شکایت می کنند که جامعه بی آرمان شده است و نسل جوان بی آرمان تر. جالب این است که اکثر کسانی که این انتقاد را
می کنند روشنفکران اصلاح طلب هستند و هیچ توجه ندارند که این جوانانی که شما بی
آرمان می دانید، اکثریت مطلقشان اول اصلاح طلب بودند و بدنبال شما افتاده بودند و
حتی جنبش 88 بر ضد کودتای انتخاباتی را به علت عمل در درون گفتمان اصلاح طلبی شما بود
که به شکست کشاندند. البته هیچ بروی خود
نمی آورند و یا توجه ندارند که عناصر تشکیل دهنده گفتمان اصلاح طلبی در رابطه با
تضاد با آرمان گرایی قرار داد. عنصر اصلی
گفتمان اصلاح طلبی عنصر حقارت است و اول باید جوان خود و خواسته هایش را به اسم
واقعی گرایی و حداقل خواهی حقیر ببیند و بخواهد و آنگاه خفت رای دادن در خیمه
ولایت مطلقه فقیه که نفس بودنش نقض کرامت و حقوق انسانی و ملی اوست را
بپذیرد.
در کل عناصر شکل دهنده گفتمان اصلاح طلبی همان عناصری می باشد که استبداد
تاریخی از آن تغذیه کرده و استمرار تاریخی آورده است. عناصری مانند به قدرت/زور/دولت اصالت دادن و خود را در مقابل آن عاجز و بیچاره
تصور کردن. یا خود را زندانی جبر "انتخاب"
بین بد و بدتر کردن و به گفته اهل حوزه، دفع افسد به فاسد کردن. یا پوشش مدرن و علمی به آن دادن و سخن از مرگ
ایده الیسم زدن و در ذم قهرمانی گفتن و نوشتن و یا بین عقل نظری و عقل عملی کانتی
رابطه ثنویت ایجاد کردن(کار عقل نظری شناخت آنچه هست می باشد و کار عقل عملی یافتن
آنچه که باید باشد. بدون عقل نظری عقل
عملی نمی تواند وجود داشته باشد و بدون عقل عملی، عقل نظری بکاری نمی آید، لازم و
ملزوم یکدیگر هستند و مکمل یکدیگر و نه در برابر هم. یعنی همان کاری که اصلاح طلبان وسط باز به آن
دست زده اند.) و بعد هم اینها را در کانتکست انواع و اقسام ترس سیاسی توجیه کردن.
(برای مثال اول هیولایی از انقلاب بهمن ساختن و بعد هر اندیشه و جنبشی که برای
استقرار جمهوری شهروندان راهی جز بر اندازی
مافیای تبهکار نمی بیند را از انقلاب ترساندن و اینکه از انقلاب هیچ بیرون
نمی اید جز خشونت و استبداد. یا ترس از اینکه اگر مردم تکان بخورند ایران
افغانستان می شود و عراق و سوریه و لیبی( اوائل می گفتند ایران لبنان می شود.) خب
شما اینهمه ترس را به جان این نسل انداخته اید و در کنار آن به اسم عقلانیت، منطق
بازار و چرتکه انداختن را به مبارزه سیاسی وارد کرده اید، از بسیاری از فعالان
اصلاح طلب، چرتکه انداز و اینکه صرف می کند یا نه و چقدر هزینه دارد و ما هزینه
داده ایم ساخته اید و با همان "عقلانیت" جوان را به سر خم کردن در برابر
یک روضه خوان که تصدی بر جان و مال و ناموس تمام ایرانیان دارد وادار کرده اید و
آنگاه سخن از هجمه از بین رفتن ارزشها در میان نسل جوان می زنید؟ تمام اسباب و
ادوات این بی ارزش شدن را خود شما فراهم و با استفاده از رسانه های داخلی و خارجی
و اساتید اصلاح طلب دانشگاه حقنه این نسل کرده اید و حال که نتیجه آن را مشاهده می
کنید صحبت از مردابی شدن جامعه می کنید؟ عجبا! آیا حتی یک نفر از شما این درایت و
صداقت و شجاعت را دارد که بگوید و بنویسد که:
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید/ گفتا: ز که نالیم؟ که از ماست که بر
ماست
انسان و خصوص جوان مانند آبی می باشد که باید در جویبار و رودها بدود تا
باشد. این دویدن انگیزه می خواهد و این
انگیزه جز دریایی از ایده آل داشتن و " آنک یافت مینشود
آنم آرزوست" تا جوان را بخود بخواند ممکن
نمی شود. شما با گفتمان اصلاح طلبی اتان
جوان را زندانی و محصور و ذلیل قدرتی بس فاسد کرده اید و این آبی را که باید بجوشد
و بدود و اینگونه طراوت و تازگی و نشاط بیاید و در "هستم اگر می روم گر نروم
نیستم، معنی زندگی و رشد را بیابد از حرکت انداخته اید و البته آبی که از حرکت می
ماند سرنوشتی جز تبدیل به مرداب شدن ندارد.
ولی و در هر حال، نسل جوان نیز وظیفه دارد که منتظر تغییر اصلاح طلبان نشود و
خود تغییر را از طریق تغییر در باور و ارزشهای خود شروع کند و خود را از باورهای
مجازی که گفتمان اصلاح طلبی در آنها ایجاد و اینگونه برای آنها حد ممکن و ناممکن را رسم و میان آنها خط قرمز
کشیده است رها کند و قرمز شکن شود و اینگونه معمار سرنوشت خود شده و در این معمار
شدن، نتیجه 120 سال کوششی عظیم نسلها را با استقرار جمهوری شهروندان و حقوقمند و
کرامتمند شدن ایرانیان به انجام برساند و اینگونه الگو و نمونه و اسوه ای شود از
انسان و وطن آزاد و مستقل در رشدی فقر شکن
برای جهانی که در اوج تولید ثروت فقر بر فقر و تبعیض بر نبعیض می افزاید و طبیعت و
با آن حیات انسان را در خطر نابودی قرار داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر