۱۳۹۷ آذر ۱۰, شنبه

نقش جورج بوش پدر در متحول کردن انقلاب ایران به ضد انقلاب در اکتبر سورپرایز






جورج بوش پدر در گذشت.  تلویزیونها را از بی بی سی گرفته تا سی ان ان و یورو نیوز و فرانس 24 و...را نگاه می کنم و همه انباشته از تعریف و بزرگداشت از او.   هیچ از این سخن نمی گویند که در سازمان سیا او مسئول بخش <عملیات کثیف> بود و مهمتر هیچ از نقش او در سازش پنهانی و خائنانه خمینی و سران حزب جمهوری اسلامی (آقایان بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای.) با دستگاه ریگان در رابطه با به تاخیر انداختن آزادی گروگانهای آمریکایی تا ریگان در انتخابات ریاست جمهور پیروز شده و جهان را گرفتار ریگانیسم، یعنی سرمایه داری وحشی مهاجم و نظامی بکند.  که به <اکتبر سورپرایز> معروف شد، نمی گویند.  

این سازش پنهانی در واقع کودتایی بر ضد اهداف دموکراتیک و استقلال طلبانه و عدالت جویانه انقلاب بهمن بود.  از طریق این سازش بود که حزب جمهوری توانست موافقت خمینی را جلب کرده تا مانع به پایان رسیدن جنگ در خرداد 60 با پیروزی ایران و دریافت غرامت سنگینی شود و با سرعت بخشیدن به مرحله آخر کودتا، مانع شوند بنی صدر موافقتنامه صبح را امضا کند (حتی اگر کودتای خرداد 60 را یک هفته به تاخیر انداخته بودند، جنگ به پایان رسیده بود.  بنی صدر هم پیام داده بود که اگر می خواهید سر من را ببرید، بگذارید جنگ را تمام کنم و بعد اینکار را بکنید.  حتی استعفا نامه اش را در اختیار آقای خمینی گذاشته بود تا هر وقت خواست منتشر کند.)

رابرت پاری، که دقیق ترین اطلاعات را از این سازش پنهان در آمریکا داشت رفته است.

باز هیچ سخن از این نمی گویند که قبل از حمله به عراق، به بهانه اشغال کویت ( صدام را از طریق سفیر آمریکا در بغداد فریب داده بودند و باور کرده بود که اگر به کویت حمله کند، آمریکا دخالت نخواهد کرد.  صدام، کویت را به عنوان مزد خود برای جلوگیری از انتشار امواج انقلاب ایران در منطقه می خواست و خانم سفیر گفته بود که اگر چنین کاری انجام بگیرد، امری داخلی خواهد بود و آمریکا دخالت نخواهد کرد.) قصد حمله به ایران را داشت و وجود بنی صدر مانع از این فاجعه شد.  توضیح اینکه:

مدتی قبل از حمله آمریکا به عراق، بوش پدر، فرستاده ای را که یک ایرانی آکادمیک بود و چند کتاب راجع به حزب توده فرستاده بود  نزد بنی صدر فرستاد.  می خواست ببیند که آیا در صورت حمله به ایران، آیا حاضر است که نقشی که بعدها چلبی و کارزای بازی کردند، در ایران بازی کند.  بهمین علت از او سوال کرده بود که نظرش در مورد منافع آمریکا در ایران چیست؟ بنی صدر پاسخ داده بود که آمریکا غلط می کند که در ایران منافع  داشته باشد و آنچه در ایران است تنها متعلق به مردم ایران است.  فرستاده نا امید باز گشته بود.

بعد از حمله بوش به عراق، سرتیب سطوتی – در زمان شاه- ، از اقوام دکتر فاطمی، نزد بنی صدر آمده بود و نامه ای از دوست خود که سر لشکری در زمان شاه بوده و بیشترین کوشش خود را برای بر انگیختن آمریکا به حمله نظامی به ایران متمرکز کرده بود، به بنی صدر نشان داد.  در نامه، سرلشکر شکوه و شکایت کرده بود که قرار بر حمله به ایران بوده، ولی دستگاه بوش به این نتیجه رسیده اند که با وجود بنی صدر نمی شود عملیاتی بر ضد ایران انجام داد.  چرا که در صورت سرنگونی رژیم، این بنی صدر است که به ریاست جمهوری انتخاب خواهد شد و ضرر بنی صدر برای منافع آمریکا بسیار بیشتر از رژیم است.

این کوشش برای به خدمت گرفتن بنی صدر بارها انجام شد و دفعه آخر آن، یکی دو هفته قبل از "انتخابات" ریاست جمهوری سال قبل بود و در زمان ترامپ انجام شد:

خانم تد، از دیپلماتهای برجسته سفارت آمریکا در فرانسه به بنی صدر تلفن می کند و سوال که آیا نامه او را دریافت کرده است، که بنی صدر جواب منفی می دهد.  در ادامه، از بنی صدر وقت ملاقات می خواهد تا به منزل ایشان برود.  بنی صدرعلت قرار ملاقات خواستن را سوال می کند.  خانم تد می گوید که می خواهد راجع به انتخابات ریاست جمهوری ایران با او گفتگویی داشته باشد.  بنی صدر پاسخ می دهد که انتخابات در ایران چه ربطی به دولت آمریکا دارد که بخواهد در آن رابطه با من گفتگو کنید؟ ادامه می دهد و می گوید که شما چندین گروه تحقیق تشکیل داده ید تا ببینید که آیا روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دخالت کرده است یا نه و حال می خواهید در انتخابات ایران دخالت بکنید.  در آخر اجازه ملاقات را نمی دهد.

البته معلوم بود که تقاضای ملاقات در رابطه با انتخابات ایران، بهانه ای بیش نیست و کوششی دیگر بود در قانع کردن بنی صدر در پذیرفتن نقش چلبی را بازی کردن و اینگونه وطن را به خاک و خون کشیدن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر