۱۳۹۲ شهریور ۲۹, جمعه

فرهنگ، میانجی و مفسری است که خودمختاری نسبی دارد


دیروز در رابطه با تشکر عده ای از اصلاح طلبان از آقای خامنه ای بابت آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی وطن، متنی را منتشر کردم و یکی از هموطنان پاسخی را نوشت که به بحثی کوتاه منجر شد.  برای پاسخ به نظرات آخر ایشان بهتر این دیدم که بخش کوچکی از فصل تئوریک تز خود در مورد انقلاب ایران را که دوستی برایم به فارسی ترجمه کرد برای ایشان بفرستم.  
فکر کردم که بهتر است از آخر شروع کنم! و از اول ادامه بدهم!
تعریف و برداشت من از رابطه فرهنگ در رابطه با ساختار و عاملیت:

"شرایطِ ساختاری همچون غرایزِ ثانوی عمل نمی کنند که «عامل» را برانگیخته و کورکورانه به تحرک وامی دارند. در حقیقت اصلا چنین نیست. متغیرهای ساختاری در سایه خودمختاریِ نسبیِ فرهنگِ که شرایطِ خود را بر آنها تحمیل می کند با هم واردِ کنش و واکنش می شوند. فرهنگ، هر دو متغیرِ ساختاری و عاملیتی را از صافیِ خود می گذراند، و به همین دلیل است که عواملِ مشابه در شرایطِ متفاوت نتایجِ متفاوتی را رقم می زنند. به ظهور رسیدنِ نتایجِ متفاوت در شرایطِ ساختاریِ مشابه بر این ادعا صحه می گذارد که فرهنگ پدیده ای انفعالی نیست که شرایطِ ساختاری را بدونِ هیچ تغییری به عامل منتقل کند، بلکه میانجی و مفسری است که خودمختاریِ نسبی دارد. از طریقِ فرهنگ، عامل نه تنها شرایطِ عینی ای را که در آن عمل می کند ذهنی می کند (به عبارتی، انسانها در درونِ محیط های عینیِ خاص، گزینشِ ذهنی می کنند)، بلکه در عینِ حال تفسیرِ ذهنیِ ساختار را عینی می کند (به کلامی، انسانها به محیطی که در آن واقع شده اند معنی می بخشند). به عبارتِ دیگر، از طریقِ تفسیر، فرهنگ شرایطِ ساختاریِ عینی را ذهنی کرده و تفاسیرِ ذهنی از واقعیتِ اجتماعی را عینی می کند. چنین فرآیندی در حیطه مجموعه یا مجموعه هایی از ارزشهای فرهنگی صورت می گیرد. با توجه به این حقیقت که درکِ فرهنگ تجربه ای ذهنی است، و بدین ترتیب تفسیرِ شرایطِ جدیدِ اجتماعی در کنش و واکنش با ارزشهایی که از پیش برقرار بوده اند یا به تازگی به منصه ظهور رسیده اند روی می دهد، نتیجه نهاییِ چنین تفسیری نمی تواند از پیش معین باشد؛ و بر فرضِ مثال ممکن است به نتایجِ متفاوتی همچون ایجاد و درونی شدنِ فرمانبرداری، بی تفاوتی، مقاومتِ منفی یا انقلاب بر ضدِ شرایطِ موجود بیانجامد."
از اینجا و با این پست در فیس بوک شروع شد:
" همیشه این نظر را مطرح کرده ام که عنصر اصلی گفتمان اصلاح طلبی را عنصر حقارت و خود را در برابر قدرت حقیر دانستن تشکیل می دهد. الان با دیدن یاداشت زیر از هموطنی متوجه شدم که دیروز بعد از ازادی عده ای از زندانیان سیاسی وطن، تعدادی از "اصلاح طلبان"( یکی از بی معنی ترین، مبهم ترین و فریبکارانه ترین مقولات در سپهر سیاسی حاکم بر وطن.) از آقای خامنه ای تشکر کرده اند!!! این دیگر از شرم آورترین شاهکارهای اخیر اصحاب اصلاح طلبی بعد از شرکت شوی انتخاباتی و شرکت در کابینه توابین می باشد. چرا که از فردی تشکر می کنند و سپاسگزارش می شوند که باید به جرم زندانی کردن دگر اندیشان به دادگاه کشیده شود( در کنار جرمهای عظیم دیگر.) بابت ازادی زندانیانی که اصلا نباید زندانی می شدند و زندانی کردن آن جرم است، تشکر میکنند. از فردی تشکر می کنند که در بازی شطرنج سیاسی خود دستور زندانی کردن افرادی را می دهد و بعد که نیازهای بازی ایجاب کرد دستور ازادی آنها را چه بسا دستور زندانی کردن دوباره آنها را. اقایان و خانمهای اصلاح طلب سپاگزار! اسفل السافلین حقارت شما تا بکجاست؟
میهن آزادی:
امروزدر این شادی ملی هیچ چیز مضحکتر از این نبود که عده ای اصلاح طلب از خامنه ای تشکر کرده بودند ! صد افسوس که یادمان رفته این عزیزان بیگناه وبرای حق جویی در بند بودند."
دوست هموطن نوشت:
" دکترجان جنبش مردمی شرایط لازمی را می خواهد که نه کسی بوجودش می آورد و نه کسی مانع آن خواهد شد. دل نگران اینها مباش. درود بر تو."
پاسخ دادم:
" آقا...  جان گل این نظرت در کمی شبیه دستهای نامرئی بازار ادام اسمیت است. آنارشیستها نظر ظریفتری دارند و از آن به عنوان fairy dust /گرد جاودیی پری نام می برند. کمی شبیه آیه قران ما مسلمانها ( از شمای نا مسلمان چه پنهان )که می گوید علم زمان نزد خداوند می باشد. در کل کاملا حق با شماست و هیچ کس نمی تواند زمان برخواستن موج را پیش بینی کند.

چقدر انسان در تونس به علت فقر و بیکاری و..و خودکشی کردند و آنگاه خودکشی یک جوان در یک شهرستان کوچک و دور، موج انقلاب را در جهان عرب براه انداخت( البته الان بدجوری به خاکی زده ولی در کل باید امیدوار بود).

ولی این شرایط بخودی خود بوجود نمی آید و نقش فرهنگ و آگاهی و روانشناسی، نقشی کلیدی را بازی می کنند و شرایط را آماده می کنند تا زمانی که جرقه زده می شود، تا کار را به نتیجه برساند.

در کل در رابطه با انقلاب دو نظر وجود دارد. نظری که می گوید انقلاب می آید و نظری که می گوید انقلاب ساخته می شود. من به ترکیبی از هر دو معتقدم و برای همین است که به عامل فرهنگ و آگاهی و اراده، نقشی کلیدی می دهم."
پاسخ دادند:
" من به عامل فرهنگ و آگاهی برای بعد از جنبش اهمیت می دهم اما جنبش مثلا در ایران فعلی به خاطر فشارهای اقتصادی رخ خواهد داد. هیچ عامل فرهنگی و آگاهی دهنده ای تا بحال نتوانسته به یک جنبش عمومی منجر شود. همان تونسی که مثال زدید بهترین نمونه است. یکی از تحلیل گران معتقد است که دو عامل در حال حاضر از یک جنبش عمومی در ایران که در آستانه انفجار است جلوگیری می کند. ترس و نا امیدی. و او معتقد است در شرایط لازم این دو عامل خود به اسلحه ای قدرتمند در دست جنبش و علیه دیکتاتوری تبدیل خواهد شد. اما «مومن» شما به بی دینی من واقفی اما اسم مرا نمیدانی!! شوخی کردم. سهو القلم همیشه پیش می آید. درود بر تو."
ترجمه ای که در اول خواندید پاسخی به این نظر است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر