسترده در این رابطه را
ندارم ولی امیدوارم یک یا چند نفر از هموطنان اهل پژوهش، این فرضیه را موضوع تحقیق
خود قرار دهند.
(1): http://www.balatarin.com/permlink/2015/1/16/3777406