۱۳۹۲ مهر ۱۸, پنجشنبه

درسی که از سرنوشت سن سوچی می توان آموخت

برنامه مستندی را از تلویزیون فرانسه به زبان انگلیسی در مورد خانم سن سوچی، برنده جایزه صلح نوبل نگاه کردم و تایید نظری را کرد که مدتهاست در مورد ایشان پیدا کرده ام.  هدف ایشان قدرت است و البته اولین چیزی که فدای این هدف شده و در حال شدن است، قربانی کردن اهدافی که برای ان مبارزه کرده بود و در خانه زندانی شده بود.

برنده اصلی این بازی قدرت، مافیای نظامی برمه می باشد که با آوردن او به درون هرم قدرت، از ایشان به عنوان سپری و سرپوشی برای ادامه هدف خود استفاده می کند.  حتی اگر اجازه بدهد که این خانم رئیس جمهور شود، ایشان هیچ نخواهد بود جز فردی که مدافع و توجیه گر منافع نظام اقتدار گرایی خواهد بود که در آن ذوب شده است.  البته ایشان جذب قدرت نمی شد اگر قدرت برایش اصالت و جاذبه نداشت.

اینهم درس دیگری برای کسانی که برای استقلال و ازادی و حقوق انسان مبارزه می کنند و آن اینکه هیچگاه وارد هرم قدرت ناقضان این اصول نشوند چرا که وارد شدن همان و ذوب شدن در ان همان.  نه تنها قدرت باید همیشه از خارج ان و بقصد انحلال ان به چالش کشیده شود، بلکه، محل عمل آن نه درون گفتمانهای قدرت( که در آنصورت در صورت پیروزی هم تنها یک قدرت جانشین قدرت دیگری می شود.) که باید گفتمان ازادی باشد.  اینگونه خواهد بود که از قبل می توان مطمئن بود که اینبار دیو استبداد از به بیرون پرتاب شده از پنجره با لباسی دیگر بدرون نیاید، بلکه اینبار و بعد از حدود 120 سال مبارزه، این فرشته آزادی خواهد بود که بدرون خواهد آمد. 

یکبار بعد از انقلاب 2005 قرقیزستان که به انقلاب لاله معروف شد چند نفر از دانشجویان سابقم از آنجا با من تماس گرفتند و خواستند برایشان مقاله ای در مورد انقلاب و اینکه چه عواملی انقلاب را تهدید می کند و روشهای مقابله با ان را برایشان نوشته تا به روسی و قرقیز ترجمه و در آنجا منتشر کنند.  به آنها گفتم قبل از هر مقاله، فقط و فقط روی یک امر حساسیت صد در صد داشته باشید و از آن به عنوان دماسنجی استفاده کنید که از قبل ظهور و ریشه گرفتن ضد انقلاب را راحت به شما نشان می دهد و آن اینکه با هر نوع سانسور علمی و اطلاعاتی و سیاسی و به هر دلیل و توجیه صد در صد مخالفت کنید.  دیگری اینکه هر جریان/جریانهای سیاسی که در صدد سانسور دیگران در اید باید به شما بگوید که استبداد جدید از طریق آن جریان/جریانها در پی پا گرفتن است چرا که استبداد بدون سانسور وجود ندارد و هیچ استبدادی بدون سانسور نه پا می گیرد و نه استمرار.  گفتم روی همین پیشنهاد که اساسی ترین پیشنهادهاست کار کنید، مقاله می تواند منتظر بماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر