۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

سخنی صریح با اصلاح طلبان شاکی از مردابی شدن جامعه




شکایت می کنند که جامعه بی آرمان شده است و نسل جوان بی آرمان تر.  جالب این است که اکثر کسانی که این انتقاد را می کنند روشنفکران اصلاح طلب هستند و هیچ توجه ندارند که این جوانانی که شما بی آرمان می دانید، اکثریت مطلقشان اول اصلاح طلب بودند و بدنبال شما افتاده بودند و حتی جنبش 88 بر ضد کودتای انتخاباتی را به علت عمل در درون گفتمان اصلاح طلبی شما بود که به شکست کشاندند.  البته هیچ بروی خود نمی آورند و یا توجه ندارند که عناصر تشکیل دهنده گفتمان اصلاح طلبی در رابطه با تضاد با آرمان گرایی قرار داد.  عنصر اصلی گفتمان اصلاح طلبی عنصر حقارت است و اول باید جوان خود و خواسته هایش را به اسم واقعی گرایی و حداقل خواهی حقیر ببیند و بخواهد و آنگاه خفت رای دادن در خیمه ولایت مطلقه فقیه که نفس بودنش نقض کرامت و حقوق انسانی و ملی اوست را بپذیرد.  
در کل عناصر شکل دهنده گفتمان اصلاح طلبی همان عناصری می باشد که استبداد تاریخی از آن تغذیه کرده و استمرار تاریخی آورده است.  عناصری مانند به قدرت/زور/دولت  اصالت دادن و خود را در مقابل آن عاجز و بیچاره تصور کردن.  یا خود را زندانی جبر "انتخاب" بین بد و بدتر کردن و به گفته اهل حوزه، دفع افسد به فاسد کردن.  یا پوشش مدرن و علمی به آن دادن و سخن از مرگ ایده الیسم زدن و در ذم قهرمانی گفتن و نوشتن و یا بین عقل نظری و عقل عملی کانتی رابطه ثنویت ایجاد کردن(کار عقل نظری شناخت آنچه هست می باشد و کار عقل عملی یافتن آنچه که باید باشد.  بدون عقل نظری عقل عملی نمی تواند وجود داشته باشد و بدون عقل عملی، عقل نظری بکاری نمی آید، لازم و ملزوم یکدیگر هستند و مکمل یکدیگر و نه در برابر هم.  یعنی همان کاری که اصلاح طلبان وسط باز به آن دست زده اند.) و بعد هم اینها را در کانتکست انواع و اقسام ترس سیاسی توجیه کردن. (برای مثال اول هیولایی از انقلاب بهمن ساختن و بعد هر اندیشه و جنبشی که برای استقرار جمهوری شهروندان راهی جز بر اندازی  مافیای تبهکار نمی بیند را از انقلاب ترساندن و اینکه از انقلاب هیچ بیرون نمی اید جز خشونت و استبداد. یا ترس از اینکه اگر مردم تکان بخورند ایران افغانستان می شود و عراق و سوریه و لیبی( اوائل می گفتند ایران لبنان می شود.) خب شما اینهمه ترس را به جان این نسل انداخته اید و در کنار آن به اسم عقلانیت، منطق بازار و چرتکه انداختن را به مبارزه سیاسی وارد کرده اید، از بسیاری از فعالان اصلاح طلب، چرتکه انداز و اینکه صرف می کند یا نه و چقدر هزینه دارد و ما هزینه داده ایم ساخته اید و با همان "عقلانیت" جوان را به سر خم کردن در برابر یک روضه خوان که تصدی بر جان و مال و ناموس تمام ایرانیان دارد وادار کرده اید و آنگاه سخن از هجمه از بین رفتن ارزشها در میان نسل جوان می زنید؟ تمام اسباب و ادوات این بی ارزش شدن را خود شما فراهم و با استفاده از رسانه های داخلی و خارجی و اساتید اصلاح طلب دانشگاه حقنه این نسل کرده اید و حال که نتیجه آن را مشاهده می کنید صحبت از مردابی شدن جامعه می کنید؟ عجبا! آیا حتی یک نفر از شما این درایت و صداقت و شجاعت را دارد که بگوید و بنویسد که:
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید/ گفتا: ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست
انسان و خصوص جوان مانند آبی می باشد که باید در جویبار و رودها بدود تا باشد.  این دویدن انگیزه می خواهد و این انگیزه جز دریایی از ایده آل داشتن و " آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست" تا جوان را بخود بخواند ممکن نمی شود.  شما با گفتمان اصلاح طلبی اتان جوان را زندانی و محصور و ذلیل قدرتی بس فاسد کرده اید و این آبی را که باید بجوشد و بدود و اینگونه طراوت و تازگی و نشاط بیاید و در "هستم اگر می روم گر نروم نیستم، معنی زندگی و رشد را بیابد از حرکت انداخته اید و البته آبی که از حرکت می ماند سرنوشتی جز تبدیل به مرداب شدن ندارد. 
ولی و در هر حال، نسل جوان نیز وظیفه دارد که منتظر تغییر اصلاح طلبان نشود و خود تغییر را از طریق تغییر در باور و ارزشهای خود شروع کند و خود را از باورهای مجازی که گفتمان اصلاح طلبی در آنها ایجاد و اینگونه برای آنها  حد ممکن و ناممکن را رسم و میان آنها خط قرمز کشیده است رها کند و قرمز شکن شود و اینگونه معمار سرنوشت خود شده و در این معمار شدن، نتیجه 120 سال کوششی عظیم نسلها را با استقرار جمهوری شهروندان و حقوقمند و کرامتمند شدن ایرانیان به انجام برساند و اینگونه الگو و نمونه و اسوه ای شود از انسان و وطن آزاد و مستقل  در رشدی فقر شکن برای جهانی که در اوج تولید ثروت فقر بر فقر و تبعیض بر نبعیض می افزاید و طبیعت و با آن حیات انسان را در خطر نابودی قرار داده است.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر