صفهای طولانی برای
خرید نشریه چارلی هبدو من رو یاد سال شصت انداخت. در چند ماه آخر قبل از
کودتای 30 خرداد، روزنامه انقلاب اسلامی چنین حالتی پیدا کرده بود. مردم
قبل از رسیدن روزنامه در دکه های روزنامه فروشی صف می بستند و وقتی که
روزنامه می رسید جمعیت تو سر هم می زدند تا روزنامه را بخرند. در کل
روزنامه روی دکه 5-10 دقیقه هم دوام نمی آورد و بعد از مدت بس کوتاهی، جایی
را که دکه دار برای انقلاب اسلامی در دکه گذاشته شده بود بصورت یک گودال دیده
می شود که دور و ورش را روزنامه یی مثل جمهوری اسلامی و رسالت که روی دکه
باد کرده بودند گرفته بود. یادمه بعضی وقتها که سرم خیلی شلوغ بود از بعضی
از شاگردانم خواهش می کردم که بروند و صف بایستند تا روزنامه را بگیرند و
بعد از مدتی که بر می گشتند، با خوشحالی در حالیکه روزنامه رو لوله کرده
بودند از دور روی سر تکون می دادند چرا که توی آن جمعیت دست یافتن به
روزنامه نشانه موفقیت بود.
تیراژ روزنامه به حدود نیم میلیون رسیده بود و آقای محمد جعفری مدیر
روزنامه در خاطرات خود می نویسد که در آمار گیری که در سراسر ایران انجام
داده بود به این نتیجه رسیده بود که تیراژ باید به یک میلیون برسد ولی
دولتیان با کنترل کاغذ و چاپخانه مانع دو برابر کردن تیراژ روزنامه شده
بودند.
این هم خاطرمان باشد که در آن زمان جمعیت این نصف زمان حال و تعداد بیسوادان دو برابر درصدی زمان حال بود. اگر این عامل را هم در نظر بگیریم، برای درک بهتر محبوبیت رئیس جمهور و روزنامه اش می شود تصور کرد که فروش روزنامه یک میلیون در روز بوده ولی دو میلیون متقاضی داشته است. این را هم در نظر داشته باشیم که روزنامه در ایران، حداقل در آن زمان، مصرف فردی بسیار محدودی داشت چرا که روزنامه از دست خریدار در خانواده دست بدست می شد.
اما شباهت صفهای روزنامه انقلاب اسلامی و چارلی هبدو:
صفهای انقلاب اسلامی برای این بود که وجدان جمعی جامعه ملی فراموش نکرده بود که هدف اصلی انقلاب استقرار مردم سالاری بود و نه باز سازی دیکتاتوری در شکل دینی آن. از این منظر، موضع اولین رئیس جمهور را که سخت و بدون معامله و سازش با قدرت در حال افزایش استبدادی در افتاده و بعنوان محافظ آزادی ها و بقول خودش که کوشش داشت که آن را در برابر گرگهای آزادی خوار حفظ کند، سخت پاس می داشت. بنابراین صف کشیدن و خرید روزنامه انقلاب اسلامی، نه گفتن به ابرهای ضخیم و تیره استبداد که در حال فرا گرفتن آسمان وطن بود، می بود.
صفهای طولانی برای خرید نشریه چارلی هبدو، نیز بیش از اینکه نشانگر محبوبیت این نشریه می باشد( تا قبل از کشتار کاریکاتوریستها، تیراژ نشریه 60 هزار بود، که برای فرانسه تیراز پایینی می باشد.) نه گفتن به دشمنان آزادی می باشد و در کل عملی سمبلیک است(اگر تیراز نشریه در ماه های آینده سیر نزولی طی نکرد، معلوم خواهد شد که تحلیل من غلط بوده است.)
از این منظر، هر دو صف، بستن صف در برابر یورش استبداد بود.
این هم خاطرمان باشد که در آن زمان جمعیت این نصف زمان حال و تعداد بیسوادان دو برابر درصدی زمان حال بود. اگر این عامل را هم در نظر بگیریم، برای درک بهتر محبوبیت رئیس جمهور و روزنامه اش می شود تصور کرد که فروش روزنامه یک میلیون در روز بوده ولی دو میلیون متقاضی داشته است. این را هم در نظر داشته باشیم که روزنامه در ایران، حداقل در آن زمان، مصرف فردی بسیار محدودی داشت چرا که روزنامه از دست خریدار در خانواده دست بدست می شد.
اما شباهت صفهای روزنامه انقلاب اسلامی و چارلی هبدو:
صفهای انقلاب اسلامی برای این بود که وجدان جمعی جامعه ملی فراموش نکرده بود که هدف اصلی انقلاب استقرار مردم سالاری بود و نه باز سازی دیکتاتوری در شکل دینی آن. از این منظر، موضع اولین رئیس جمهور را که سخت و بدون معامله و سازش با قدرت در حال افزایش استبدادی در افتاده و بعنوان محافظ آزادی ها و بقول خودش که کوشش داشت که آن را در برابر گرگهای آزادی خوار حفظ کند، سخت پاس می داشت. بنابراین صف کشیدن و خرید روزنامه انقلاب اسلامی، نه گفتن به ابرهای ضخیم و تیره استبداد که در حال فرا گرفتن آسمان وطن بود، می بود.
صفهای طولانی برای خرید نشریه چارلی هبدو، نیز بیش از اینکه نشانگر محبوبیت این نشریه می باشد( تا قبل از کشتار کاریکاتوریستها، تیراژ نشریه 60 هزار بود، که برای فرانسه تیراز پایینی می باشد.) نه گفتن به دشمنان آزادی می باشد و در کل عملی سمبلیک است(اگر تیراز نشریه در ماه های آینده سیر نزولی طی نکرد، معلوم خواهد شد که تحلیل من غلط بوده است.)
از این منظر، هر دو صف، بستن صف در برابر یورش استبداد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر