این متن را که جمال صفری برای هشتادمین سالگرد تولد بنی صدر نوشته بود تازه الان خواندم. خواندن آن را به نسل جوانی که بیش از همه قربانی سانسور همه جانبه هستند تاریخ انقلاب هستند ( بدترین نوع سانسور این است که خلاء اطلاعاتی با ضد اطلاعات پر شود و فرد فکر کند که آنچه که می داند همانی می باشد که واقع شده است.) پیشنهاد می کنم.
نوشته به قلم تاریخدان و فیلسوف سکولاری نوشته شده است که عمرش را برای آزادی و استقلال وطن صرف کرده است ولی ترجیح داده است بر مردم شناخته نشود تا شاید اینگونه سبب شود که مردم فقط با قلم او ارتباط بر قرار کنند.
نوشته به قلم کسی نوشته شده است که تصمیم گرفت که به سهم خود اجازه ندهد که اولین منتخب تاریخ وطن که برای دفاع از آزادی و دیگر اهداف انقلاب در برابر قدرت ایستاد، آن را به چالش کشید و به آن نه گفت، به سرنوشت قائم مقام و امیر کبیر و مصدق گرفتار شود و تنها گذاشته شود ومنزوی و اینگونه بود که با حفظ دید منتقد خود بر دو اصل استقلال و آزادی و برای وطن با بنی صدر عهد دوستی و وفاداری بست و هیچگاه پای سست نکرد و اینگونه زمانی که از زمین و هوا تیرهای افترا و توهین می بارید( نه اینکه الان نمی بارد، ولی آن زمان طوفانی بود از از همه طرف.) اولین منتخب تاریخ وطن را که بر استقامت و ادامه انقلاب ایستاده بود تنها نگذاشت.
نوشته به قلم کسی نوشته شده است که هیچگاه در برابر قدرت سر خم نکرد و سختی راه و طولانی شدن راه خللی در اراده اش در مبارزه برای وطن، آزاد و مستقل شدن وطن و رشد وطن وارد نکرد.
نوشته به قلم کسی نوشته شده است که در عین حال که دارای هوشی بس سرشار و حافظه ای نفس بر و پشتکاری کم نظیر است به بیماری بسیاری از اینگونه انسانها گرفتار نشد و خود را سرشار از تواضع و فروتنی نگاه داشت.
نوشته بوسیله کسی نوشته شده است که نگاهی و علمی بس ژرف نسبت به تاریخ وطن، سیر اندیشه در وطن و ادبیات وطن دارد و وقتی از وطن سخن می گوید عصاره این ترکیب را در هر عبارتی که بکار می برد حس می شود.
نوشته بدست کسی نوشته شده است که سالهاست بکاری عظیم در باره معرفی مصدق دست زده است و تا کنون با انتشار هزاران صفحه تحقیق در حال ایجاد گسترده ترین دائره المعارف در باره تاریخ مشروطیت و عصاره آن که مصدق بود می باشد.
و نوشته بوسیله کسی نوشته شده است که از معدود کسانی می باشد که آشنایی عمیق و طولانی با اولین رئیس جمهور دارد و در عین حال که سخت وفادار است، به همان سختی منتقد او نیز می باشد.
و نوشته بوسیله کسی نوشته شده است که هیچگاه نشده است با او سخنی گفته باشم و نیاموخته باشم.
آخر اینکه، بیشتر بعد از رویارویی سنت با مدرنیته در شکل نظامی آن و شکست ایران از روس، ایران دارای نخبه گانی بس سفله و حقیر شد. نخبه گانی که لشکری از روسو فیل و انگلو فیل را تشکیل می دادند و در حال حاضر وارثان آن حقیران در داخل دخیل به ضریح یک روضه خوان بس تبهکار بسته اند و معادلهای آنها در خارج دخیل به ضریح کاخ سفید بسته اند و به گدایی از کاخ قدرتی به کاخ قدرت دیگر می دوند و در کاسه لیسی صاحبان قدرت از یکدیگر پیشی می گیرند. در این بین کسانی چون جمال صفری مظهر عرق ملی، غرور انسانی و عشق بوطن هستند و همین اینها می باشند که در گمنامی و نامداری، ایران، این وطن تاریخی که تولد به اندیشه توحیدی داد را حفظ کرده اند. درود و سلامهای ایرانیان استقلال و آزادی طلب بر جمال و جمال ها باد.
جمال صفری: بمناسبت هشتادمین سال تولد آقای بنی صدر
دوستان محترم
امروز مراسم هشتادمین سالروز تَولد دوست و برادر بزرگوارمان جناب آقای بَنی صدراست. من دراینجا قبل ازاینکه وارد متن نوشته ام شوم، آغاز هشتادمین سال زندگی پربار آقای بَنی صدر یکی از چهره های مانده گار در تاریخ تمدن دیرپای میهنمان را به ایشان تبریک و برای او سلامتی و عمر طولانی آرزومی کنم.
و اما
در اواخردهۀ چهل شمسی و اوائل 50 در جَلسات فرهنگی جبهۀ ملّی سوم در زاربروکن ازطریق خبرنامه وانتشارات مصدّق با نام بَنی صدرآشنا شدم، دوستان می گفتند یکی از کوشندگان و فعالین در خبر نامه و انتشارات مصدق است. درحینی که به ادبیات ومکتب های مغرب زمین که درآن زمان برای جوانان شورشی ، معترض وآرمانگرا جذّابیت داشت، می خواندم، همراه با آن از انتشارات مصدّق و کتب تاریخی در رابطه با تاریخ معاصر ایران که جانبداران آن در خارج کشور آنها را تکثیر می کردند غافل نبودم، که مرا به اندیشدن و تفکر در راه استقلال و آزادی ایران هشدار می داد. همین نوشته ها و ادبیات در جهت نهضَت ملی ایران مرا بیشتر در قِبال مردم و وَطنم مسئول نمود....،
درهنگامیکه بَنی صدر در زمان ریاست جمهوریش عملاً رو در روی قدرت سیاسی بمعنی زور، ایستادگی از خود نشان داد وبه اصول وارزشهای پایه ای که خود نَظریه پردازش بود وَفادار ماند.
«نه» ، در گفتنش به قدرت که برانگیخته از « نفس مطمئنه » اش و هم از شناختش به مکانیزمهای قدرت بود، در هستی و هستی مندیش متجلّی وعیان گردید.
پس از خرداد 60 بدلیل تجربه ای که از حافظۀ تاریخی وَطنمان داشتم و آنهم سرنوشتی که میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی ، میرزا تقی خان امیرکبیر و دکتر مصدّق و دیگر شخصیتهای ملی درسخت ترین شرایط حیاتشان به آن دچار گردیدند، اکثریت مردم این مرز و بوم با بهانه ها و توجیه های مختلف، آنها را رها کرده وتنها گذاشتند، گوئی هیچ حادثه ای رخ نَداده است!
با آگاهی به تاریخ مبارزات سیاسی واجتماعی کشورعزیزمان و آن ذهنیت تلخ، مسئولیت مرا نسبت به شخص او بعنوان اولین رئیس جمهورمنتخب تاریخ ایران همچون دیگر دوستان و یاران، راسخ تر کرد و همکاری متقابل و مداوم خود را با او شروع کرده و تاکنون همچنان ادامه داده ام.
کارمشترک او و من، که حاصلش کتاب « نهضَت ملی ایران و دشمنانش به روایت اسناد» و همکاری مشترک دوستان و یاران در ارتباط با نشریه انقلاب اسلامی درهجرت که بیش از 30 سال در تبعید از عمرآن می گذرد، از نظر من یکی از زیباترین کارهای مشترک و جمعی است، بویژه نظم و تداومی که این نشریۀ مستقل با کمک دوستان و یاران مسئول و متعهد و معتقد به استقلال و آزادی ایران از خود در تاریخ معاصر ایران بیادگار می گذارد، باید اشاره نمود.
دیگراینکه، لَه وعلیه بَنی صدر فراوان نوشته اند یا گفته اند،اندیشه ونوشته ها وآثار قَلمی ایشان، در سیاست، درعلم، در رَوش، دراخلاق بدون شک میراث ماندگار درتاریخ ایران است وآیندگان وَطن عزیزمان از راه تحقیق و پَژوهش با نقد و سنجش، آثار او را مورد بررسی و ارزیابی قَرار خواهند داد و این مهم را وا می گذارم به داوری و سنجش آنها!
اما آنچه من از نزدیک بدلیل همکاری مستمر با بَنی صدرشاهد وناظرآن بوده ام وهستم، ایستادگی او دراصول، پیگیری و استمرارش دراندیشه و عمل است. اندیشه و عمل بنی صدر توام با صبر و بردباری در بَرابَر سختیها، ناسزا ها و دشمنی ها، حسادتها و استقامت و استواریش در بَرابَراستبداد داخلی و وابستگی به بیگانگان و انیران است.
- بَنی صدری که من می شناسم یک انسان اندیشمند و رَجُل سیاسی نسبی فعال است با نقص ها و کاستی هایش که این لازمۀ رشد و تحول و تکامل انسان هدفمند همچون او می باشد و در حرکت خودجوش و جوهَری دراین جهان هستی، آفاق و انفس است که بنی صدر انتقاد پذیر و منتقد در وادی ها و منزلگاههای مختلف از قبضی و نقصی به بسط و کَمالی در زمان و مکان جلوه و تَجلّی می نماید و او در برابر آزمون های سخت نهراسیده با شُجاعت و درایت در مراحل و مراتب رشد تکوینی خود، آن موانع و بحران ها را گذرانده و می گذراند و همانند مصدق و یارانش از هر گونه فساد و آلودگی اخلاقی بری است.
- بَنی صدری که من می شناسم، تحمل و تَساهل در اندیشه و عمل او، در نِگَرش او به اکمال متقابل پَدیده ها و وجودها در فرایند درک و فهم متقابل از راه گفت و شنود و بحث در جهت وحدت در کثرتها و وجودهای ممکن بطور شفاف و واضح است، ازاین منظر و نگاه با دگراندیشان و سلیقه ها و مسلک های مختلف بر اصول مشترک آزادی و استقلال، حقوق ملی و میهن دوستی حاضر به همکاری وهمیاری است. بنی صدر از نسلی است که در مبارزات نِهضَت ملی ایران و ملی شدن صنعت نفت ایران فعال بودند. بدین خاطر وی از رهروان برجسته و دیرپای نهضت ملی ایران و ترجُمان و مشخصۀ آن در این زَمان است....
- بَنی صدری که من می شناسم، با دید کنشی نقادانه به دنیای قال، به تاریخ، انسان، طبیعت و جبرها، سلوکها، هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی و بر مناسبات میان من ها، ماها، گروهها، طبَقات، بنیادها و جامعه ها و... نَظر می اندازد و مُرٍجحات اندیشه و ذهنیت آزادخواهی، استقلال طلبی وعدالتخواهی اش مُحرکه و باعث آن است. در ورای همۀ این مفاهیم، گزاره ها، رمزها و رازهای حصولی و حضوری، انسانیت و عشق است که به زندگیش معنا می دهد.
- بَنی صدری که من می شناسم، در دوستی دیر جوش و دیرآشنا است و به دشواری و سختی محبت و دوستی خود را بیان می کند، اما چون دوستی و یاری انتخاب کرد، بدو دست مِوِدّت و همدلی می دهد، در وفای بعهد استوار و پایدار است. با دوست، صمیمی یک دل و همدل می زید و در مهر ورزی و صفا و محبت، دلسوز و یاری غمگسار به تمام معنی است.
- بَنی صدری که من می شناسم، مثل اکثر رئیس جمهورهای اسبق صاحب نام در تاریخ سیاسی جهان می توانست در زمانهای مُناسب به پیامی، مصاحبه ای و خاطراتی بَسَنده کند ولی او در تبعید به مبارزات خود در نوشتار، گفتار و کردار بطور پیگیرادامه داده و میدهد و در یک کلام، یکی از پرکار ترین رَجُل سیاسی و ملی در تاریخ معاصر ایران است که بگُمان من بدون صلابت، یاری و همکاری، صبر و حوصلۀ همسَر بزرگوارش عذرا خانم حسینی این همه تلاش و کار دشوار و سُتُرکِ بنی صدرغیر ممکن بود.
جان کلام نوشتار و گفتارم اینست: بنی صدر آرمانگرا، عاشق وَطن و نگران حال و آیندۀ ایران است. از اینرو، از مَنظر من، حال و احوال او در رابطه هستی لایزال، وطن، مردم وعالم، ترجمان هویت او و نمایانگر شخصیت اثرگذار اواست که ایرانیان را به امید و شادی، به ایستادگی، استقامت و همیاری و خیزش برعلیه ظلم و سِتم جباران برای تحصیل حقوق شهروندی خود و حقوق ملی، برای آزادی ، استقلال و حق حاکمیت خود، برای تجدید و احیاء حیات ملی خود، برای ایرانی آباد و آزاد که نقش شایستۀ خود را مجددا در تمدن بشری ایفا نماید، فرا می خواند.
درخاتمه با آرزوی سلامتی و طول عمر برای جِناب آقای ابوالحسن بَنی صدر، امیدوارم تولد صد سالگیشان را جشن بگیریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر