۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

انقلاب، همان ادامه انقلاب 57 در اهداف دموکراتیک آن می باشد



بسیاری از هموطنان اصلاح طلب، مواضع براندازانه جریان استقلال و ازادی را هم نقد و هم انتقاد و هم تمسخر می کنند.  در این دیر وقت شب و فرصت کمی که در اختیارم بود، پاسخ زیر را به یکی از آخرین انتقادها نوشتم.

البته قبل از پاسخ، انتقاد ایشان لازم است آورده شود:

"پس از سخنان نغز آقای بنیصدر نتیجه میگیریم که سعی در نرمال کردن سیاست خارجی که موجب لغو کردن همه و یا قسمتی از محاصره اقتصادی شرکتها ی ایرانی شود که ان هم میتواند موجب گردش اقتصاد داخلی ایران و کنترل تورم و کم کردن فشار اقتصادی که کمر مردم و شرکتهای داخلی را خرد کرده شود , میتواند موجب شود که مردم شروع به درخواست خواستهای سیاسی خود کنند و ...
خوب این تحلیلها را که اصلاح طلبانی که قبل از انتخابات ١٣٩٢ خواهان شرکت در انتخابات بودند هم که کرده بودند و خود من که اندیشه راهنمایم به گرد آقای بنیصدر که هیچ شما هم نمیرسد همین را به شما میگفتم که , اقتصاد فلج و مردم بیکار و گشنه , دنبال دموکراسی نمیرود آنها دنبال کسی میروند که بتواند کار درست کند و تورم و بیکاری را کنترل کند و فقر و فحشا و فساد اجتمایی را که ریشه در فقر و بیکاری دارد را ریشه کن کند ( یا حد اقل کنترل کند ) و بتواند سایه جنگ را از روی سر مملکت بردارد و ..
یادتان میاید جواب شما چی بود ؟؟؟ به نظر شما همه مردم بیاید بنشینند و ببینند که بنیصدر چه میگوید و خودشان قدرت استنتاج و تحلیل ندارند ؟
خوب و بد تاحالا تیم روحانی تا حدی توانسته از نظر سیاست خارجی یک جنب و جوشی را آغاز کند که شاهد شروع این جنب جوش را میتوان در سخنان نتن یاهو و حسین شریعت مداری که با دودلیل متفاوت اما هدف یکسان که ان عقیم کردن سیاست نرمال کردن سیاست خارجی ایران باشد را کاملا مشاهده کرد ! همچنین موفقیت تیم روحانی در جلب کردن توجه غرب به سیاست ایران که بر خلاف دوره قبل خصمانه نبوده و بیشتر سیاست مدارانه است هم نشان از این دارد که غرب هم تمایل به تعامل با این تیم دارد!
برای تحول سیاست داخلی حالا حالا ها بیاید کار کرد و اینکار از روحانی بر نمی ایاد , حداقل اینکه در حال حاضر و با توجه به شرایط حاضر نمیشود امیدی به ایجاد تحول سیاست داخلی و آزادی بیان و ... داشت !
به قول یک ضرب المثل چینی " مسافرتهای دور و طولانی به قدمهای اول شروع میشود" و ما هم جهت گذار از حکومت فقها به حاکمیت مردم و دموکراسی راه طولانی در پیش داریم که این راه رهروانی صبور و پرکار راسخ میخواهد که ریشه و خاستگاه این رهروان در ایران زمین است نه غرب !"

قبل از پاسخ لازم است یادآور شوم که گفتگو فرهنگ خاص خود را داراست و از جمله خصوصیات آن این است که از زبان تمسخر و کنایه و...و خوداری شود.  اگر اینگونه رفتار کنیم نتیجه مطلوب تری حاصل خواهد شد.

نوشتید:"پس از سخنان نغز آقای بنیصدر نتیجه میگیریم که سعی در نرمال کردن سیاست خارجی که موجب لغو کردن همه و یا قسمتی از محاصره اقتصادی شرکتها ی ایرانی شود که ان هم میتواند موجب گردش اقتصاد داخلی ایران و کنترل تورم و کم کردن فشار اقتصادی که کمر مردم و شرکتهای داخلی را خرد کرده شود , میتواند موجب شود که مردم شروع به درخواست خواستهای سیاسی خود کنند و ..."

این نظر نشان می دهد که توجه نکردید که بنی صدر بر این نظر است که مافیای حاکم قادر به پیشبرد چنین سیاستی نیست چرا که بعد از انقلاب مافیای حاکم از طریق ایجاد و ادامه بحران بود که قادر شد دولت را در تصرف خود در آورده و جامعه را از طریق سرکوب و خفقان و تحمیل بحرانهای پی در پی کنترل کند.  مافیای حاکم حاصل بحران است و استمرار آن نیز از طریق ایجاد بحران است که ممکن گشته است و البته در ایجاد بحران، نقش اول به رابطه با آمریکا داده شده است و به همین علت است که این سیاست خارجی رژیم است که سیاست داخلی آن را رقم می زند و نه بر عکس.  به همین دلیل است که گفته شده است که جام زهر الود بحران اتمی سر کشیده خواهد شد ولی امکان عادی شدن رابطه با امریکا بسیار کم است چرا که مافیای مالی-نظامی در این عادی سازی مرگ خود را می بیند.  ولی فعال سیاسی در مقام تحلیلگر سیاسی باید تمامی احتمالات را بر رسی و اثرات ان را سنجیده و به جامعه عرضه بکند و اینکاری است که جریان استقلال و ازادی همیشه انجام داده است.

نوشتید:"خوب این تحلیلها را که اصلاح طلبانی که قبل از انتخابات ١٣٩٢ خواهان شرکت در انتخابات بودند هم که کرده بودند و خود من که اندیشه راهنمایم به گرد آقای بنیصدر که هیچ شما هم نمیرسد همین را به شما میگفتم که , اقتصاد فلج و مردم بیکار و گشنه , دنبال دموکراسی نمیرود آنها دنبال کسی میروند که بتواند کار درست کند و تورم و بیکاری را کنترل کند و فقر و فحشا و فساد اجتمایی را که ریشه در فقر و بیکاری دارد را ریشه کن کند ( یا حد اقل کنترل کند ) و بتواند سایه جنگ را از روی سر مملکت بردارد و .."

این وضعیت در چهار سال قبل نیز کم و بیش عمل می کرد ولی مانع جنبش خود جوش سبز نشد.  چرا؟ 
در تحلیلی که در همان وقت منتشر کردم، عامل بین الملل یعنی اوباما را یکی از عوامل اصلی که شرط بین المللی جنبش را ایجاد کرد شمردم و با عامل کارتر در انقلاب بهمن مقایسه کردم.  علت این بود که تا زمانی که جامعه ملی کشور را در خطر حمله نظامی( بوش) می دید به خود اجازه جنبش نمی داد ولی زمانی که اطمینان حاصل شد که این حمله رخ نخواهد داد، وجدان عمومی دستور جنبش را صادر کرد و ناگهان میلیونها نفر بطور خود جوش و در سکوت به خیابانها آمدند.  از معدود زمانهایی می باشد که عمل وجدان عمومی را و حضور وجدان عمومی در جامعه ملی را در شفافیت کامل می شود دید.

اقای رفسنجانی در زمان ریاست جمهوری خود گفته بود که مردم گرسنه انقلاب نمی کنند.  انقلابهای اجتماعی نیز بیشتر در جوامع میانه که از فقر مطلق رنج نمی برند رخ می دهد و در این جوامع نیز طبقه متوسط است که نقش محوری دارد ( بر خلاف نظرات مارکسیستهای اوتدوکس.) ولی تمامی این داده ها، داده هایی نسبی هستند.  برای مثال طبقه متوسط شهری که در انقلاب مشروطه نقشی بنیادی بازی کرد از منظر رفاه اقتصادی، فقیر تر از طبقه متوسطی بود که موتور جنبش ملی کردن نفت شد و بطریق اولی، طبقه متوسط دوران انقلاب بهمن بسیار متمول تر از طبقه متوسط دوران مصدق بود.  به سخن دیگر، طبقه متوسط یک دوره جز طبقه فقیر دوره دیگر بوده است.  منظور اینکه تمامی این واقعیتها، واقعیتهایی نسبی می باشند و بنا براین نباید با وضعیت اقتصادی جامعه بر خوردی مطلق گرایانه داشت.
تجربه خود من نیز تاییدی بر آین است:  بعد از کودتای خرداد شصت که از کار معلمی خود اخراج شدم برای کسب روزی در کارگاهی، در نزدیکی خیابان قزوین، که ماشینهای نجاری از جمله ماشین سه کاره و فرز می ساخت مشغول کار شدم.  کاری سخت کمر شکن بود، خصوص وقت سنگ زدن که در اوائل، در وقت چایی، به علت جلوگیری از لرزش شدید دست مجبور بودم استکان را در دو دستی بگیرم.  حدود یکسال و نیم در آنجا کار کردم تا یکروز که دیگر نتوانستم رختخواب را ترک کنم.  در آن زمان بود که تازه متوجه شدم که استالین چگونه مخالفان خود را در اردوگاه های کار می کشته است.  فرمول ساده است انرژی که در کار از دست می رود باید بیشتر از انرژی باشد که جایگزین آن می شود.  وقتی اینگونه شد کم کم ذخیره انرژی بدن به پایان می رسد و در این صورت، کار، حکم جلاد فرد را پیدا می کند.  شانس من این بود که خانواده ام را داشتم و فقر غذایی شدید تا حد زیادی جبران شد.  علت گفتن این تجربه این است که در همانحال که حتی توان ترک رختخواب را نداشتم در باور و اراده ام در اینکه این رژیم کودتا باید برود کمترین خدشه ای وارد نشد.  توان انسان باورمند ورای اینگونه حرفهاست و زمانی که انسان اراده کند در هر شرایطی قادر به مبارزه می باشد.  تفنگچی های ستار و باقر خان بعد از شکست نیروهای استبدادی محمد علیشاه با شادی به ترکی می گفتند که یونجه خوردیم و مشروطه  گرفتیم.  چرا که عامل فرهنگ و آگاهی در این رابطه نقشی تعیین کننده دارد و از این جهت است که فعالیت اصلی جریان ما که سعی در ادامه تجربه انقلاب بهمن و در نتیجه استقرار مردم سالاری در ایران مستقل و ازاد دارد، در این بخش متمرکز شده است.  


توضیح تئوریک این بخش را از تز خود که یکی از هموطنان تجربه کرده است می اورم:
"شرایطِ ساختاری همچون غرایزِ ثانوی عمل نمی کنند که «عامل» را برانگیخته و کورکورانه به تحرک وامی دارند. در حقیقت اصلا چنین نیست. متغیرهای ساختاری در سایه خودمختاریِ نسبیِ فرهنگِ که شرایطِ خود را بر آنها تحمیل می کند با هم واردِ کنش و واکنش می شوند. فرهنگ، هر دو متغیرِ ساختاری و عاملیتی را از صافیِ خود می گذراند، و به همین دلیل است که عواملِ مشابه در شرایطِ متفاوت نتایجِ متفاوتی را رقم می زنند. به ظهور رسیدنِ نتایجِ متفاوت در شرایطِ ساختاریِ مشابه بر این ادعا صحه می گذارد که فرهنگ پدیده ای انفعالی نیست که شرایطِ ساختاری را بدونِ هیچ تغییری به عامل منتقل کند، بلکه میانجی و مفسری است که خودمختاریِ نسبی دارد. از طریقِ فرهنگ، عامل نه تنها شرایطِ عینی ای را که در آن عمل می کند ذهنی می کند (به عبارتی، انسانها در درونِ محیط های عینیِ خاص، گزینشِ ذهنی می کنند)، بلکه در عینِ حال تفسیرِ ذهنیِ ساختار را عینی می کند (به کلامی، انسانها به محیطی که در آن واقع شده اند معنی می بخشند). به عبارتِ دیگر، از طریقِ تفسیر، فرهنگ شرایطِ ساختاریِ عینی را ذهنی کرده و تفاسیرِ ذهنی از واقعیتِ اجتماعی را عینی می کند. چنین فرآیندی در حیطه مجموعه یا مجموعه هایی از ارزشهای فرهنگی صورت می گیرد. با توجه به این حقیقت که درکِ فرهنگ تجربه ای ذهنی است، و بدین ترتیب تفسیرِ شرایطِ جدیدِ اجتماعی در کنش و واکنش با ارزشهایی که از پیش برقرار بوده اند یا به تازگی به منصه ظهور رسیده اند روی می دهد، نتیجه نهاییِ چنین تفسیری نمی تواند از پیش معین باشد؛ و بر فرضِ مثال ممکن است به نتایجِ متفاوتی همچون ایجاد و درونی شدنِ فرمانبرداری، بی تفاوتی، مقاومتِ منفی یا انقلاب بر ضدِ شرایطِ موجود بیانجامد."

نوشتید:"خوب و بد تاحالا تیم روحانی تا حدی توانسته از نظر سیاست خارجی یک جنب و جوشی را آغاز کند که شاهد شروع این جنب جوش را میتوان در سخنان نتن یاهو و حسین شریعت مداری که با دودلیل متفاوت اما هدف یکسان که ان عقیم کردن سیاست نرمال کردن سیاست خارجی ایران باشد را کاملا مشاهده کرد ! همچنین موفقیت تیم روحانی در جلب کردن توجه غرب به سیاست ایران که بر خلاف دوره قبل خصمانه نبوده و بیشتر سیاست مدارانه است هم نشان از این دارد که غرب هم تمایل به تعامل با این تیم دارد!"

آقای روحانی اجاره نشین خانه ای می باشد که صاحبخانه آن آقای خامنه ای می باشد و بدون اجازه ایشان یک لیوان اب، از جمله، در سیاست خارجی نمی توانند بخورند.  حال سوال شما می تواند این باشد که چگونه شد که اقای خامنه ای بعد از تحمیل 700 میلیارد دلار( بنا بر تخمین اتحادیه اروپا) و یا 3200 میلیارد دلار ( بنا بر تخمین بنی صدر و همکارانش، از جمله با بحساب آوردن صدها میلیارد دلار دزدی نفت و گاز ایران از میادین مشترک با مستبدان خلیج فارس که در مدت بحران اتمی انجام شده است و...و.  البته در نظام مردم سالار آینده تا قران آخر آن را پس خواهیم گرفت.) به وطن، حال ناچار شده است که جام زهر را سر بکشد؟  اگر این سوال را بکنید متوجه خواهید شد که نقش اقای روحانی، همان نقش اقای خاتمی یعنی نقش یک تدارکاتچی می باشد و می خواهد مانند شکست گروگانگیری و شکست ایران در جنگ با عراق ( همیشه پیروزی را تا شکست ادامه داده اند.) حال شکست بحران اتمی را پیروزی جلوه دهد.  در واقع به قول خارجی ها ایشان نقش برگ انجیر را برای آقای خامنه ای بازی می کنند.

جریان غالب در غرب، از جمله به علت بحران اقتصادی و نیز فعال شدن افکار عمومی، نیز مایل به تعامل است و جنگ طلبها در اقلیت قرار گرفته اند.  سالهاست که می گوییم باید از این فرصت استفاده کرد.

نوشتید:"برای تحول سیاست داخلی حالا حالا ها بیاید کار کرد و اینکار از روحانی بر نمی ایاد , حداقل اینکه در حال حاضر و با توجه به شرایط حاضر نمیشود امیدی به ایجاد تحول سیاست داخلی و آزادی بیان و ... داشت !

همانطور که گفته شد در رژیم مافیای حاکم، این سیاست خارجی می باشد که سیاست داخلی را رقم می زند.  بنا براین از طریق سیاست خارجی رژیم می شود سیاست داخلی را تخمین زد.  نمونه ان را در دوران ریاست جمهوری اقای رفسنجانی دیدیم.  هر قدر که روابط با غرب عادی تر شد، شدت سرکوب در داخل و ترور در خارج بیشتر شد.  ترکیب امنیتی دولت اقای روحانی می گوید که اگر قرار بر تعقیب چنین سیاستی باشد، از قبل مهره ها در سر جای خود چیده شده اند و از این جهت می باشد که باید هشدار پشت هشدار داد.
فردا که بر فرض جام زهر نوشیده شد و خطر حمله نظامی رفع و تحریمها شروع به برداشته شدن کردند، انوقت جامعه شروع می کند به سوال کردن که اقای خامنه ای چرا این بلا را بر سر وطن و ما آوردید؟ چرا ما را به فقر سیاه و مافیاهای نظامی-مالی را به جان اقتصاد وطن انداختید و بیش از 3200 میلیارد دلار بوطن خسارت وارد کردید؟ چرا... البته برای جلوگیری از سرایت این سوالها از خانه ها به کوچه و خیابان و تبدیل پچ و پچ کردن ها و نجواها به اعتراضات گسترده، مافیاها راهی جز سرکوب برای خود نمی بینند.  کشتار زندانیان در سال 67 اینگونه است که قابل فهم می شود.  این ترس از برخاستن موج خشم مردم در ادامه جنگی که می توانست در خرداد 60 در پیروزی ایران به پایان برسد و با ادامه آن برای هفت سال دیگر و آخر کار هم جام زهر را سر کشیدن بود که دستور کشتار زندانیانی که مشغول گذران دوره محکومیت خود بودند داده شد.  هموطن من، مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.  اگر از الان هشدارها پی در پی داده نشوند و جامعه از قبل خود را آماده نکند، تسلیم به قدرتهای خارجی، سرکوب داخلی را بدنبال خواهد داشت.

نوشتید:"به قول یک ضرب المثل چینی " مسافرتهای دور و طولانی به قدمهای اول شروع میشود" و ما هم جهت گذار از حکومت فقها به حاکمیت مردم و دموکراسی راه طولانی در پیش داریم که این راه رهروانی صبور و پرکار راسخ میخواهد که ریشه و خاستگاه این رهروان در ایران زمین است نه غرب !"

این راه بیش از 120 سال است که شروع شده است.  طولانی و یا کوتاه بودن راه حداقل به دو عامل بستگی دارد:1. آیا راهی که در پیش گرفته شده است در راستای اهداف دموکراتیک است یا در توجیه استبداد حاکم؟ 2.  عامل انسان و عمل انسان.  نقش انسان و نقش اراده و آگاهی و توان انسان در این رابطه چقدر است؟  هر قدر انسان، آگاهتر باشد و به تواناییهای خود عارف باشد و بیشتر دارای غرور انسانی و عرق ملی باشد، این راه بس کوتاهتر خواهد شد و بر عکس، هر قدر انسان، خود و تواناییهای خود را حقیر و در مقابل قدرت، احساس ذلت و خواری بکند، هیچگاه ره به جایی نخواهد برد از جمله به این دلیل که هیچگاه قدرتی خود را منحل نمی کند، بلکه باید منحل شود. 
محل عمل کوشندگان راه استقلال و ازادی،یاد آوری توانایی ایرانیان به انها و یاری در ایجاد اعتماد به نفس و نقد موانع ایجاد و گسترش جنبش و عرضه آلتر ناتیو می باشد.

شب همگی خوش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر