۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

چرا بعضی ترجیح می دهند که نشنوند؟


این آقای تنگال در اثر خود سانسوری شدید مشق خود  را درست انجام نداده اند وگرنه این اسمها را بغل هم بعنوان کسانی که در پی حفظ رژیم " اسلامی" هستند ردیف نمی کردند: " چیزی که میماند اینکه نامه نگاری ها و مقاله نویسی ها و رهنمودهای آقایان واحدی و خزعلی و.... بنی صدر و اکبر گنجی و عبدالکریم سروش و ... امثال آنها برای نجات انقلاب اسلامی و حکومت دینی و رژیم مذهبی، خاطرات نوجوانی را در لاغگو زنده می کند" 


خودسانسوری درد مزمن "روشنفکران" ماست.  البته درد مزمن دیگر، نشنیدن نظراتی می باشد که مبادا نظر روشنفکر را راجع به آن فرد عوض کند!  من به آقای تنگال بارها گفته ام که بنی صدر با جمهوری اسلامی مخالف است، خواهان سرنگونی آن و باورمند به لائیسیته و به بیان دیگر: نه به حکومت دینی و نه به دین حکومتی.  به ایشان گفته ام و برایشان نوشته ام و ایشان می دانند که آنچه را که گفته ام صحیح است.  با این وجود  ایشان چه اصراری دارند که این را نشنوند؟ علت/علل چیست؟ والله از دل آدمها خبر ندارم ولی وقتی به جهت گیری های سیاسی ایشان در 32 سال اخیر نگاه می کنم متوجه می شود که در عین حال که وطن خود را دوست دارند ولی این قطب نمای قدرت است که جهات یابی های سیاسی ایشان را مشخص کرده است.

برای همین است که هیچوقت ایشان را از منظر سیاسی جدی نگرفته ام.  همانقدر که هوش و ذکاوت در طنز دارند، آن را  در تحلیل های سیاسی بکار نگرفته اند.  حیف از این همه استعداد




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر